[hadith]الملائکة الکرام:
مِنْ مَلَائِکَةٍ أَسْکَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِکَ وَ رَفَعْتَهُمْ عَنْ أَرْضِکَ هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِکَ بکَ وَ أَخْوَفُهُمْ لَکَ وَ أَقْرَبُهُمْ مِنْکَ لَمْ یَسْکُنُوا الْأَصْلَابَ وَ لَمْ یُضَمَّنُوا الْأَرْحَامَ وَ لَمْ یُخْلَقُوا مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ وَ لَمْ یَتَشَعَّبْهُمْ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ إِنَّهُمْ عَلَی مَکَانِهِمْ مِنْکَ وَ مَنْزلَتِهِمْ عِنْدَکَ وَ اسْتِجْمَاعِ أَهْوَائِهِمْ فِیکَ وَ کَثْرَةِ طَاعَتِهِمْ لَکَ وَ قِلَّةِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ أَمْرِکَ لَوْ عَایَنُوا کُنْهَ مَا خَفِیَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ لَحَقَّرُوا أَعْمَالَهُمْ وَ لَزَرَوْا عَلَی أَنْفُسهِمْ وَ لَعَرَفُوا أَنَّهُمْ لَمْ یَعْبُدُوکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ لَمْ یُطِیعُوکَ حَقَّ طَاعَتِکَ.[/hadith]
پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 4، ص: 570-566
عظمت و عبودیّت فرشتگان
با توجّه به اینکه امام(علیه السلام) در بخش سابق این خطبه سخن از عظمت خلق خداوند و ملکوت آسمان ها به میان آورد و آنچه را می بینیم در برابر آنچه از ما پنهان است، کوچک شمرد! در این بخش از خطبه به بعضی از بزرگترین آفریدگان خداوند یعنی فرشتگان اشاره کرده، می فرماید: «از جمله آنها فرشتگانی هستند که آنها را در آسمان های خود سکونت بخشیدی و از زمینت بالا بردی». (مِنْ مَلائِکَة(1) أَسْکَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِکَ، وَ رَفَعْتَهُمْ عَنْ أَرْضِکَ).
بی شک، فرشتگان پروردگار منحصر به ساکنان آسمان ها نیستند و در زمین فرشتگانی وجود دارند که حافظ اعمال مردم یا تدبیر اموری به فرمان پروردگار می کنند و یا مسئولیّت قبض ارواح را بر عهده دارند; ولی با توجّه به اینکه امام(علیه السلام) در عبارت بالا حکم کلّی درباره فرشتگان بیان نفرموده، بلکه سخن از گروهی از آنها به میان آورده است، مشکلی ایجاد نمی شود و اینکه جمعی از شارحان نهج البلاغه در اینجا دست به توجیهاتی زده اند، هیچ ضرورتی ندارد.
سپس در ادامه این سخن به اوصاف فرشتگان پرداخته و بخشی از صفات ثبوتیّه و سلبیه آنها را بیان می فرماید. در قسمت اوّل می گوید: «آنها از همه مخلوقات تو، نسبت به تو آگاه ترند و بیشتر از همه از تو خائفند و ازهمه به تو نزدیکترند». (هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِکَ بکَ، وَ أَخْوَفُهُمْ لَکَ، وَ أَقْرَبُهُمْ مِنْکَ).
این سه وصف ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند; زیرا معرفت بالای فرشتگان نسبت به ذات پروردگار سبب خوف آنها می شود، هم خوف از کوتاهی در انجام مسئولیّت ها و هم خوف ناشی از هیبت مقام و عظمت او. و مجموع این دو صفت سبب می شود که نزدیکترین بندگان به خدا باشند.
در اینجا این سؤال پیش می آید که چگونه فرشتگان از تمام مخلوقات، آگاهتر و به خداوند متعال نزدیکترند، در حالی که ما می دانیم انبیای الهی - مخصوصاً پیغمبر اسلام - و حتّی شاید گروهی صلحا، از فرشتگان برترند و سجده تمام فرشتگان بر آدم و برتری آدم از نظر علم و دانش بر فرشتگان، دلیل روشنی بر این برتری است و در احادیث آمده است که گروهی از فرشتگان در خدمت انبیا، یا صلحا و مؤمنان هستند و حدیث معروف ترکیب خلقت انسان از عقل و شهوت و خلقت فرشتگان از عقل بدون شهوت و اینکه اگر انسان از عقل خویش پیروی کند و بر شهوت خود غالب گردد، از فرشتگان برتر است، دلیل دیگری بر برتری گروهی از انسان ها بر فرشتگان می باشد.(2)
در پاسخ این سؤال می توان گفت: منظور اعلمیّت و اقربیّت نسبی است و به تعبیر دیگر: عبارت بالا، شبیه حصر اضافی می باشد و نیز می توان گفت که عبارت فوق یک حکم عام است که استثنائاتی در مورد انبیا و اولیا به خود گرفته است.
