[hadith]عود إلی التحذیر:

فَاللَّهَ اللَّهَ فِی عَاجِلِ الْبَغْیِ وَ آجِلِ وَخَامَةِ الظُّلْمِ وَ سُوءِ عَاقِبَةِ الْکِبْرِ، فَإِنَّهَا مَصْیَدَةُ إِبْلِیسَ الْعُظْمَی وَ مَکِیدَتُهُ الْکُبْرَی الَّتِی تُسَاوِرُ قُلُوبَ الرِّجَالِ مُسَاوَرَةَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ، فَمَا تُکْدی أَبَداً وَ لَا تُشْوِی أَحَداً لَا عَالِماً لِعِلْمِهِ وَ لَا مُقِلًّا فِی طِمْرِهِ، وَ عَنْ ذَلِکَ مَا حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ بالصَّلَوَاتِ وَ الزَّکَوَاتِ وَ مُجَاهَدَةِ الصِّیَامِ فِی الْأَیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ تَسْکِیناً لِأَطْرَافِهِمْ وَ تَخْشیعاً لِأَبْصَارِهِمْ وَ تَذْلِیلًا لِنُفُوسهِمْ وَ تَخْفِیضاً لِقُلُوبهِمْ وَ إِذْهَاباً لِلْخُیَلَاءِ عَنْهُمْ، وَ لِمَا فِی ذَلِکَ مِنْ تَعْفِیرِ عِتَاقِ الْوُجُوهِ بالتُّرَاب تَوَاضُعاً وَ الْتِصَاقِ کَرَائِمِ الْجَوَارِحِ بالْأَرْضِ تَصَاغُراً وَ لُحُوقِ الْبُطُونِ بالْمُتُونِ مِنَ الصِّیَامِ تَذَلُّلًا، مَعَ مَا فِی الزَّکَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الْأَرْضِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ إِلَی أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْفَقْرِ؛‏ انْظُرُوا إِلَی مَا فِی هَذهِ الْأَفْعَالِ مِنْ قَمْعِ نَوَاجِمِ الْفَخْرِ وَ قَدْعِ طَوَالِعِ الْکِبْرِ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 4، صفحه 484-481

«فإنّها مصیدة ابلیس»، 

ضمیر مؤنث به قول مرحوم سید فضل اللَّه راوندی بر می گردد به مجموعه بغی و ظلم و کبر که از عبارتهای قبل استفاده می شود اما دیگران گفته اند مرجع آن کبر است و این که مؤنث آورده شده به اعتبار کلمه مصیده است و کبر را به این دلیل شکارگاه ابلیس خوانده اند که هر کس در آن داخل و متصف به آن شود از حزب شیطان محسوب شده و در قبضه او واقع می شود چنان که صید در تور و ریسمان شکارچی قرار می گیرد و آن را با صفت عظمت یاد کرده است زیرا بسیار نیرومند است و مستلزم رذیله های اخلاقی بسیار می شود و نیز آن را به عنوان کید و مکر بزرگ متصف کرده به دلیل این که این صفت ناپسند سبب قوی و نیرومندی برای کشاندن انسان به باطل و دور ساختن او از راه خدا می باشد چنان که کار خدعه و نیرنگ و فریب این است. 

واژه «مساوره» را که به معنای حمله ور شدن و غلبه یافتن است برای استعاره آورده است به اعتبار این که گاهی این صفت به این طریق بر نفوس آدمیان چیره می شود که خود را در نظر آنان نیک جلوه می دهد و چنان آنها را تحت تأثیر می گیرد که آن را به جان می پذیرند و گاهی بر عکس، نفس بر آن غلبه کرده و با نیروی خود وسوسه آن را دفع می کند و چنان که در حالت اول غلبه از جانب کبر بود، در این حالت غلبه از جانب نفس است که تحت تأثیر آن واقع نمی شود. سپس امام حمله ور شدن این صفت ناپسند کبر را بر دلها و نفوس، تشبیه به وارد شدن سموم کشنده کرده است که باعث مرگ جسم طبیعی می شوند و در این عمل خود هیچ گونه خطایی نمی کنند، یعنی در این مورد هم، چنان نیست که عقل بتواند کبر را از تحت تأثیر قرار دادن نفوس مانع شود. احتمال دیگر آن است که حمله ور شدن این صفت ناروای کبر بر نفس آدمی مانند تأثیر سموم بر بدنها، قوی و با نفوذ است. 

«فما تکدّی ابدا و لا تشوی احدا»، 

شیطان هرگز ناتوان نمی شود و از هیچ هدفی خطا نمی کند، هر دو صفت برای سمّ و استعاره می باشند، یعنی چنان که سمّ، هم از پیدا کردن جاهای حساس خطا نمی کند، و هم برای تأثیر خود از کار نمی ماند، صفت کبر نیز با تیرهای معنوی خود قلب روح آدمی را نشانه می گیرد، خطا نمی کند و از تأثیر و کوشش و عمل باز نمی ماند و وسوسه های هلاکتزای خود را دم به دم القا می کند. 

