[hadith]و من کلام له (علیه السلام) لما عُوتِبَ علی التسویة فی العَطاء:

أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ؟ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً، [وَ] لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ، فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ. [ثُمَّ قَالَ] أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذیرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَةِ، وَ یُکْرِمُهُ فِی النَّاس وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ؛ وَ لَمْ یَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ لَا عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ، إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُکْرَهُمْ وَ کَانَ لِغَیْرِهِ وُدُّهُمْ، فَإِنْ زَلَّتْ بهِ النَّعْلُ یَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَی مَعُونَتِهِمْ، فَشَرُّ خَلِیلٍ وَ أَلْأَمُ خَدین.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 303

وَمِنْ کلامٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ لمّا عوتب علی التسویة فی العطا.

این سخن را هنگامی ایراد فرمود، که رعایت مساوات را در عطایای بیت المال، بر او ایراد گرفتند و جمعی از بی خبران توصیه به تبعیض نمودند

.

خطبه در یک نگاه:

همان گونه که از عنوان خطبه، پیداست، هدف از ایراد این خطبه پاسخ به کسانی بوده است که از سر دلسوزی، خدمت امام علیه السلام عرض کردند: سزاوار است اموال بیت المال را در آغاز حکومت خود در میان رؤسا و اشراف و سران قبائل و افرادی که می توانند ضرباتی بر پایه حکومت وارد کنند، تقسیم کنی و آنها را

نسبت به دیگران سهم بیشتری دهی تا پایه های حکومتت محکم شود، امام علیه السلام در پاسخ آنها به دو نکته اشاره فرمود: نخست این که: من هرگز نمی توانم از طریق ظلم و ستم و تبعیض و دادن حقّ کسی به دیگری پایه های حکومت خود را محکم کنم و از طریق گناه به حق و عدالت برسم. دیگر این که: آنها که دست به چنین کاری می زنند در پایان گرفتار ناسپاسی همان کسانی می شوند که به آنها خدمت کرده اند

.

عدالت را فدای مقام نمی کنم!

مرحوم «کلینی» در آغاز روایتی که از این خطبه آورده است از «ابی مخنف» چنین نقل می کند : گروهی از شیعیان خدمت امیرمؤمنان (علیه السلام) رسیدند، عرض کردند چه مانعی دارد که اموال بیت المال را بیرون آوری، و در میان رؤسا و اشراف تقسیم کنی، و آنها را بر ما برتری بخشی (و سهم ما را به آنها دهی) تا پایه های حکومتت محکم شود سپس به برنامه تقسیم بالسویّه وعدالت در رعیت باز گردی ؟! امام (علیه السلام) (از این پیشنهاد ناراحت شد و) این خطبه را ایراد فرمود و با صراحت گفت: برای رسیدن به یک هدف مقدّس نباید از وسیله نامقدّس و گناه آلود استفاده کرد، که این کار با منطق اسلام سازگار نیست فرمود : «آیا به من پیشنهاد می کنید که برای پیروزی خود، از جور و ستم در حق کسانی که بر آنها حکومت می کنم، استمداد جویم ؟!» (أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ).

مگر هدف حکومت، اجرای عدالت نیست؟ چگونه شما پیشنهاد می کنید که با ظلم و ستم، پایه های حکومت را محکم کنم ؟! این تناقضی است آشکار، و پیشنهادی است بر خلاف رضای پروردگار!

سپس افزود: «به خدا سوگند! من گِرد چنین کاری نمی گردم مادامی که شب و روز پشت سرهم در آیند، و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب دارند!» (وَاللهِ لاَ أَطُورُ(1) بهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ(2)، وَمَا أَمَّ(3) نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً).

امام (علیه السلام) برای بیان عزم راسخ خود در این کار صریحترین و محکم ترین جمله ها را فرموده، از یکسو به نام خدا سوگند یاد می کند از سوی دیگر جمله «لا اَطُوُر» را به کار می برد که مفهومش این است، نه تنها چنین کاری نمی کنم بلکه نزدیک و گرداگرد آن نیز نخواهم آمد، واز سوی سوّم به حرکت مستمر و جاودانی ستارگان در آسمان و شب و روز در پهنه زمین اشاره می کند، کنایه از این که، اگر عمر جاودان هم داشته باشم هرگز آلوده چنین تبعیض و جور و ستمی نخواهم شد.

