[hadith]عِبَادَ اللَّهِ، أُوصِیکُمْ بالرَّفْضِ لِهَذهِ الدُّنْیَا التَّارِکَةِ لَکُمْ وَ إِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْکَهَا، وَ الْمُبْلِیَةِ لِأَجْسَامِکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ تَجْدیدَهَا، فَإِنَّمَا مَثَلُکُمْ وَ مَثَلُهَا کَسَفْرٍ سَلَکُوا سَبیلًا فَکَأَنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوهُ وَ أَمُّوا عَلَماً فَکَأَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ

،

وَ کَمْ عَسَی الْمُجْرِی إِلَی الْغَایَةِ أَنْ یَجْرِیَ إِلَیْهَا حَتَّی یَبْلُغَهَا وَ مَا عَسَی أَنْ یَکُونَ بَقَاءُ مَنْ لَهُ یَوْمٌ لَا یَعْدُوهُ وَ طَالِبٌ حَثِیثٌ مِنَ الْمَوْتِ یَحْدُوهُ وَ مُزْعِجٌ فِی الدُّنْیَا [عَنِ الدُّنْیَا] حَتَّی یُفَارِقَهَا رَغْماً. فَلَا تَنَافَسُوا فِی عِزِّ الدُّنْیَا وَ فَخْرِهَا وَ لَا تَعْجَبُوا بزینَتِهَا وَ نَعِیمِهَا وَ لَا تَجْزَعُوا مِنْ ضَرَّائِهَا وَ بُؤْسهَا، فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَی انْقِطَاعٍ وَ إِنَّ زینَتَهَا وَ نَعِیمَهَا إِلَی زَوَالٍ وَ ضَرَّاءَهَا وَ بُؤْسَهَا إِلَی نَفَادٍ، وَ کُلُّ مُدَّةٍ فِیهَا إِلَی انْتِهَاءٍ وَ کُلُّ حَیٍّ فِیهَا إِلَی فَنَاءٍ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏4، ص: 344-340

به سرعت همه چیز دنیا پایان می یابد:

در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) بعد از حمد وثنای الهی - که در بخش پیشین گذشت - مردم را با عباراتی بسیار مؤثّر و نافذ، به زهد در دنیا ترغیب می کند و بی اعتباری دنیا را در لابه لای عباراتی لطیف و پویا مجسّم می سازد. می فرماید: «ای بندگان خدا! شما را به ترک این دنیایی که سرانجام رهایتان می سازد توصیه می کنم، هر چند شما ترک آن را دوست نداشته باشید!» (عِبَادَ اللهِ! أُوصِیکُمْ بالرَّفْضِ(1) لِهذهِ الدُّنْیَا التَّارِکَةِ لَکُمْ وَ إِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْکَهَا).

چه دردناک است که انسان دنبال معشوقی بدود که او با تمام قدرت از وی فرار می کند! امام(علیه السلام) می فرماید حال که دنیا چنین است شما هم آن را ترک کنید، هر چند بر خلاف امیال و هوس های شما باشد; چرا که به مصداق آیه شریفه: «وَ عَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ»(2) ممکن است اموری باشد که انسان ظاهر بین آن را دوست داشته باشد، ولی در درونش سمّ جانگدازی نهفته باشد!

سپس می افزاید: «دنیایی که جسم های شما را کهنه و فرسوده کند، با اینکه شما دوست دارید همواره تازه و نو گردد!». (وَ الْمُبْلِیَةِ(3) لأَجْسَامِکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ تَجْدیدَهَا).

هر کس با گذشت زمان، آثار پیری و فرسودگی را در خود ملاحظه می کند: از بین رفتن طراوت پوست بدن، سُست شدن استخوانها، کم نور شدن چشم، سنگینی گوش، لکنت زبان، خمیدگی قامت، ضعف عضلات و اعصاب و مانند آن; و به یقین هر کس از مشاهده آنها نگران و متأسّف می شود و گاه تلاش و کوشش می کند که این حرکت طبیعیِ برگشت ناپذیر را، با وسایلی برگرداند! ولی به یقین، اگر موفقیّت جزیی نصیب او شود، سرانجام این مسیر را خواه ناخواه طی می کند. آیا سزاوار است با مشاهده این امور باز هم انسان به آن دل ببندد؟

قابل توجّه اینکه دنیا نه تنها موجودات زنده و بخصوص جسم انسان ها را کهنه و فرسوده می کند، بلکه قانون فرسودگی بر تمام جهان مادّه، از کهکشان ها گرفته تا اتم ها حاکم است. حتّی این آفتاب عالمتاب و خورشید درخشان نیز، تدریجاً کهنه و فرسوده می شود و روزی به کلّی نابود خواهد شد. نه تنها قرآن سخن از «تکویر شمس» (تاریکی خورشید) می گوید، بلکه علم امروز هم با صراحت به این معنا اشاره دارد.