در قسمت صفات سلبیّه آنها که اشاره به عدم وجود نواقصی در فرشتگان است که در آدمیان وجود دارد، به چهار وصف اشاره می فرماید و می گوید: «آنها هرگز در صُلب پدران قرار نداشته و رحم مادران آنان را در بر نگرفته و از آبی پست آفریده نشده اند; حوادث زمان و مرگ و میرها آن ها را از یکدیگر جدا نساخته است». (لَمْ یَسْکُنُوا الاَْصْلاَبَ، وَ لَمْ یُضَمَّنُوا الاَْرْحَامَ، وَ لَمْ یُخْلَقُوا مِنْ مَاء مَهین(3)، وَ لَمْ یَتَشَعَّبْهُمْ(4) رَیْبَ(5) الْمَنُونِ).
روشن است قرار گرفتن در مکانی محدود، همچون صلب پدران و سپس رحم مادران و آفریده شدن از قطره آبی به ظاهر پست و بی مقدار، نقصان هایی است که دامن انسان ها را گرفته است; در حالی که فرشتگان نه ازدواجی دارند و نه تولّدی همچون انسان ها.
اضافه بر این، آنها نه مرگ و میر دارند و نه تغییر و دگرگونی بر اثر گذشت زمان، نه بیماری دامان آنها را می گیرد و نه پیری و فرسودگی.
وجود این امتیازات در فرشتگان، گر چه نشانه شرافت خلقت آنهاست و انسان ها از این نظر بی شکّ نسبت به آنها در مقام پایین تری قرار می گیرند; ولی آنچه سبب عظمت انسان و برتری او بر فرشتگان می شود، همان روح الهی است که در جمله «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»(6) به آن اشاره شده است و همین امر سبب سجده تمام آنها در برابر آفرینش آدم شد.
بیان این اوصاف که همه آنها نشانه عظمت فرشتگان است، در واقع مقدّمه ای است برای آنچه امام(علیه السلام) در جمله های بعد فرموده است. می گوید: «ولی آنها با این مقام قُرب که نسبت به تو دارند و منزلتی که نزد تو یافته اند و عشق و علاقه ای که تنها به تو دارند، و طاعت های فراوانی که برای تو انجام می دهند و از فرمان تو کمتر غفلت می کنند - با این همه - اگر کُنه و واقع آنچه را از عظمت تو بر آنها پوشیده است، مشاهده می کردند، اعمال خویش را حقیر می شمردند و بر خود عیب می گرفتند (و آن را شایسته مقام تو نمی دانستند) و به خوبی می فهمیدند که حقّ عبادت تو را هرگز انجام نداده اند و آن گونه که سزاوار مقام توست، اطاعتت ننموده اند!». (وَ إِنَّهُمْ عَلَی مَکَانِهمْ مِنْکَ، وَ مَنْزلَتِهِمْ عِنْدَکَ، وَاسْتِجْمَاعِ أَهْوَائِهِمْ فِیکَ، وَکَثْرَةِ طَاعَتِهِمْ لَکَ، وَ قِلَّةِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ أَمْرِکَ، لَوْ عَایَنُوا کُنْهَ مَا خَفِیَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ لَحَقَّرُوا أَعْمَالَهُمْ، وَ لَزَرَوْا(7) عَلَی أَنْفُسهِمْ، وَ لَعَرَفُوا أَنَّهُمْ لَمْ یَعْبُدُوکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ، وَ لَمْ یُطِیعُوکَ حَقَّ طَاعَتِکَ).
آری، فرشتگان الهی با آن همه مقام و معرفتی که دارند، باز در شناخت عظمت پروردگار و گستره صفات جمال و جلال او بسیار قاصرند و به همین دلیل، اگر به فرض محال امکان داشت خدا را آنچنان که هست، بشناسند، می فهمیدند که نه عبادتی در خور شأن داشته اند ونه اطاعتی. و آنچه را انجام داده اند ذرّه ای ناچیز و عملی بی مقدار بوده است.