و برای تأکید بیشتر می افزاید : «اگر این اموال از خودم بود به یقین در میان آنها به طور مساوی تقسیم می کردم، تا چه رسد به این که این اموال، اموال خدا است» (و متعلق به بیت المال مسلمین است) (لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ، فَکَیْفَ وَإنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللهِ).

گر چه بیان این سخنان برای گروهی ظاهر بین و کوتاه نظر و آنها که حقیقت را در پای مصلحت قربانی می کنند ناخوشایند بود ولی در مقابل، سنّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و تعلیمات قرآن مجید و ارزش های والای اسلامی را با این سخن احیا فرمود، که شرح آن در بحث نکات به خواست خدا خواهد آمد.

سپس امام (علیه السلام) به بیان مفاسد این کار (تبعیض و جور و ستم و تقسیم ناعادلانه بیت المال) پرداخته چنین می فرماید : «آگاه باشید! بخشیدن مال در غیر موردش، تبذیر و اسراف است هر چند ممکن است این کار در دنیا سبب سربلندی کسی که آن را انجام داده است شود، ولی در آخرت، موجب سرافکندگی وی خواهد گشت، این کار او را (چند روزی) در میان مردم (دنیاپرست) گرامی می دارد ولی در پیشگاه خدا به زمینش می افکند!» (أَلاَ وَإنَّ إعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذیرٌ وَإسْرَافٌ، وَهُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَیَضَعُهُ فِی الآخِرَةِ، وَیُکْرِمُهُ فِی النَّاس وَیُهِینُهُ عِنْدَ اللهِ).

«تبذیر» و «اسراف» گاه به یک معنی و به صورت مترادف به کار می رود و گاه به دو معنی زیرا «تبذیر» به معنی دقیق کلمه با اسراف متفاوت است «تبذیر» از مادّه «بذر» به معنی پاشیدن دانه است و در جایی بکار می رود که انسان نعمت خدا را ضایع کند و به دور بریزد و به تعبیر دیگر «ریخت و پاش» کند و به تعبیر دیگر مال را در غیر موردش مصرف کند ولی «اسراف» زیاده روی در مصرف کردن نعمتهاست به طوری که از حدّ اعتدال بیرون باشد بی آن که ظاهراً چیزی ضایع گردد مثل این که غذای بسیار زیاد و گران قیمتی برای چند نفر تهیه کنند که با قیمت آن بتوان ده ها نفر را تغذیه کرد.

امام (علیه السلام) در این بخش از سخنش، به آثار سوء معنوی و الهی صرف اموال در غیر مورد استحقاق، اشاره فرموده که ممکن است انسان در سایه آن چند صباحی در میان مردم صاحب نفوذ شود ولی در پیشگاه الهی به کلّی سقوط خواهد کرد و در قیامت مجازات سنگینی خواهد داشت.

و این که می فرماید : بخشیدن چنین مالی «تبذیر» و «اسراف» است به خاطر آن است که سبب تبذیر و اسراف در جامعه می گردد زیرا آنها که بیش از حدّ گرفته اند در غالب نه حاضرند به دیگری ببخشند و نه خود امکان جذب آن را دارند ناچار به اسراف و تبذیر کشیده می شوند.

سپس به آثار سوء دنیوی آن می پردازد می فرماید : «هیچ کس مال خویش را در غیر مورد استحقاق و نزد غیر اهلش قرار نداد مگر این که سرانجام خداوند او را از سپاسگزاری آنان محروم ساخت و محبّتشان را متوجه دیگری نمود، تا آن جا که اگر روزی پایش بلغزد و به کمک آنان نیاز داشته باشد بدترین دوست و پست ترین رفیق خواهند بود !» (وَلَمْ یَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَلاَ عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ إلاَّ حَرَمَهُ اللهُ شُکْرَهُمْ، وَکَانَ لِغَیْرِهِ وُدُّهُمْ. فَإنْ زَلَّتْ بهِ النَّعْلُ یَوْماً فَاحْتَاجَ إلَی مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَلِیل وَأَلاَْمُ خَدین)(3).

تعبیر به «أَلاَْمُ خَدین» با توجه به این که «لؤم» به معنی پستی و «خدین» به معنی دوست است اشاره به این می باشد که آنها در روز گرفتاری شخصی که به ایشان کمک کرده، نه تنها کمکی به او نمی کنند بلکه لئامت و پستی را به جایی می رسانند که شاید جزء سرزنش کنندگان درآیند.

