[hadith]و من کلام له (علیه السلام) قاله للبُرج بن مسهر الطائی و قد قال له بحیث یسمعه «لا حکمَ إلا للّه»، و کان من الخوارج:

اسْکُتْ، قَبَحَکَ اللَّهُ یَا أَثْرَمُ! فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ، فَکُنْتَ فِیهِ ضَئِیلًا شَخْصُکَ، خَفِیّاً صَوْتُکَ، حَتَّی إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ، نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِز.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 7، ص: 137-133

وَ مِنْ کَلامٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ قالَهُ لِلْبُرجِ بْنِ مُسْهِر الطَّائی ، وَ قَدْ قالَ لَهُ بحَیْثُ یَسْمَعُهُ: «لا حُکْمَ إلّاللَّهِ»، وَ کانَ مِنَ الْخَوارِجِ

.

از سخنان امام علیه السلام است

.

این سخن را امام به برج بن مسهر طایی که از خوارج بود فرمود و این در زمانی بود که آن شخص با صدای بلند به گونه ای که امام آن را بشنود شعار خوارج «لا حُکْمَ إِلّا للَّهِ» را سرداد

.

خطبه در یک نگاه:

می دانیم جمعیّت خوارج- همان گروه نادان و کم عقل و متعصّبی که بعد از ماجرای حکمین در صفّین بر امام شوریدند- شعارشان «لا حُکْمَ إلّاللَّهِ» بود و مقصودشان این بود

که نباید برای حلّ مشکل جنگ صفین حَکَم و داوری تعیین کرد، چون حَکَم و داور فقط خداست

.

این شعار که کاملًا با معنای انحرافی و نادرست به کار می رفت از نشانه های خوارج بود و هنگامی که بُرج بن مُسهر طایی در محضر حضرت این شعار را سرداد امام با کلمات تند و کوبنده ای آن مرد نادان ماجراجو را خاموش کرد تا دیگری جرأت نکند در محضرش چنین شعاری با چنان محتوای گمراه کننده ای سر دهد (درباره این شعار و برداشت نادرست خوارج از آن ذیل خطبه چهلم به اندازه کافی شرح داده ایم

).

خاموش باش ای روسیاه!

امام(علیه السلام) در آغاز این کلام، کوتاه، نخست با لحنی قاطع این مرد خارجی را وادار به سکوت می کند. سپس برای اینکه مردم او را به خوبی بشناسند صفات زشت و سابقه سوء او را بر شمرده و می فرماید: «خاموش باش! خداوند رویت را زشت (و سیاه) کند ای دندان شکسته»; (اسْکُتْ قَبَحَکَ اللهُ یَا أَثْرَمُ).

تعبیر به «أثرم» که به گفته بعضی از ارباب لغت به کسی گفته می شود که مشت بر دهانش کوبیده اند و دندانهای پیشینش شکسته است، نخست اشاره به این است که دهان و دندان تو نشان می دهد آدم بدزبانی هستی که پیش از این، مخالفانت مشت بر دهانت کوبیدند، و دیگر اینکه کسی که دندانهای پیشین او شکسته باشد نمی تواند به طور فصیح صحبت کند و چنین کسی طبعاً باید بیشتر سکوت کند و کمتر سخن بگوید.

سپس در ادامه سخن به سوابق سوء او اشاره کرده، می فرماید: «به خدا سوگند حق آشکار شد در حالی که تو شخصی ناچیز و بی مقدار بودی و صدایت به جایی نمی رسید و آن گاه که باطل، نعره برآورد تو همچون شاخ بزی آشکار شدی!»; (فَوَاللهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَکُنْتَ فِیهِ ضَئِیلا(1) شَخْصُکَ، خَفِیّاً صَوْتُکَ ; حَتَّی إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ(2) نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِز(3)).

اشاره به اینکه هنگام ظهور اسلام به وسیله پیامبر یا هنگام ظهور ولایت حق به وسیله امیرمؤمنان علی(علیه السلام) تو در صحنه حاضر نبودی و هرگز از حق دفاع نکردی، بلکه موجودی ناچیز بودی که کسی به سخنانت توجه نمی کرد; اما اکنون که نعره از حلقوم باطل برخاسته، سینه سپر کرده ای و با آنها هم صدا شده ای و احمقانه شعار آنها را سر می دهی.

با دقت در سوابق این مرد و گروه هم عقیده او و شرایط موجود آن زمان، روشن می شود که برخورد سختگیرانه و خشن امام(علیه السلام) و تعبیرات کوبنده و تحقیرآمیز آن حضرت بسیار بجا و حکیمانه بوده است و اگر این کار نمی شد بیم آن می رفت که افراد ناآگاهی تحت تأثیر شعار ظاهرفریب آنان قرار گیرند.

خوارج گروهی قشری، متعصب، نادان و کم عقل بودند که مشکلات عظیمی برای مسلمین به وجود آوردند. بی رحمی و قساوت آنها در تاریخ اسلام، کم نظیر است. خوشبختانه در طول تاریخ، جامعه اسلامی آنها را شناخت و عقب زد و هم اکنون شاید گروه کمی وابسته به آنها وجود داشته باشند که آنها هم تظاهر به اعتقاد باطل خود نمی کنند.


نکته:

بُرج بن مُسهِر کیست؟

ابن ابی الحدید، بُرج بن مُسهر را یکی از شعرای مشهور خوارج می شمرد و نسب او را به یعرب بن قحطان می رساند; ولی بعضی معتقدند که برج بن مسهر شاعر، شخص دیگری است. او از افرادی بود که در زمان جاهلیت می زیست (احتمالا عصر ظهور اسلام را نیز درک کرده) و ابوتمام ابیاتی از شعر او را در الحماسة نقل کرده است.(4) و بُرج بن مُسهر طایی خارجی که مورد تحقیر علی(علیه السلام) قرار گرفته، شخص گمنامی است که در کتب معروف رجال، نامی از او به میان نیامده است. تعبیر امیرمؤمنان علی(علیه السلام) که تو شخص ناچیز و گمنامی بودی و یارای سخن گفتن نداشتی نیز مؤید همین است.(5)


پی نوشت:

  1. «ضئیل» از ریشه «ضئولة» بر وزن «کهولت» به معنای کوچک و ناتوان شدن گرفته شده است.

  2. «نجمت» از ریشه «نجم» به معنای ظاهر و آشکار شدن است و ستارگان را از این جهت «نجم» گویند که طلوع و ظهور در آسمان دارند.

  3. «ماعز» به معنای بز است.

  4. اعلام زرکلی، جلد 2، صفحه 47.

سند خطبه

:

در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است که ابوهلال عسکری پیش از آنکه نهج البلاغه به وسیله مرحوم سیّد رضی جمع آوری شود این کلام را در کتاب خود به نام صناعتین آورده است.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 461

).