«لا عالما لعلمه و لا مقلّا فی طمره»، 

این خوی ناپسند اثر خود را هم در دانش دانشمند می گذارد، و هم در تنگدستی بینوا، پس نه عالم می تواند آن را از خود دور سازد با آن که علم به پستی و رذالت آن دارد، و نه تنگدست و فقیر به آسانی می تواند از آن بگریزد، با آن که تکبر و گردن فرازی هیچ تناسبی با نیازمندی و فقر ندارد بلکه گاهی در همان جامه کهنه و وضع مندرس خود به این خصلت زشت گرفتار است. 

«و عن ذلک ما حرس اللَّه... تذلّلا»، 

در این عبارتها حضرت اموری را مورد توجه قرار داده است که خداوند متعال به آن سبب بندگانش را از گیرودار این صفت پست، نگهداری فرموده است و آنها را سبب احراز و دوری از وساوس شیطانی قرار داده و به سه امر از آنها اشاره فرموده است که عبارتند از نماز، زکات و روزه های واجب، نماز به دلیل این که تمام اجزاء و حرکتهایش با کبر منافات دارد بلکه سراسر آن ذلت و تواضع است اساسا وضع نماز بر تضرع و التماس و خضوع و خشوع و رکوع و سجده و غیر آن می باشد که هر کدام از اینها حکایت از فروتنی و تسلیم در برابر عزت و عظمت حق تعالی و یادآوری کمال او و و وعده و وعیدها موقعیتهای ترس آور قیامت در پیشگاه وی می کند و تمام اینها نقطه مقابل تکبر و خود بزرگ بینی می باشد این است که می فرماید: خداوند به خاطر حفظ بندگانش از ظلم و ستم و کید شیطان، نماز، زکات و مجاهده در گرفتن روزه واجب، انسانها را حراست فرموده است تا اعضاء و جوارح آنان آرام و چشمهایشان خاشع و غرایز و تمایلات سرکش ایشان خوار و ذلیل و دلهای آنها خاضع شود و تکبر از آنان رخت بر بندد، به علاوه ساییدن پیشانی که بهترین جاهای صورت است به خاک موجب تواضع و گذاردن اعضای پر ارزش بدن بر زمین دلیل کوچکی و فروتنی کامل می باشد. 

«امّا الزکاة»، 

زکات به دو علت از بین برنده صفت تکبر می باشد:

1-  پرداختن زکات سپاسگزاری از نعمت منعم در برابر نعمت مال، است چنان که عبادتهای دیگر شکر نعمت بدن است و معلوم است کسی که در برابر منعم به سپاسگزاری پردازد، به ستایش او پرداخته است و این امر خود مبارزه با تکبر و خودخواهی است. 

2-  کسی که می داند از طرف خدا بر او زکات واجب شده و قبول دارد که باید آن را بپردازد، با توجه به بی نیازی و غنای مطلق حق تعالی، خود را در مقابل قدرت کامل وی، مقهور و ناگزیر می بیند، و تمام این امور، با تکبر و شانه خالی کردن از زیر بار عبادتها منافات دارد. 

«و مجاهدة الصیام»، 

روزه گرفتن را با عنوان مجاهده روزه نام برده است، به دلیل مشقت هایی که در آن وجود دارد از قبیل تشنگی و گرسنگی بویژه در روزهای طولانی تابستان چنان که فرموده است که از گرسنگی و تشنگی شکمها به پشت می چسبد، و آدمی در تمام این احوال توجه به عظمت و جلال الهی دارد، و می داند که این اعمال را به خاطر اظهار عبودیت و فروتنی در مقابل فرمان وی انجام می دهد، و این همه نیست مگر تواضع و نقطه مقابل تکبر، علاوه بر آنچه که در روزه وجود دارد، از قبیل درهم شکستن نفس اماره و قوای شهوانی و حیوانی که پیامبر اکرم می فرماید: «همانا شیطان مانند خون در تمام شریانهای وجود فرزندان آدم گردش می کند بنا بر این راههای ورود او را با گرسنگی ببندید» زیرا از طرفی ابزار و وسیله کاربرد شیطان، شهوتها و تمایلات نفسانی است و از طرف دیگر سر چشمه شهوتها و نیرو دهنده آن، خوردن و نوشیدن پی در پی می باشد که با تحمل گرسنگی و تشنگی به وسیله روزه، این قوا ضعیف می شود، و وساوس شیطانی بی اثر می ماند و راههای نفوذ وسوسه هایش مسدود می شود و نفس سرکش، خوار و دل، فروتن و متواضع می شود. 

«مع ما فی الزکاة... الفقیر»، 

در این قسمت امام (ع) به راز دیگری از اسرار زکات اشاره فرموده اند که امری است روشن، و ما نیز در خطبه ای که به این عبارت آغاز می شود: ان افضل ما توسّل به المتوسّلون آن را بطور تفصیل شرح کرده ایم. 

«انظروا...»، 

در پایان این فصل جامعه را هشدار می دهد که از این دستورها و آثار این عبادتها عبرت بگیرید که چگونه در نماز و زکات و روزه، روحیه گردنکشی به خاک می افتد و اعمال جوارح تحت کنترل در می آید و بالاخره تمام اینها آدمی را به تواضع و فروتنی وا می دارد و از کبر و غرور و خودخواهی باز می دارد. و توفیق از خداوند است.