این تعبیر، از یک سو می رساند که هر قدر معرفت و شناخت انسان نسبت به خدا بالاتر برود، به همان نسبت اطاعت و عبادت او بیشتر خواهد بود.
و از سوی دیگر، نشان می دهد که هیچ کس حقّ عبادت خدا را انجام نداده. همانگونه که هیچ کس حقّ معرفت او را به دست نیاورده است. چرا که انسان و فرشته - حتّی بزرگترین انسان ها و فرشتگان - وجودی محدودند و ذات پاک خدا از هر نظر نامحدود است و این وجود محدود، نه توان معرفت آن وجود لایتناهی را دارد ونه توان حقّ عبادت و اطاعت او را.
تعبیر به «أَهْوَاء» (جمع هوی) در جمله «وَ اسْتِجْمَاعِ أَهْوَائِهِمْ فِیک» به معنای هوا و هوس ها نیست; بلکه به معنای عشق و علاقه است. زیرا، این واژه در هر دو معنا به کار می رود.
و به تعبیر دیگر: گاه در علاقه مثبت به کار می رود و گاه در علاقه های منفی. و به هر حال، منظور از این جمله این است که: فرشتگان تمام عشق و علاقه خود را متوجّه ذات پاک خداوند کرده اند.
تعبیر به «قِلَّةِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ أَمْرِکَ» نشان می دهد که غفلت برای فرشتگان نیز امکان پذیر است، ولی بسیار کم و ناچیز می باشد. و روایاتی که درباره ترک اولای بعضی از فرشتگان وارد شده، شاهد این مدّعاست. بنابراین، نیازی به توجیه تکلّف آمیز بعضی از «شارحان نهج البلاغه» که «قلّت» را به معنای «عدم» گرفته اند، نیست.
به هر حال، جایی که فرشتگان که هزاران هزار سال در خطّ عبادت و اطاعت خدا هستند چنین باشند، ما با این عبادت و اطاعت ناچیز چگونه خواهیم بود؟!
این نکته نیز حائز اهمیّت است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با توجّه به حدیث معروف «مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ، وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ; ما هرگز حقّ عبادت تو را بجا نیاوردیم و آنچه را شایسته معرفت توست، پیدا نکردیم»(8) التفات به این حقیقت - یعنی عدم معرفت و عبادت شایسته در برابر عظمت پروردگار - داشته است; در حالی که جمله های بالا در کلام علی(علیه السلام) نشان می دهد که فرشتگان توجّه به این نکته ندارند و شاید آیه «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بحَمْدکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ»(9) نیز دلیل دیگری بر این معنا باشد و این برتری انسان را نسبت به فرشتگان روشن می سازد.
پی نوشت:
-
بنا بر آنچه در بالا آمده «مِن» به اصطلاح «تبعیضیّه» است و اشاره به بخشی از مخلوقات عظیم خداوند است که در فراز سابق این خطبه آمده است.
-
وسائل الشیعه، جلد 11، صفحه 164، ابواب جهاد نفس، باب 9، حدیث 2.
-
«مهین» از مادّه «مهانت» به معنای حقارت و پستی است و «ماءِ مَهین» اشاره به آب منی است که هم از نظر مقدار ناچیز است و هم از نظر ارزش ظاهری.
-
«یتشعَّبهم» از مادّه «تشعّب» به معنای پراکندگی است و «شُعبه» به معنای شاخه و فرعی است که از اصل جدا شود.
-
«ریب» به معنای هرگونه شکّ و تردیدی است که سرانجام پرده از روی آن برداشته می شود و «منون» به معنای حوادث روزگار یا مرگ است. بنابراین، «رَیْبُ الْمَنُونِ» به معنای حوادث و مرگ و میرهایی است که گذشت زمان آن را آشکار خواهد ساخت.
-
سوره حجر، آیه 29.
-
«زَرَوْا» از مادّه «زری» (بر وزن سعی) به معنای عیب گرفتن، یا توبیخ و سرزنش کردن است و «ازراء» نیز به همین معناست.
-
مرحوم علاّمه مجلسی در جلد 68 بحارالانوار، صفحه 23، حدیث فوق را از پیامبر اکرم ضمن توضیحات خود برای بعضی از احادیث، بیان فرموده است.
-
سوره بقره، آیه 30.