[hadith]ثُمَّ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ فَنَاءٍ وَ عَنَاءٍ وَ غِیَرٍ وَ عِبَرٍ؛ فَمِنَ الْفَنَاءِ أَنَّ الدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ لَا تُخْطِئُ سهَامُهُ وَ لَا تُؤْسَی جِرَاحُهُ، یَرْمِی الْحَیَّ بالْمَوْتِ وَ الصَّحِیحَ بالسَّقَمِ وَ النَّاجِیَ بالْعَطَب، آکِلٌ لَا یَشْبَعُ وَ شَارِبٌ لَا یَنْقَعُ؛ وَ مِنَ الْعَنَاءِ أَنَّ الْمَرْءَ یَجْمَعُ مَا لَا یَأْکُلُ وَ یَبْنِی مَا لَا یَسْکُنُ، ثُمَّ یَخْرُجُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی لَا مَالًا حَمَلَ وَ لَا بنَاءً نَقَلَ؛ وَ مِنْ غِیَرِهَا أَنَّکَ تَرَی الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً، لَیْسَ ذَلِکَ إِلَّا نَعِیماً زَلَّ وَ بُؤْساً نَزَلَ؛ وَ مِنْ عِبَرِهَا أَنَّ الْمَرْءَ یُشْرِفُ عَلَی أَمَلِهِ فَیَقْتَطِعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ فَلَا أَمَلٌ یُدْرَکُ وَ لَا مُؤَمَّلٌ یُتْرَکُ. فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَعَزَّ سُرُورَهَا وَ أَظْمَأَ رِیَّهَا وَ أَضْحَی فَیْئَهَا، لَا جَاءٍ یُرَدُّ وَ لَا مَاضٍ یَرْتَدُّ؛ فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَقْرَبَ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ لِلَحَاقِهِ بهِ وَ أَبْعَدَ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ لِانْقِطَاعِهِ عَنْهُ.[/hadith]
10- امام (ع) نخست بطور اجمال، به ذکر عیبها و زشتیهای دنیا پرداخته و می فرماید: سرای نیستی و رنج و دگرگونیها و عبرتهاست، و سپس تا جمله «و لا مؤمّل یترک» این عیبها را به تفصیل، شرح داده است، در آن جا که موثّر قوسه فرموده واژه إیتار (زه به کمان بستن) را برای روزگار بطور استعاره آورده و با ذکر قوس (کمان) آن را ترشیح داده است، جهت مشابهت این است که زمانه تیر مصیبتها و حوادث خود را که قضای لا یتغیّر الهی آنها را رقم زده همچون تیرانداز چالاکی که تیر او خطا نمی کند به سوی مردم رها می سازد، همچنین واژه جراح (زخم) را برای رویدادهای ناگوار روزگار استعاره فرموده است، زیرا هر دو درد آورند و با ذکر عدم امکان درمان پذیری، آن را ترشیح داده است، و نیز واژه های آکل و شارب را که از خوردن و آشامیدن سیر نمی شود برای زمانه استعاره آورده و جهت مناسبت این است که روزگار همچون خورنده و آشامنده ای که پیوسته می خورد و می آشامد و خوردنیها و آشامیدنیها را به پایان می رساند، به آفریدگان یورش می برد و آنها را نابود می گرداند.
و مراد آن حضرت از مرحوم یعنی کسی که مورد ترحّم دیگران بوده تهیدستان و بینوایانی است که تنگدستی و ناداری آنها به توانگری و ثروتمندی تبدیل یافته و اکنون مورد رشک و حسد دیگران قرار گرفته اند، و منظور از مغبوط که اکنون مورد ترحّم است توانگری است که بر اثر گردشهای روزگار غنای او به فقر مبدّل شده تا آن جا که مورد ترحّم دیگران قرار گرفته است، و این سخن که فرموده است: این نیست مگر این که نعمتی زایل شده است، مراد زوال نعمت از کسانی است که مورد رشک و غبطه بوده و سپس سختی و بدبختی بر آنها وارد شده است.
11- امام (ع) با اظهار شگفتی و ذکر سبحان الله بر سبیل تعجّب، شادی دنیا را فریبنده، و سیرابی آن را تشنگی زا، و بهره گرفتن از سایه آن را باعث احساس گرمای آفتاب، بیان فرموده است. ذکر سیر آب بودن اشاره است به بهره وری و کامگیری کامل از لذّات دنیا، و واژه فیء که به معنای سایه است کنایه است بر میل به تحصیل دنیا و تکیه بر مال و منال آن، و جهات مشابهت این است که شادی و خوشحالی، و دلبستگی به دنیا و اعتماد به آن، انسان را از عمل برای تحصیل ثوابهای آخرت باز می دارد، و نمی گذارد انسان به سوی خدا رو آورد، از این رو شادی و سرور آن نیرومندترین انگیزه ای است که آدمی را به دنیا شیفته و فریفته می کند.
همچنین سیرابی و کامیابی از لذائذ و آسودگی در سایه مال و منال دنیا، قویترین اسبابی است که انسان را به این امور تشنه و دلباخته می کند، و صلحا و نیکان را از معامله جان و مال با خدا باز می دارد و آتش دوزخ را برای آنان فراهم می کند، بدین مناسبت است که غرور به سرور و ظماء (تشنگی) به ریّ (سیر آب شدن) و ضحی (آفتاب پیش از ظهر) به فیء (سایه) نسبت داده شده است.
مراد از عبارت «لا جاء یردّ» (آینده باز گردانیده نمی شود) آفتها و مصیبتهای روزگار است مانند مرگ و کشتار و مانند اینها، و منظور از جمله «لا ماض یرتدّ» (گذشته باز نمی گردد) مردگان و چیزهای ارزشمندی است که از دست رفته است.