واین که جمعی از شارحان و یا مترجمان «نهج البلاغه» معنی سرزنش را از این عبارت فهمیده اند شاید به خاطر این باشد که مصداق روشن پستی در هنگام گرفتاری دوست است.

تاریخ و تجربه های شخصی ما نیز بارها نشان داده است که بسیاری از ستمگران و آنها که ثروتهای هنگفت و بی حساب به دوستان خود می دادند به هنگامی که در چنگال مکافات اعمال خود گرفتار شدند هیچ کس به یاری آنها نشتافت بلکه دوستان قدیم آنها بیش از افراد بیگانه به آنها بی مهری کردند و شعر معروف «حافظ» که در زبان توده مردم شهرت بسیار دارد ناظر به همین معناست :

من از بیگانگان هرگز ننالم          که بامن هر چه کرد آن آشنا کرد


نکته:

بحث مهمی درباره طرز تقسیم بیت المال:

از خطبه بالا به خوبی استفاده می شود که امام امیرمؤمنان (علیه السلام) اصرار داشته اند بیت المال مسلمین همواره به طور مساوی در میان مسلمین تقسیم گردد و هیچ گونه امتیازی شریف بر وضیع و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی و حتی سابقین در اسلام و حتی نیازمندان بر غیر آنها نداشته باشند.

در عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز وضع به همین گونه بود و ظاهراً در عصر خلیفه اوّل همان روش ادامه یافت تا این که نوبت به «عمر» رسید. او تفاوتها و تبعیضها را بنیان نهاد و ملاحظات سیاسی و اجتماعی را در تقسیم بیت المال دخالت داد.

به گفته «ابن ابی الحدید» «عمر» پس از رسیدن به خلافت، پیشگامان در اسلام را بر دیگران برتری داد و همچنین مهاجرین از قریش را، بر سایر مهاجرین و عموم مهاجران را، بر انصار، و عرب، را بر عجم، و افراد حرّ و آزاد را، بر بردگان آزاد شده، مقدّم داشت و عطای آنها را افزون نمود. حتی به «ابو بکر» در ایّام خلافتش گفته بود : مصلحت این است که تفاوت قایل شوی ولی «ابو بکر» نپذیرفت و گفت این خلاف کتاب الله است.

هنگامی که نوبت «عثمان» شد تبعیضها به اوج خود رسید در آن زمان اقوام و خویشاوندان «عثمان» بر همه برتری داشتند و قسمت عمده بیت المال در میان آنها تقسیم می شد(5).

مرحوم علامه امینی (رضی الله عنه) در جلد هشتم الغدیر صفحه 286 تحت عنوان «الفوضی فی مال الله» ارقام و اعداد دقیق بخششهای بی حساب «عثمان» را به دوستان و بستگان و اطرافیانش از منابع مختلف اهل سنت جمع آوری کرده، اعداد و ارقامی که انسان را در وحشت و حیرت فرومی برد و همین امر یکی از عوامل مهم شورش مسلمین بر ضدّ عثمان بود.

و نیز یکی از علل مخالفت سران قبایل و بازی گران سیاسی عصر علی بن ابی طالب (علیه السلام) به آن حضرت حذف این امتیازات و رعایت مساوات بین همه مسلمین بود (آن گونه که از خطبه بالا و خطب دیگر نهج البلاغه و تواریخ استفاده می شود)(6).

جالب این که سردمداران سیاسی آن زمان نیز این مسأله را کتمان نمی کردند همان گونه که «طبری» در کتاب خود آورده است که مردی به «ابو عبدالرحمن سلمی» (که از معاریف آن زمان بود(7)) گفت : «تو را به خدا سوگند می دهم ! از چه زمانی علی (علیه السلام) را دشمن داشتی؟ آیا از آن زمان نبود که اموال بیت المال را تقسیم کرد وبه تو و خاندان تو (که استفاده زیادی از بیت المال کرده بودید) چیزی نداد ؟ «ابو عبدالرحمن» در پاسخ گفت : حال که مرا به خدا سوگند می دهی باید بگویم آری همین گونه است»(8).

به هر حال باید دید مسأله مساوات که در عصر پیامبر (صلی الله علیه وآله) و علی (علیه السلام) بر آن تأکید می شده از کجا سرچشمه می گیرد ؟ به یقین این امر به خاطر ماهیّت اموالی بوده است که به بیت المال وارد می شده است.

