جناب مولوی نقل کردند در قندهار شخصی از نیکان به نام ((محب علی )) مشهور بود و محبت حضرت امیرالمؤ منین (ع ) تمام دل او را احاطه کرده و به درجه عشق به آن بزرگوار رسیده بود به طوری که هرگاه به او می گفتند محب علی ((بیدار علی باش )) از حال طبیعی خارج می شد و بی اختیار اشکش جاری می گردید و چون از دنیا رفت ، از غسال خانه غسلش می دادند رفقایش گریه می کردند، رفیقی در آن حال او را صدا زد و گفت : محب علی ((بیدار علی باش )) ناگاه دست راستش بلند شد و آرام ، آرام بر سینه خود گذاشت چون این موضوع فاش شد شیعیان قندهار دسته ، دسته ، برای تماشا آمدند و چون آن منظره را می دیدند همه از روی شوق گریان می شدند و تا آخر غسل دادن همین طور دستش روی سینه اش بود. گر نام تو بر سر بگویند فریاد برآید از روانم (258)

پاورقی:

  1. داستان های شگفت ، ص 146.