در ادامه سخن امام(علیه السلام) با ذکر تشبیهی، وضع ساکنان دنیا را روشن می سازد. می فرماید: «شما نسبت به دنیا، به مسافرانی می مانید که وقتی گام در جاده نهاده اند، احساس می کنند به آخر رسیده اند; و تا قصد رسیدن به نشانه ای در (وسط راه) کرده اند، گویی بلافاصله در کنار آن قرار گرفته اند; (آری، دنیا آنچنان به سرعت می گذرد که تا چشم بر هم می زنند همه چیز پایان می یابد)». (فَإِنَّمَا مَثَلُکُمْ وَ مَثَلُهَا کَسَفْر(4) سَلَکُوا سَبیلا فَکَأَنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوهُ، وَ أَمُّوا(5) عَلَماً فَکَأَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ).

در ادامه این سخن و تأکید بر مطلب بالا می افزاید: «چه نزدیک است کسی که (دراین دنیا) به سوی مقصد پیش می رود، به محض حرکت، به آن برسد!». (وَ کَمْ عَسَی الْمُجْرِی(6) إِلَی الْغَایَةِ أَنْ یَجْرِیَ إِلَیْهَا حَتَّی یَبْلُغَهَا!).

و در تعبیر و تأکید دیگری اضافه می فرماید: «چگونه می تواند امید به بقاء داشته باشد آن کس که روز معیّنی در پیش دارد که از آن نمی تواند فراتر برود، و مرگ به سرعت او را دنبال می کند، و به پیش می راند، و اجل او را به زور و بر خلاف میلش به جدایی از دنیا وادار می سازد!». (وَ مَا عَسَی أَنْ یَکُونَ بَقَاءُ مَنْ لَهُ یَوْمٌ لاَ یَعْدُوهُ، وَ طَالِبٌ حَثِیثٌ(7) مِنَ الْمَوتِ یَحْدُوهُ(8)، وَ مُزْعِجٌ(9) فِی الدُّنْیَا حَتَّی یُفَارَقَهَا رَغْماً!(10)).

این تعبیرهای چهارگانه، که هر یک در قالب الفاظی نوریخته شده، یک حقیقت را بیان می کند و آن ناپایداری دنیا و بی اعتباری آن است. حقیقتی که غالب انسانها از آن غافل و بی خبرند وهمین غفلت، بلای سعادت وخوشبختی آنها است.

سپس امام(علیه السلام) از این بحث (ناپایداری و بی اعتباری دنیا) نتیجه گیری می کند و در بیانی زنده و گویا می فرماید: «حال که چنین است برای به دست آوردن عزّت و افتخارات (موهوم) دنیا، سرو دست نشکنید و به زینت و نعمتهایش فریفته نشوید و از رنج و ناراحتی های آن جزع و بی تابی نکنید!». (فَلاَ تَنَافَسُوا(11) فِی عِزِّ الدُّنْیَا وَ فَخْرِهَا، وَ لاَ تَعْجَبُوا بزینَتِهَا وَ نَعِیمِهَا، وَ لاَ تَجْزَعُوا مِنْ ضَرَّائِهَا وَ بُؤْسهَا).

«چرا که عزّت و افتخاراتش به زودی پایان می گیرد، زینت و نعمتهایش زایل می گردد، و رنج و ناراحتی هایش تمام می شود و (در یک کلمه) دوران هر چیز، سپری می شود و هر موجود زنده ای به سوی فنا پیش می رود!». (فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَی انْقِطَاع، وَ إِنَّ زینَتَهَا وَ نَعِیمَهَا إِلَی زَوَال، وَ ضَرَّاءَهَا وَ بُؤْسَهَا إِلَی نَفَاد(12)، وَ کُلُّ مُدَّة فِیهَا إِلَی انْتِهَاء، وَ کُلُّ حَیٍّ فِیهَا إِلَی فَنَاء).