توضیح این که : اموالی که در بیت المال وارد می شده عمدتاً از سه ناحیه بوده است :

اوّل : «غنایم جنگی» و می دانیم که در مورد غنایم جنگی هیچ تفاوتی بین جنگ جویان نبوده است جز این که لشکر پیاده را یک سهم و لشکر سواره را دو سهم می دادند (به خاطر سرمایه گذاری مربوط به مرکب و هزینه های آن زیرا مرکب از سوی خود آنها تهیه می شد به علاوه سواران نقش بیشتری در جنگ داشتند تا پیاده ها).

دوّم : «اموال خراجیه» یعنی مال الاجاره هایی که از زمینهای فتح شده متعلق به مسلمین به خزانه دولت اسلام ریخته می شد و در زمان خلفا بیشترین رقم بیت المال را تشکیل می داد. این اموال تعلق به همه مسلمین داشت و می بایست به طور مساوی بین همه آنها تقسیم شود زیرا «اراضی خراجیّه» ملک عموم مسلمین است که حکومت اسلامی بر آنها نظارت دارد و قاعدتاً باید بین همه مسلمانان به طور مساوی تقسیم شود زیرا درآمد ملک مشاع در میان همه مالکان مساوی تقسیم می گردد چون سهم مالکیت همه یکسان است.

سوّم : «جزیه ها» ومالیاتهایی که از غیر مسلمین گرفته می شد و در برابر آن از حمایت حکومت اسلامی برخوردار بودند و جان و مال و ناموسشان محفوظ بود و به عقیده جمعی از بزرگان فقها مصرف جزیه همان مصرف مال الخراج بود و تعلّق به همه مسلمین داشت.

چهارم : «زکات» که از اجناس معیّنی به مقدار معینی گرفته می شد و مصارف هشتگانه آن در قرآن مجید بیان شده است و عمدتاً در مورد فقرا و مساکین بر حسب نیازهایشان و در مورد مصارف جهاد برحسب احتیاجات، تقسیم می شد. بنابراین معیار در تقسیم آن، مقدار نیاز بود نه مساوات.

پنجم : «خمس» کلیّه درآمدها که بعد از کسر هزینه ها و مخارج سال باید پرداخته شود و به طوری که از قرآن مجید و روایات استفاده می شود نیمی از آن تعلّق به نیازمندان «بنی هاشم» دارد ونیم دیگر متعلّق به امام المسلمین است که صرف نیازهای حکومت اسلامی می شود.

ششم : «انفال» است که شامل تمام اموالی می شود که مالک خاصی ندارد مانند اراضی موات، جنگل ها، بخشی از معادن، سواحل دریاها و زمینهای بایری که صاحبان آن کوچ کرده و از آن صرف نظر نموده اند که آن هم جزء اموال حکومت است و تعلّق به امام المسلمین دارد.

هر یک از منابع ششگانه مالی فوق، بحثهای مفصّلی دارد که در کتب فقهی مثل کتاب الخمس وکتاب الزکاة و کتاب الجهاد آمده است.

حال این سؤال پیش می آید، اموالی که می بایست به طور مساوی در میان مسلمین تقسیم شود و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به آن عمل نمود و حتی در زمان خلیفه اوّل نیز همین سنّت ادامه داشت و علی (علیه السلام) در مقام احیای این سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) بعد از متروک ماندن در زمان خلیفه دوّم و سوّم بود، کدام یک از اموال ششگانه فوق می باشد؟

ظاهر این است که این اموال همان مال الخراج (و احتمالاً به ضمیمه جزیه) بوده است که قسمت عمده بیت المال را در آن زمان تشکیل می داد و به قدری زیاد بوده است که درآمدهای دیگر بیت المال در مقابل آن، چندان اهمیّتی نداشت. لذا یکی از برنامه های اصلی فرمانداران که به نقاط مختلف فرستاده می شدند همان جمع آوری خراج بود.

از نامه های متعددی از «نهج البلاغه» نیز این معنا استفاده می شود مانند عهدنامه مالک اشتر (نامه 53) و همچنین نامه 43 که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به «مصقلة بن هبیره» نوشته.

