[hadith]و من کلام له (علیه السلام) قاله للبُرج بن مسهر الطائی و قد قال له بحیث یسمعه «لا حکمَ إلا للّه»، و کان من الخوارج:

اسْکُتْ، قَبَحَکَ اللَّهُ یَا أَثْرَمُ! فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ، فَکُنْتَ فِیهِ ضَئِیلًا شَخْصُکَ، خَفِیّاً صَوْتُکَ، حَتَّی إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ، نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِز.[/hadith]

برج از شاعران مشهور فرقه خوارج است، او به گونه ای که امیر مؤمنان (ع) بشنود شعار خوارج (لا حکم إلّا للّه) را سر داد، امام (ع) او را نهیب زد و تقبیح فرمود و برای این که او را سرافکنده و شرمنده کند وی را با ذکر نقصی که در او بود نام برد، و معمول این است که اگر بخواهند کسی را که دارای عیب و نقصی است اهانت کنند عیب او را بر زبان می آورند، لاغری و زبونی شخصیّت اجتماعی وی در دوران ظهور حقّ کنایه از حقارت و گمنامی اوست در زمانی که عدالت برقرار بوده است، و مقصود از آن دوران قوّت و شوکت اسلام و زمانی است که فتنه ها پدیدار نشده و باطل قدرت نیافته بود، مراد از خفای صوت، زبونی وی و عدم توجّه مردم به گفته های اوست.

واژه «نعیر» (فریاد) را برای پیدایش باطل استعاره فرموده است، بدین مناسبت که باطل از نظر ظهور در جامعه و توانمندی مانند مردی نیرومند است که با گستاخی و دلیری فریاد کشد، و امام (ع) ظاهر شدن این مرد را در میان مردم و پدید آمدن آوازه او را در هنگام ظهور و قدرت یافتن باطل به شاخ بز تشبیه فرموده که با سرعت و ناگهانی نمایان شود، بی آن که شرف و شجاعتی دارا بوده و سابقه حسن خدمتی به دست آورده باشد، باری، این از محاسن بلاغت است که هنگامی که سخنگو قصد اهانت مخاطب را دارد او را به چیزی حقیر و پست تشبیه کند، و زمانی که بزرگداشت او را می خواهد وی را به چیزی بزرگ و گرانقدر همانند سازد. و توفیق از خداوند است.