امام(علیه السلام) در این عبارات زیبا، نخست انگشت روی عزّتها و افتخارات، نعمت ها و زینت ها و درد و رنجهای دنیا می گذارد وهمه را فانی و ناپایدار معرّفی می کند و بعد به صورت یک قانون کلّی می فرماید: «همه چیز این دنیا پایان می پذیرد و همه زندگان بدون استثناء به سوی مرگ پیش می روند; حال که چنین است این همه دعوا و کشمکش و قال و غوغا و بی تابی و زاری برای چیست؟» به گفته یکی از «شارحان نهج البلاغه» پیشینیان، رفتند و خاک شدند و ما از روی آنها عبور می کنیم و ما هم به زودی خاک می شویم و آیندگان از روی ما می گذرند، ولی باز هم بیدار نمی شویم!!

جالب اینکه امام باقر(علیه السلام) در حدیثی زرق و برق نعمت های دنیا را تشبیه به مالی می کند که انسان در خواب پیدا می کند، ولی هنگامی که بیدار شد چیزی در دست خود نمی بیند: «أَوْکَمَال وَجَدْتَهُ فِی مَنَامِکَ، فَاسْتَیْقَظْتَ وَ لَیْسَ مَعَکَ مِنْهُ شَیْءٌ(13)».

و به گفته شاعر عرب:

«أَلاَ إِنَّمَا الدُّنیَا کَمَنْزلِ رَاکِب        أَنَاخَ عَشیّاً وَ هُوَ فِی الصُّبْحِ رَاحِلُ

وَ کُلُّ شَبَاب، أَوْ جَدید إِلَی الْبَلاءِ        وَ کُلُّ امْرِء یَوْماً إِلَی اللهِ صَائِرُ»

«آگاه باشید! دنیا همچون منزل مسافری است که شب هنگام در آنجا توقّف می کند و صبحگاهان از آن کوچ می نماید.

هر جوان، یا نوی به سوی پیری و فرسودگی پیش می رود و هر انسانی روزی به سوی خدا (و عالم آخرت) می شتابد».


پی نوشت:

  1. «رفض» در اصل به معنای ترک کردن چیزی است و «شیعه» را از آن جهت «رافضه» نامیدند که خلفای سه گانه را ترک کرده اند و بعضی گفته اند اوّلین بار در زمان «زید بن علی» این عنوان برای شیعه مطرح شد; چرا که «زید» آنها را از بدگویی به «شیخین» نهی کرده بود و همین سبب شد که «زید» را رها کنند.

  2. سوره بقره، آیه 216.

  3. «مُبْلیه» از مادّه «بلا» به معنای کهنگی و پوسیدن است.

  4. «سَفر» جمع «سافر» به معنای مسافر است.

  5. «أمّوا» از مادّه «امّ» (بر وزن غم) به معنای قصد کردن است.

  6. «مجری» از مادّه «اجراء» در اینجا کنایه از مسافر است و در تفسیر جمله بالا، نظرات مختلفی از سوی مفسّران اظهار شده است و آنچه در بالا گفتیم از همه مناسب تر به نظر می رسد.

  7. «حثیث» از مادّه «حَثّ» (به فتح حاء) به معنای تحریک کردن و به سرعت دنبال کاری رفتن است.

  8. «یحدو» از مادّه «حُدی» به معنای راندن شتر همراه با آوازی است که ساربانها می خوانند; سپس به معنای هرگونه راندن و سوق دادن به کار رفته است.

  9. «مُزعج» از مادّه «ازعاج» به معنای بیرون راندن و مضطرب ساختن و ریشه کن کردن است.

  10. «رَغم» به معنای مجبور ساختن است و گاهی اضافه به «انف» می شود و می گویند به «رغم انف» یعنی بینی کسی را به خاک مالیدن.

  11. «تَنافسوا» از مادّه «تنافس» به معنای تلاش دو انسان است که هر کدام می خواهند چیز نفیسی را که در میان آن دو است، به چنگ آورند.

  12. «نفاد» به معنای فنا و نابودی و پایان یافتن است.

  13. بحارالانوار، جلد 70، صفحه 36.