[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) فی ذکر المَکاییل و المَوازین:

عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّکُمْ وَ مَا تَأْمُلُونَ مِنْ هَذهِ الدُّنْیَا أَثْوِیَاءُ مُؤَجَّلُونَ وَ مَدینُونَ مُقْتَضَوْنَ، أَجَلٌ مَنْقُوصٌ وَ عَمَلٌ مَحْفُوظٌ، فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَیَّعٌ وَ رُبَّ کَادحٍ خَاسرٌ. وَ قَدْ أَصْبَحْتُمْ فِی زَمَنٍ لَا یَزْدَادُ الْخَیْرُ فِیهِ إِلَّا إِدْبَاراً، وَ لَا الشَّرُّ فِیهِ إِلَّا إِقْبَالًا، وَ لَا الشَّیْطَانُ فِی هَلَاکِ النَّاس إِلَّا طَمَعاً، فَهَذَا أَوَانٌ قَوِیَتْ عُدَّتُهُ وَ عَمَّتْ مَکِیدَتُهُ وَ أَمْکَنَتْ فَرِیسَتُهُ. اضْرِبْ بطَرْفِکَ حَیْثُ شئْتَ مِنَ النَّاس، فَهَلْ تُبْصِرُ إِلَّا فَقِیراً یُکَابدُ فَقْراً، أَوْ غَنِیّاً بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْراً، أَوْ بَخِیلًا اتَّخَذَ الْبُخْلَ بحَقِّ اللَّهِ وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً؟[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 375

وَمِنْ خطبة لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ فی ذکر المکاییل و الموازین.

یکی از خطبه های امام علیه السلام است که درباره رعایت عدالت در پیمانه و وزن سخن می گوید

.

خطبه در یک نگاه:

امام علیه السلام در این خطبه به پند و اندرز مسلمانان پرداخته و نصایح شافی و کافی ذکر می کند

:

نخست: از کوتاهی عمر دنیا و این که مردم همچون مهمانی در آن هستند و به سرعت این مهمانی پایان می گیرد، در حالی که اعمال انسان برای حساب و جزا محفوظ می ماند

.

سپس در بخش دیگری از این خطبه از گسترش فساد در آن عصر و زمان، شکوه می کند

.

و در بخش سوّم، به نیکان و پاکان و صالحان و آزاد مردان و سخاوتمندان و پرهیزگاران پیشین اشاره کرده و با مقایسه آن دو به یکدیگر، به مردم هشدار می دهد که خویشتن را اصلاح کنند و فساد را از جامعه براندازند

.

و در پایان خطبه به مذمّت و نکوهش ریاکارانی می پردازد، که امر به معروف می کنند و خود اهل آن نیستند و نهی از منکر می کنند و خود عامل منکراتند

.

هشدار درباره فساد اجتماعی:

بر خلاف آنچه در عنوان این خطبه آمده است چیزی در متن آن از مسأله رعایت عدالت در کیل و وزن مشاهده نمی کنیم و این امر ممکن است به یکی از دو علّت باشد : یا این که مرحوم سیّد رضی (رحمه الله) طبق روش گزینشی خود، بخشهایی از خطبه را حذف کرده که بحث کیل و وزن در آن بوده است و یا این که چیزی از خطبه حذف نشده ولی امام (علیه السلام) این خطبه را در شرایطی ایراد کرده که مفاسد گسترده ای در امر کیل و وزن و کم فروشی و ظلم به مردم در سطح جامعه پدیدار شده بود و امام (علیه السلام) با توجه به آن، این خطبه را ایراد کرده تا به متخلّفان هشدار دهد، به تعبیر دیگر شأن ورود خطبه مسأله کیل و وزن بوده هر چند در متن آن صریحاً نیامده است ولی به دلالت التزامی دیده می شود.

به هر حال امام (علیه السلام) عموم مردم را در این خطبه مخاطب ساخته و هشدارهای مهمی درباره ناپایداری دنیا و فساد جامعه می دهد، می فرماید : «ای بندگان خدا ! شما و آنچه از این دنیا مورد علاقه شماست مهمانانی هستید برای مدّتی معیّن و بدهکارانی هستید مورد بازخواست، سرآمدی کوتاه دارید، و اعمالی که (نزد خدا) محفوظ است» (عِبَادَ اللهِ، إنَّکُمْ ـ وَمَا تَأْمُلُونَ مِنْ هذهِ الدُّنْیَا ـ أَثْوِیَاءُ(1) مُؤَجَّلُونَ، وَمَدینُونَ مُقْتَضَوْنَ : أَجَلٌ مَنْقُوصٌ، وَعَمَلٌ مَحْفُوظٌ).

امام (علیه السلام) در این عبارت وضع مردم دنیا را به مهمانانی تشبیه فرموده است که برای مدّت محدودی در جایی به مهمانی دعوت شده اند و به افراد بدهکاری که طلبکاران آنها را رها نمی کنند. بدیهی است میهمان، خانه میزبان را سرای ابدی نمی بیند، هرگز دل به آن نمی بندد و بر آن تکیه نمی کند و به خاطر آن، دل نمی سوزاند.

