[hadith]أَفِیضُوا فِی ذکْرِ اللَّهِ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الذِّکْرِ، وَ ارْغَبُوا فِیمَا وَعَدَ الْمُتَّقِینَ فَإِنَّ وَعْدَهُ أَصْدَقُ الْوَعْد، وَ اقْتَدُوا بهَدْیِ نَبیِّکُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْیِ، وَ اسْتَنُّوا بسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَهْدَی السُّنَنِ.
فضل القرآن:
وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدیثِ، وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبیعُ الْقُلُوب، وَ اسْتَشْفُوا بنُورِهِ فَإِنَّهُ شفَاءُ الصُّدُورِ، وَ أَحْسنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ. وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بغَیْرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذی لَا یَسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ، بَلِ الْحُجَّةُ عَلَیْهِ أَعْظَمُ وَ الْحَسْرَةُ لَهُ أَلْزَمُ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَمُ.[/hadith]
امام (ع) پس از فراغ از بیان آنچه موجب کامل شدن مراتب ایمان می شود، به ذکر اموری که ایمان را در دل استوار و پایدار می سازد، می پردازد که عبارت است از:
1- افیضوا فی ذکر اللّه:
پیوسته به یاد خدا بودن و به ذکر او شتافتن، از اموری است که پایه ایمان به خدا را در دل محکم می کند و امام (ع) به سبب این که یاد خدا نیکوترین ذکر است، مردم را بدان ترغیب فرموده است، زیرا یاد او موجب به دست آمدن کمالاتی است که باعث سعادت آخرت است، همچنین سبب وصول به درجات قرب إلهی است، و ما در آینده آن جا که در باره توبه سخن می گوییم، فضیلت ذکر و فواید آن را بیان خواهیم داشت.
2- الرّغبة فیما وعد المتّقین:
شوق و رغبت به کسب ثوابها و تحصیل پاداشهایی که خداوند در آخرت به پرهیزگاران وعده داده، از دیگر اموری است که بدان تأکید شده، و از لوازم طاعت و عمل برای اوست و چون تخلّف از جانب خداوند نسبت به آنچه فرموده و آگاهی داده محال است، لذا وعده او راست ترین وعده هاست.
3- الاقتداء بهدی النّبیّ (ص):
دیگر پیروی از روش پیامبر (ص) است که معنای آن آشکار می باشد.
4- اتباع سنّته (ص):
چون پیامبر (ص) ما اشرف پیامبران است، سنّت و طریقه او نیز بهترین و شریفترین سنّتهاست، و پیروی از راه و روش او از هر راه و رسم دیگری به هدایت مقرونتر و به خداوند نزدیکتر است.
5- تعلّم القرآن:
این که آموختن قرآن از جمله چیزهایی است که ایمان به خدا و پیامبرش (ص) را تحکیم و تقویت می کند روشن است، و این که امام (ع) از قرآن به بهار دلها تعبیر فرموده بدین جهت است که این کتاب إلهی جامع انواع علوم ارزشمند، و حاوی اسرار شگفت آور دقیقی است که گلزاری فرح انگیز برای دلهاست، همچنان که فصل بهار، بستر گلهای زیبا و با طراوتی است که چشمان را روشنی، و دلها را سرور و شادی می بخشد.
6- الاستشفاء بنوره:
این که قرآن شفا بخش دلها از تاریکی و بیماری جهل است، بی نیاز از توضیح است.
7- حسن تلاوته:
قرآن را نیکو قرائت کردن، یکی از اسباب فهم معانی قرآن، و باعث تدبّر و اندیشه در آیات آن است، و با تلاوت نیکوی آن است که فواید آن ظاهر، و از قصّه های آن عبرت و منفعت حاصل می شود، البتّه قرآن زمانی پربارترین قصّه ها و گفته هاست که همان گونه که پیش از این بیان داشته ایم، حقّ تلاوت آن ادا، و چنان که شایسته و سزاوار است قرائت شود.
