[hadith]وَ قَالَ (علیه السلام): یَا ابْنَ آدَمَ، الرِّزْقُ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ؛ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلَی هَمِّ یَوْمِکَ، کَفَاکَ کُلُّ یَوْمٍ عَلَی مَا فِیهِ؛ فَإِنْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی سَیُؤْتِیکَ فِی کُلِّ غَدٍ جَدیدٍ مَا قَسَمَ لَکَ، وَ إِنْ لَمْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ، فَمَا تَصْنَعُ بالْهَمِّ فِیمَا لَیْسَ لَکَ؛ وَ لَنْ یَسْبقَکَ إِلَی رِزْقِکَ طَالِبٌ، وَ لَنْ یَغْلِبَکَ عَلَیْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْکَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَکَ.

قال الرضی: و قد مضی هذا الکلام فیما تقدم من هذا الباب إلا أنه هاهنا أوضح و أشرح، فلذلک کررناه علی القاعدة المقررة فی أول الکتاب.[/hadith]

امام (ع) فرمود: «الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ- وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ- فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلَی هَمِّ یَوْمِکَ- کَفَاکَ کُلُّ یَوْمٍ عَلَی مَا فِیهِ- فَإِنْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ- فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی سَیُؤْتِیکَ فِی کُلِّ غَدٍ جَدیدٍ مَا قَسَمَ لَکَ- وَ إِنْ لَمْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ- فَمَا تَصْنَعُ بالْهَمِّ فِیمَا لَیْسَ لَکَ- وَ لَنْ یَسْبقَکَ إِلَی رِزْقِکَ طَالِبٌ- وَ لَنْ یَغْلِبَکَ عَلَیْهِ غَالِبٌ- وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْکَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَکَ»:

سید رضی می گوید: این سخن در باب مربوط به روزی مقدر قبلا گذشت، ولی چون در اینجا روشنتر و مشروح تر بود، طبق برنامه ای که در آغاز کتاب مقرّر کردیم- دوباره آوردیم.

تفسیر بیشتر جملات این گفتار قبلا گذشت، هدف امام (ع) بر حذر داشتن از دلبستگی زیاد به دنیا و توجّه دادن به چیزهایی از یاد خدا و اطاعت امر اوست که باعث امیدواری است، امام (ع) از افزودن غم سالانه بر غم یک روزه منع کرده تا مبادا غمهایی چند بر دل آدمی نشیند در حالی که یک غم انسان را بس است، برای اثبات مطلب به دو قیاس مضمر استدلال کرده است که صغرای اوّلی جمله: «فان یکن السّنة...» و تقدیر آن چنین است: سالی که تو غم آن را می خوری یا از سالهای عمر تو هست و یا نیست، و کبرای مقدّر آن نیز این طور است: و هر چه از این دو فرض باشد، سزاوار غم خوردن نیست، اما بنا به فرض اوّل، چون خداوند در هر روزی ناگزیر روزی آن روز را می رساند، پس نباید غم روزی را خورد، و امّا فرض دوّم، عاقلانه نیست که انسان به چیزی دل ببندد که مربوط به او نیست. و صغرای قیاس دوّم، عبارت: «و لن یسبقک... قدّر لک» است، و تقدیر آن چنین است: هیچ جوینده ای پیش از تو به روزی تو دست پیدا نمی کند، و کبرای مقدّر آن نیز می شود: و هر چیزی که چنان باشد، سزاوار نیست که انسان در غم آن باشد.