[hadith]وَ قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ.[/hadith]
جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 7، ص231
العلم وراثة کریمة، و الآداب حلل مجددة، و الفکر مراة صافیة. «دانش میراثی گرامی است و فرهنگها زیورهای نوین و اندیشه آینه ای روشن است.»
ابن ابی الحدید ضمن شرح این سخن داستان زیر را آورده است: عبد الملک مروان، ادیبی فاضل بود و جز با ادیبان همنشینی نمی کرد. هیثم بن عدی، از مسعر بن کدام، از سعید بن خالد جدلی نقل می کند که می گفته است: عبد الملک پس از کشته شدن مصعب به کوفه آمد و مردم را به حضور فرا خواند و مقرری آنان را مقرر می داشت. ما هم به حضورش رفتیم، پرسید: از کدام قبیله اید گفتیم: از جدیله. گفت: یعنی جدیله عدوان؟ گفتیم: آری، این ابیات را خواند: «چه کسی از سوی قبیله عدوان که سخت دلیر و همچون مار زمین اند، پوزش خواه من است، همان گروهی که بر یکدیگر ستم روا داشتند و رعایت حال یکدیگر را نکردند...» آن گاه به مردی از ما که تنومند و زیبارو بود و او را بر خود مقدم داشته بودیم، رو کرد و گفت: این شعر را که خواندم کدام یک از شما سروده است گفت: نمی دانم. من گفتم: می دانم، این شعر را ذو الاصبع سروده است. عبد الملک مرا رها کرد و دوباره روی به همان مرد کرد و پرسید: می دانی نام ذو الاصبع چه بوده است گفت: نمی دانم، من گفتم: می دانم نام او حرثان بوده است. عبد الملک همچنان مرا رها کرد و از همان مرد پرسید: چرا معروف به ذو الاصبع شده است گفت: نمی دانم. من گفتم: می دانم، انگشت او را مار گزید و از آن سبب به ذو الاصبع معروف شد. عبد الملک همچنان مرا رها کرد و از او پرسید: ذو الاصبع از کدام خاندان شما بوده است گفت: نمی دانم. گفتم: می دانم، از خاندان بنی تاج است که شاعر در باره ایشان چنین سروده است: «بنی تاج را فرایاد میاور و چشم از پی کسی که نابود است، مدار.» عبد الملک به آن مرد تنومند روی کرد و پرسید مقرری تو چه قدر است گفت: هفتصد درهم. روی به من کرد و پرسید: مقرری تو چند است گفتم: چهار صد درهم. عبد الملک گفت: ای ابا الزعیزعة - دبیر و گنجور او بوده است- سیصد درهم از مقرری این مرد تنومند بکاه و بر مقرری این مرد بیفزای. سخت شاد شدم که مقرری من هفتصد درهم شد و مقرری او به چهار صد درهم کاسته شد. سپس داستانی دیگر که بیشتر جنبه تسلط بر صرف و نحو عربی را دارد آورده است که در بارگاه واثق عباسی صورت گرفته است و بیرون از بحث تاریخی است.