[hadith]وَ قَالَ (علیه السلام) الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِینُ [الرِّضَا] الرِّضَی.[/hadith]
جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 7، ص230
العجز آفة، و الصبر شجاعه، و الزهد ثروه، و الورع جنة، و نعم القرین الرضا. «ناتوانی آفت است و شکیبایی دلیری، پارسایی توانگری و پرهیزکاری سپر است و خوشنودی چه نیکو همنشینی است.»
آفت به معنی کاستی و چیزی است که سبب کاستی باشد و ناتوانی بدون تردید این چنین است، و در باره صبر گفته اند، صبر تلخ است و جز آزاده آن را نمی آشامد. و اینکه فرموده است «پارسایی توانگری است» سخنی بر حق است، زیرا مال و ثروت چیزی است که آدمی را از مردم بی نیاز گرداند و هیچ چیز چون زهد آدمی را از دنیای دیگران بی نیاز نمی کند و در حقیقت زهد بزرگترین توانگری است.
روایت است که علی علیه السّلام هنگامی که عمر بن خطاب به خلافت رسید، به او گفت: اگر می خواهی به مقام دو سالار خود - پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ابو بکر- برسی و شاد شوی، بر تو باد که آرزویت را کوتاه کنی و کمتر از حد سیری بخوری و پیراهن خویش را رقعه زنی و کفش خود را پاره دوزی و با فقر - و قناعت به آن- از مردم بی نیاز شوی، در آن صورت به آن دو ملحق خواهی شد.
سقراط در آفتاب نشسته و پشت به خاکهای چاهی که در آن می آرمید، داده بود. پادشاهی کنار او ایستاد و گفت: نیاز خود را بخواه. گفت: نیاز من این است که از کنار من دور شوی که سایه ات مانع استفاده من از آفتاب شده است.
و گفته شده است زهد در دنیا عبارت از زهد در ریاست و در دوست داشتن ستایش است نه در خوراک و آشامیدنی، و در نظر عارفان زهد، ترک هر چیزی است که تو را از خداوند باز دارد.
در مورد رضا خبری مرفوع از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آورده است که فرموده است: خداوند متعال می فرماید «هر کس به قضای من راضی نیست، پروردگار دیگری جز من برای خود برگزیند.»