پس از این امام (ع) بیانات خود را در باره اموری که ذکر فرموده و اعمالی که بر شمرده و شایسته است این اعمال مطابق علم و فقه انجام شود، با اشاره به نقصان ارزش دانشمندی که به دانش خود عمل نمی کند، تأکید می فرماید و نخست او را با نادانی که از راه حقّ و صراط مستقیم منحرف شده، برابر ساخته، و سپس از او نیز پست تر شمرده است. امّا علّت این که چنین دانشمندی با نادان گمراه برابر است این است که هر دو از ثمرات جهل که همان گمراهی و انحراف است بطور یکسان برخوردارند، و در عدم انتفاع از فواید دانش و ثمرات آن که اعمال صالح است با یکدیگر برابرند، و این که امام (ع) او را از نادان منحرف نیز پست تر و زبونتر شمرده به سه دلیل است:
1- این که حجّت، علیه او بزرگتر و کاملتر می باشد از این روست که جاهلان و نادانان می توانند بگویند «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ...» یعنی: ما از این غافل بودیم و نمی دانستیم، امّا عالم نمی تواند چنین چیزی بگوید، چنان که پیامبر گرامی (ص) فرموده است: العلم علمان: علم علی اللّسان فذلک حجّة اللّه علی بن آدم، و علم فی القلب فذلک العلم النّافع یعنی: «دانش دو گونه است: دانشی که بر زبان جاری است، و این برهان خدا علیه فرزند آدم است، و دیگر دانشی است که در دل جای دارد، و آن دانشی که سود می دهد همین است»، مراد این است که این گونه دانش موجب فرمانبرداری خدا، و عمل به اوامر و نواهی اوست.
2- این که افسوس و حسرت برای چنین دانشمندی لازمتر و سزاوارتر می باشد، بدین سبب است که جاهلان، آگاه نیستند که به علت جهالت و غفلت، چه مدارج کمالی را از دست می دهند، و پس از مردن، اگر چه از نعمتهای بهشت محروم، و از آنچه خداوند برای دوستان آگاه خود آماده ساخته محجوبند، ولی چون لذّات بهشت را ندیده، و حلاوت معرفت إلهی را نچشیده اند، افسوس و حسرت آنها بر این حرمان، و اسف و اندوه آنان بر کوتاهی و تقصیری که در تحصیل این مدارج کرده اند زیاد نیست، بر عکس کسی که به مسائل مزبور آگاه، و به برتری نعمتهای آخرت در مقایسه با لذّات دنیا دانا باشد، پس از مرگ هنگامی که در می یابد آنچه او را از رسیدن به لذّتهای آخرت باز داشته، و از وصول به درجات قرب خداوند محروم ساخته، کوتاهی و تقصیر او در عمل به دانش خود بوده، با توجّه به این که می دانسته در صورت تقصیر در عمل چه کمالات و درجاتی را از دست خواهد داد، تأسّف و اندوه او هر چه بیشتر، و حسرت او از هر کس زیادتر خواهد بود. این قضیّه مانند این است که کسی ارزش گوهر گرانبهایی را بشناسد، و بداند که با چه مبلغی می تواند آن را به دست بیاورد و توان آن را دارد، سپس به جای کوشش در تحصیل آن به بازی سرگرم شود، تا این که فرصت از دست او برود، در این صورت آه و افسوس او شدید و پشیمانی وی از کوتاهی و تقصیری که در این راه کرده است، بسیار خواهد بود، امّا کسی که ارزش گوهر را ندانسته چنین حسرت و ندامتی نخواهد داشت.
3- و هو عند اللّه ألوم، یعنی: عالمی که دانش خود را به کار نبسته، نزد خداوند نکوهیده تر، و بیشتر مورد سرزنش و ملامت است. شدّت نکوهش در باره کسی که جان از تنش بیرون رفته بر سبیل مجاز بوده و تعبیری از این است که زبان کسی که از روی علم و آگاهی، خدا را معصیت کرده است، از پوزش و عذرخواهی، ناتوان و منقطع خواهد شد، و این که او بیشتر مورد نکوهش و سرزنش خداوند خواهد بود، برای این است که اقدام عالم بر ارتکاب گناهی که قبح و زشتی آن را می داند ناشی از نهایت تسلیم و انقیاد او در برابر نفس امّاره، و نشانه منتهای اطاعت و فرمانبرداری او از شیطان و یاران اوست، و این عمل او، با کردار نادان ناآگاه قابل مقایسه و برابری نیست، زیرا در عالم، نیروی بازدارنده ای که همان آگاهی او به زشتی گناه است وجود دارد، و او آن را مغلوب هوای نفس ساخته و پیروی از انگیزه شیطانی را بر آن ترجیح داده است، امّا در نادان چنین نیروی بازدارنده و آگاهی که در برابر انگیزه های شیطان ایستادگی و مقابله کند وجود ندارد، و شکّ نیست که شدّت ملامت، بستگی به درجه اطاعت او از شیطان دارد، بویژه اگر این اطاعت و تسلیم، با علم و آگاهی به عواقب آن که هلاکت ابدی است، واقع شده باشد، بنا بر این روشن است که عالم بی عمل در نزد خداوند نکوهیده تر و سرافکنده تر است. توفیق و محفوظ ماندن از شرّ شیطان بسته به لطف خداست.