[hadith]رُوِیَ عَنْ نَوْفٍ الْبَکَالِیِّ قَالَ خَطَبَنَا بهَذهِ الْخُطْبَةِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ (علیه السلام) بالْکُوفَةِ وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَی حِجَارَةٍ نَصَبَهَا لَهُ جَعْدَةُ بْنُ هُبَیْرَةَ الْمَخْزُومِیُّ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ حَمَائِلُ سَیْفِهِ لِیفٌ وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلَانِ مِنْ لِیفٍ وَ کَأَنَّ جَبینَهُ ثَفِنَةُ بَعِیرٍ، فَقَالَ (علیه السلام):
حمد اللّه و استعانته:
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی إِلَیْهِ مَصَائِرُ الْخَلْقِ وَ عَوَاقِبُ الْأَمْرِ، نَحْمَدُهُ عَلَی عَظِیمِ إِحْسَانِهِ وَ نَیِّرِ بُرْهَانِهِ وَ نَوَامِی فَضْلِهِ وَ امْتِنَانِهِ؛ حَمْداً یَکُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً وَ لِشُکْرِهِ أَدَاءً وَ إِلَی ثَوَابهِ مُقَرِّباً وَ لِحُسْنِ مَزیدهِ مُوجِباً؛ وَ نَسْتَعِینُ بهِ اسْتِعَانَةَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ، مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ، وَاثِقٍ بدَفْعِهِ، مُعْتَرِفٍ لَهُ بالطَّوْلِ، مُذْعِنٍ لَهُ بالْعَمَلِ وَ الْقَوْلِ؛ وَ نُؤْمِنُ بهِ إِیمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً وَ أَنَابَ إِلَیْهِ مُؤْمِناً وَ خَنَعَ لَهُ مُذْعِناً وَ أَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّداً وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّداً وَ لَاذَ بهِ رَاغِباً مُجْتَهِداً.[/hadith]
جوهری در صحاح نقل کرده است که نوف بکالی (به فتح با و تخفیف کاف) از اصحاب علی (ع) بوده و از ثعلب نقل کرده که او به قبیله بکاله منسوب است، قطب راوندی گفته که نسبت او به بکال است و بکیل و بکال هر دو یک چیز و اسم قبیله ای از همدان است و گفته است که نام بکیل شایعتر است، عبد الحمید بن ابی الحدید شارح نهج البلاغه گفته است: قول درست غیر از این است که این دو تن گفته اند و صحیح این واژه بکال به کسر باست که نام طایفه ای از حمیر است و این شخص که نام او نوف بن فضاله است از این طایفه و از اصحاب علی (ع) است، و این اقوال همه بر سبیل احتمال است. امّا جعدة بن هبیره خواهر زاده امیر مؤمنان (ع) مادرش امّ هانی دختر ابی طالب بن عبد المطّلب ابن هاشم است و پدرش هبیرة بن ابی وهب بن عمرو بن عابد بن عمران بن مخزوم از اصحاب پیامبر (ص) است.
فرموده است: «الحمد للّه... الأمر»:
امام (ع) خداوند را ستایش کرده به اعتبار این که همه آثار عالم خلق و امر به او بازگشت دارد و همگی موجودات به او منتهی می شود، آغاز آنها به صنع و آفرینش او باز می گردد و فرجام آنها نیز به او پایان می پذیرد، زیرا او غایت مطلوب و نهایت مقصود همه پویندگان به سوی کمال است، و اوست که پس از فنا و زوال همه چیز پاینده و پایدار است.
همچنین او را سپاس گفته به اعتبار این که او واجب الوجود است و ذاتا استحقاق دوام و بقا دارد و آنچه جز اوست مستحقّ فنا و نیستی است، زیرا بر حسب ذات، همگی ممکن الوجودند، و چون حمد و سپاس گاهی برای ادای حقوق نعمتهای گذشته، و زمانی برای درخواست مزید نعمت است، لذا عبارت «نحمده... تا أداء»، به ملاحظه انواع نعمتهایی است که خداوند متعال در گذشته ارزانی داشته که عبارت است از نعمت خلق و ایجاد و این که آدمی را بر وفق حکمت و برای رسانیدن منفعت به او، آفریده و از این راه او را مورد احسان بزرگ خود قرار داده است، سپس به اعتبار این که حقّ تعالی از طریق برقراری نظام مستحکم آفرینش، و هم به وسیله فرستادگان خود دلائل وجود خویش را روشن ساخته تا ما را به راه راست و بهشت نعیم سوق دهد و به سوی خویش هدایت فرماید او را ستایش کرده است.
سپس از این که خداوند اسباب معاش و معاد ما را افاضه فرموده او را ستوده، و با عبارت «إلی ثوابه... تا موجبا» به آنچه موجب افزایش عنایات او می شود اشاره فرموده است، تا بدین وسیله به ثوابهای اخروی که موجب وصول نفس انسان به درجات کمال است دسترسی حاصل شود، و نعمتهای حاضر به وجهی نیکو زیاده گردد چنان که خداوند متعال فرموده است: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ».
امام (ع) پس از این شکر و سپاس، با شرایط و اوصافی که در سخنان خود... تا «و القول» ذکر فرموده از خداوند درخواست کمک و یاری می کند، و درخواستی که با این اوصاف و ویژگیها باشد از هر تقاضای دیگر به اجابت حق تعالی نزدیکتر است، زیرا این درخواست از نظر این که توأم با رجا و امید به پروردگار، و یقین کامل به توانایی او در بذل سود و دفع زیان، و همراه با شکر و سپاس او، و اظهار فرمانبرداری در قول و عمل است، جامع شرایط لازم می باشد.
پس از این امام (ع) به گفتار ادامه داده ایمان کامل خود را اظهار می کند، ایمان کامل، ایمان کسی است که صفات مذکور را در خویشتن به کمال رسانیده باشد، یعنی مطالب عالی خود را از خداوند خواستار بوده و با یقین تمام او را محلّ امید و مرجع آرزوها بداند، و در لغزشهایی که مرتکب می شود به او بازگشت کند، و در همه گرفتاریها و سختیها با ایمان راسخ به او رو آورد، و در حالی که او را اطاعت و فرمانبرداری می کند، در برابر عظمت و قدرتش فروتن باشد، و ضمن اعتقاد به توحید و یگانگی وی نسبت به او اخلاص ورزد، و آن گاه که خداوند را به بزرگی یاد می کند در برابر او کوچکی کند، و هنگامی که به خدا رو می آورد به او پناه برد و در این راه هر چه بیشتر بکوشد، و ظاهرا ایمان کامل همین است.