بنابراین اگر بخش دیگری از بیت المال طبق مدارک فقهی موجود، به طور غیر مساوی بر اساس مصالح مسلمین و حکومت اسلامی تقسیم شود منافاتی با آنچه در خطبه بالا و مانند آن آمده است، ندارد.

اضافه بر این تفاوتی که گاه در تقسیم بعضی از ارقام اموال بیت المال که در بالا اشاره شد اعمال شود بر اساس مصالح مسلمین و خدماتی است که اشخاص انجام می دهند، نه بر اساس مصالح شخصی آن گونه که «معاویه» انجام می داد که سران قبایل را با اموال هنگفتی خریداری می کرد و حتّی بعضی از افراد ضعیف الایمان لشکر علی (علیه السلام) را هم با مبالغ زیادی فریب داد(9) که این جنایتی است بزرگ و غیر قابل بخشش و همان گونه که در خطبه بالا آمده است علی (علیه السلام) از این کار بیزار بود و در برابر کسانی که چنین پیشنهادی به آن حضرت کردند سخت خروشید.

البتّه این مکتب آزادگان و پرهیزگاران و ایثارگران است و با مکتب سیاست بازان مقام پرست و اسیران هوا و هوس همواره در تضادّ بوده و خواهد بود.(10)


پی نوشت:

  1. «اطور» از مادّه «طَوْر» (بر وزن غور) به معنی گردش در اطراف چیزی است و واژه «طور» که جمع آن «اطوار» است به معنی نوع و حالت و هیأت نیز آمده است.

  2. «سمیر» از مادّه «سمر» (بر وزن تمر) به معنی گفتگوهای شبانه است. بعضی گفته اند که معنی اصلی این مادّه که نور و تاریکی در آن آمیخته شده و از آن جا که گفتگوهای شبانه گاه در سایه ماهتاب انجام می شود این واژه در مورد گفتگوهای شبانه به کار رفته و اگر به افراد گندم گون «سمراء» می گویند به این خاطر است که سفیدی آنها با تیرگی به هم آمیخته.

  3. «امّ» از مادّه «امّ» (بر وزن غم) به معنی قصد کردن است و جمله (ما أَمَّ نَجْم فِی السماء نجما) کنایه از طلوع و غروب ستارگان پشت سر یکدیگر است گویی هر کدام قصد کرده به دنبال دیگری برود.

  4. «خدین» از مادّه «خِدن» به معنی دوستی است و «خدن» (بر وزن اذن) و «خدین» به معنی دوست است که جمع آن «اخدان» است.

  5. شرح بیشتر درباره این ماجرای غم انگیز را در شرح خطبه شقشقیه خطبه سوّم گذشت.

  6. به خطبه 232 مراجعه شود.

  7. «ابو عبدالرحمن سلمی» از معاریف تابعین است و جزء صحابه نبود و بعضی گفته اند : در آغاز از خواص امیرمؤمنان (علیه السلام) بود (الکنی والالقاب).

  8. کتاب منتخب ذیل المذیّل صفحه 147 بنا به نقل علامه شوشتری در شرح نهج البلاغه اش جلد 6، صفحه 491.

  9. در عبارتی از معاویه نقل شده است که گفت : «وَاللهِ لاََسْتمِیْلَنَّ بالاَْمْوالِ أَهْلَ ثِقاتِ عَلِیٍّ وَلاَقُسمَنَّ فِیْهِمُ الْمالَ حَتّی تَغْلِبَ دُنْیایَ عَلَی آخِرَتِهِ; به خدا سوگند افراد مورد اعتماد علی را به وسیله اموال، متمایل به خویش می کنم تا آن جا که دنیای من بر آخرت او غلبه خواهد کرد». (شرح نهج البلاغه علاّمه شوشتری، جلد 6، صفحه 491).

سند خطبه:

این خطبه بخشی از خطبه طولانی تری بوده است که امام علیه السلام در مورد تقسیم بیت المال وایرادهایی که بر او گرفتند بیان فرموده، و به نظر می رسد که با خطبه 142 مرتبط است و هر دو جزءهایی از یک خطبه می باشد

.

این خطبه را عده زیادی از کسانی که قبل از سیّد رضی یا بعد از او می زیسته اند در کتابهای خود آورده اند از جمله: ابن قتیبه در الامامه والسیاسه ابن شعبه در تحف العقول کلینی در فروع کافی شیخ مفید در کتاب المجالس و مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی (مصادر جلد 2، صفحه 282

).