شخص بدهکاری که از طرف طلبکاران پیوسته دنبال می شود چاره ای جز این ندارد که هر چه پیدا می کند تدریجاً به آنها بدهد به امید روزی که تمام بدهی، پرداخته شود گویی عمری را که خدا به ما داده است جزو بدهکاریهای ماست که لحظه به لحظه از ما گرفته می شود و مشکل مهم این جاست که در کنار این عمر ناپایدار و به سرعت گذرا، اعمالی که ما انجام می دهیم به طور کامل حفظ می شود و باید پاسخگوی آن باشیم.

بعضی از شارحان نهج البلاغه در این جا سخنی از بعضی از ارباب معنی نقل کرده اند که می گوید : «مَا اَدْرِی کَیْفَ أَعْجَبُ مِنَ الدُّنْیَا ! أَمِنْ حُسْنِ مَنْظَرِهَا وَقُبْحِ مَخْبَرِهَا أَمْ مِنْ ذَمِّ النّاس لَهَا وَتَنَاحُرِهِمْ عَلَیْها !; نمی دانم چگونه از این دنیا تعجّب کنم، ظاهرش چقدر زیباست اما باطنش چقدر زشت، مردم همه آن را نکوهش می کنند ولی برای به چنگ آوردنش با یکدیگر می جنگند !»(2).

امام (علیه السلام) در ادامه این سخن می افزاید : «چه بسیار کوشش کننده ای که به جایی نرسید و زحمت کشنده ای که جز زیان چیزی نصیبش نشد» (فَرُبَّ دَائِب(3) مُضَیَّعٌ، وَرُبَّ کَادح(4) خَاسرٌ).

درست است که تلاش و کوشش، رمز پیروزی و موفقیّت است ولی این یک قانون کلّی نیست، کسانی را می شناسیم که یک عمر تلاش و کوشش کردند و شب و روز زحمت کشیدند و به جایی نرسیدند و این یکی از بدبختیهای انسان در زندگی دنیاست.

این تعبیر ممکن است، اشاره به تلاشهای مربوط به امور مادی باشد یا معنوی زیرا بسیارند کسانی که برای رسیدن به مقامات معنوی و نجات اخروی تلاش می کنند اما هوای نفس و شیطان در لحظات حسّاسی به سراغ آنها می آید و آتشی در خرمن طاعات آنها می افکند و همه را می سوزاند.

سپس امام (علیه السلام) به وضع ناهنجار زمان خود و اقبال مردم به بدیها و فرار از نیکیها اشاره کرده می فرماید : «شما در زمانی هستید که خیر و نیکی پشت کرده، و رو به کاستی گذارده، و شر و بدی روی آورده، رو به فزونی است و شیطان طمعش در گمراهی مردم بیشتر می شود اکنون زمانی است که وسایل پیشرفت شیطان قوی شده، نیرنگ و فریبش همه را فرا گرفته، و به چنگ آوردن شکار برایش آسان گشته است» (وَقَدْ أَصْبَحْتُمْ فِی زَمَن لاَ یَزْدَادُ الْخَیْرُ فِیهِ إلاَّ إدْبَاراً، وَلاَ الشَّرُّ فِیهِ إلاَّ إقْبَالاً، وَلاَ الشَّیْطَانُ فِی هَلاَکِ النَّاس إلاَّ طَمَعاً. فَهذَا أَوَانٌ قَوِیَتْ عُدَّتُهُ، وَعَمَّتْ مَکِیدَتُهُ، وَأَمْکَنَتْ فَرِیسَتُهُ(5)).

این تعبیرات صریح و آشکار، نشان می دهد که بر اثر حکومتهای خودکامه تا چه حد وضع اخلاقی مسلمانان در آن عصر و زمان، سقوط کرده بود و امام (علیه السلام) در دوران حکومتش با چه میراث شوم و صحنه های دلخراشی رو به رو بود، آری هنگامی که مدیران جامعه و کسانی که در رأس حکومت قرار دارند، فاسد شوند، فساد همه جا را خواهد گرفت که «النّاسُ عَلَی دیْنِ مُلُوکِهِمْ».

هنگامی که خلیفه وقت بیت المال را در میان اطرافیان خود تقسیم کند، و اقوام و بستگان ناصالح خویش را در پستهای حسّاس، بگمارد، فرماندار منسوب او علناً شراب بنوشد، و در حال مستی در محراب برای نماز جماعت حاضر شود، و افرادی دیگر مرتکب اعمال شنیع شوند، چه انتظاری از توده های مردم می رود، مگر اسباب سلطه شیطان، دنیاپرستی و هوس رانی نیست ؟

هنگامی که این امور گسترش یابد، سلطه شیطان سهل و آسان است. کار، به جایی رسیده بود که طبق روایتی فرزند «عمر بن الخطاب» به اتفاق بعضی از فرزندان «ابو بکر» و «سعد بن ابی وقّاص» خدمت علی (علیه السلام) در دوران حکومتش رسیدند و تقاضا کردند که آنها را بر دیگران برتری دهد، و سهمشان را از بیت المال فزونی بخشد، امام (علیه السلام) بر فراز منبر قرار گرفت و مردم گرد او را گرفتند، سپس خطبه مشروحی خواند و همه را از این گونه تقاضاها بر حذر داشت و فرمود : «کار شما به جایی رسیده که اگر بخواهم جلوی این گونه تبعیضها را بگیرم، می گویند فرزند «ابو طالب» ستم روا داشت و از دادن حق ما مضایقه کرد، من می دانم شما چه می خواهید و با چه وسیله می توانم شما را قانع کنم ولی هرگز اصلاح کار شما را به فساد خودم خریدار نیستم»(6).

سپس امام (علیه السلام) در شرح آنچه درباره فساد مردم عصرش بیان فرمود چنین می گوید : «به هر سو که می خواهی نگاه کن ! آیا جز فقیری که با فقر، دست به گریبان است، یا ثروتمندی که نعمت خدا را به کفران مبدّل ساخته، یا بخیلی که بخل را در ادای حقوق الهی سبب فزونی ثروت شمرده، یا گردنکشی که گویی گوش او از شنیدن اندرزها کر است شخص دیگری را می بینی ؟ !» (اضْرِبْ بطَرْفِکَ(7) حَیْثُ شئْتَ مِنَ النَّاس، فَهَلْ تُبْصِرُ إلاَّ فَقِیراً یُکَابدُ(8) فَقْراً، أَوْ غَنِیًّا بَدَّلَ نِعْمَةَ اللهِ کُفْراً، أَوْ بَخِیلاً اتَّخَذَ الْبُخْلَ بحَقِّ اللهِ وَفْراً(9)، أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً(10)).

امام (علیه السلام) در این تعبیرهای گویا و زیبا، انگشت روی چهار گروه محروم یا منحرف که اساس فساد و ویرانی جامعه را تشکیل می دهند می گذارد : نخست «فقیرانی» که در چنگال فقر گرفتارند، فقری که «کَادَ أَنْ یَکُوْنَ کُفْراً» (گاه انسان را به کفر می کشاند) و «اغنیایی» که چنان در ناز و نعمت و لذّت و شهوت، فرو رفته اند که همه چیز را به فراموشی سپرده و غرق کفران شده اند و «بخیلانی» که چنین می پندارند بخل سبب فزونی ثروت و سرمایه است و «گردنکشان» مست و مغروری که گوششان بدهکار سخن حق نیست.

تعبیر زیبای امام (علیه السلام) که می گوید : به هر سو می خواهی نگاه کن; غیر از این گروهها شخص دیگری را نمی یابی، دلیل بر این است که فقر و فساد آن چنان فراگیر شده بود که در همه جا آثارش نمایان، و دلیل این فراگیری همان است که در بالا به آن اشاره شد.(11)


پی نوشت:

  1. «اثویاء» جمع «ثوی» (بر وزن قوی) به معنی میهمان است و در اصل از مادّه «ثواء» گرفته شده که به معنی اقامت در مکانی است.

  2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 8 ، صفحه 247.

  3. «دائب» از مادّه «دؤوب» (بر وزن غروب) به معنی استمرار در انجام کاری است.

  4. «کادح» از مادّه «کدح» (بر وزن مدح) به معنی سعی و کوشش توأم با رنج و تعب در انجام کاری است.

  5. «فریسة» از مادّه «فرس» (بر وزن قرض) به معنی شکار کردن است و «فریسه» به معنی شکار است.

  6. کافی، جلد 8 ، صفحه 360 حدیث 551 (آنچه در بالا آمد عصاره و خلاصه ای از حدیث است).

  7. «طرف» گاه به معنی چشم آمده و گاه به معنی حرکت پلک چشم ها و از آن جا که هنگام نگاه کردن، پلکها به حرکت درمی آید این واژه به معنی نگاه کردن نیز استعمال شده است.

  8. «یکابد» از مادّه «کبد» (بر وزن کبک) به معنی تحمل رنج و مشقت است و به معنی مشقت افکندن نیز آمده است، و در خطبه بالا معنی اوّل مقصود است.

  9. «وفر» به معنی فراوانی است.

  10. «وقر» به معنی سنگینی است.

سند خطبه:

در مصادر نهج البلاغه آمده است: با این که عنوان خطبه تذکّراتی درباره رعایت عدالت در کیل و وزن است ولی در متن خطبه مطلبی در این زمینه دیده نمی شود جز یک اشاره که امام می فرماید: ایْنَ الْمُتَوَرِّعُونَ فِی مَکَاسبهِمْ؛ کجایند آنها که در کسب و کارشان با تقوا بودند و این نشان می دهد که این خطبه بخشی از خطبه طولانی تری بوده است که در آن به این مسأله مهم اشاره شده، ولی مرحوم سیّد رضی طبق روشی که دارد، بخشهایی از یک خطبه را گزینش می کند و بقیّه را ترک می گوید. به هر حال زمخشری بخشی از این خطبه را در ربیع الابرار آورده و در غرر الحکم نیز قسمتی از آن آمده است.(مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 290

).