[hadith]فَاحْذَرُوا مِنَ اللَّهِ مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسهِ وَ اخْشَوْهُ خَشْیَةً لَیْسَتْ بتَعْذیرٍ؛ وَ اعْمَلُوا فِی غَیْرِ رِیَاءٍ وَ لَا سُمْعَةٍ، فَإِنَّهُ مَنْ یَعْمَلْ لِغَیْرِ اللَّهِ یَکِلْهُ اللَّهُ [إِلَی مَنْ] لِمَنْ عَمِلَ لَهُ. نَسْأَلُ اللَّهَ مَنَازلَ الشُّهَدَاءِ وَ مُعَایَشَةَ السُّعَدَاءِ وَ مُرَافَقَةَ الْأَنْبیَاءِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 2، ص: 56-43

 

راه وصول به مقامات صالحان:

امام(علیه السلام) در ادامه این خطبه، چند توصیه اخلاقی می کند که تکمیلی برای بحث های پیشین است. نخست می فرماید: از خداوند بترسید، آن گونه که شما را از خویش برحذر داشته است; (فَاحْذَرُوا مِنَ اللهِ ما حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسهِ).

این تعبیر، ممکن است اشاره به آیه شریفه (فَلیَحْذَرِ الَّذینَ یُخالِفُونَ عَنْ أمرِهِ أَنْ تُصیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصیبَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ); «آنان که فرمان او را مخالفت می کنند، باید بترسند از این که فتنه ای دامن شان را بگیرد، یا عذابی دردناک به آنها برسد».(1)

یا اشاره باشد به آیه (وَ یُحَذِّرُکُمُ اللهُ نَفْسَهُ و إلَی اللهِ الْمَصیرُ); «خداوند، شما را از (نافرمانی) خود بر حذر می دارد! و بازگشت به سوی خدا است.»(2)

حضرت در توصیه دیگری می فرماید: «صادقانه، از خدا بترسید، ترسی آمیخته با توجّه به عظمت خدا! به طوری که نیازی به عذرخواهی های واهی نباشد; (وَاخْشَوْهُ خَشْیَةً لَیْسَتْ بتَعْذیر!)(3)

چرا که او، از اسرار درون هر کس، آگاه است و عذرهای واقعی را از عذرهای بیهوده و نابجا، به خوبی، می شناسد. قابل توجّه این که در جمله سابق، سخن از «حذر» در برابر ذات پاک خداوند بود و در اینجا، سخن از خشیت است. لغت شناسان گفته اند که خشیت، به ترس آمیخته با درک عظمت گفته می شود، به همین دلیل، در قرآن می خوانیم: (إنّما یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادهِ الْعُلَماءُ); «از میان بندگان خدا، تنها، علما و دانشمندان، از او می ترسند»(4).

ولی «حذر» در جایی گفته می شود که انسان به عنوان پیشگیری در مقابل خطر قطعی و یا احتمالی، خود را کنار کشد.

حضرت در سومین توصیه، اشاره به اخلاص نیّت کرده و می فرماید: «اعمال خود را از ریا و سُمعه، پاک کنید! چرا که هر کس، کاری برای غیر خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان کس واگذارد; (وَ اعْمَلُوا فی غَیْرِ ریاء وَ لاسُمْعَة، فإنَّهُ مَنْ یَعْمَلْ لِغَیْرِ اللهِ یَکِلْهُ اللهُ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ).

آری، تنها، ترس از خدا و ترس گناه، کافی نیست; بلکه اَعمال صالحی باید داشت که خالی از هر گونه ریا و سُمعه باشد. ریا، به معنای خودنمایی کردن و اَعمال نیک خویش را به رخ دیگران کشیدن و برای جلب توجه این و آن کار کردن، است. و سُمعه، آن است که عملی را به خاطر خدا انجام داده، ولی سعی می کند که آن را به گوش دیگران برساند و از این طریق، جلب توجه آنها کند و اگر خودش، این کار را نکند باز خوشحال می شود که دیگران بشنوند و از او تعریف و تمجید کنند.

معروفِ میان دانشمندان، این است که سُمعه، موجب بطلان عمل نمی شود، ولی به هر حال، از نظر اخلاقی، باعث انحطاط روحی انسان، و چه بسا، باعث بر باد رفتن ثواب و پاداش عمل است.

امام(علیه السلام) در این عبارت، برای نفی ریا و سُمعه و نهی از آن، به دلیل لطیفی توسّل جسته، می فرماید که خداوند، تنها، عملی را می پسندد که خالص باشد و فقط برای ذات پاک او، انجام گیرد و اگر غیر خدا را در آن شریک کند، خداوند، او را به سراغ همان شریک می فرستد تا پاداش عملش را از او گیرد و بدیهی است او هم قادر بر پاداش نیست.

این، مضمون حدیث قدسی معروفی است که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده که خداوند متعال می فرماید: (أَنَا خَیرُ شریک وَ مَنْ أشْرَکَ مَعی شَریکاً فی عَمَلِهِ، فَهُوَ لِشَریکی دُونی; لاَِنّی لاأَقْبَلُ إلاّ مَا خَلَصَ لی)(5); «من، بهترین شریکم، هر کس که در عملش، دیگری را با من شریک کند، آن عمل را، به شریکم وامی گذارم; چرا که من، جز عمل خالص نمی پذیرم.

در پایان این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) می فرماید: «از خدا تقاضا می کنیم که درجات شهیدان و زندگی سعادت مندان و همنشینی پیامبران را، به ما عنایت فرماید! (نَسْأَلُ اللهَ مَنازلَ الشُّهَداءِ و مُعایَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبیاءِ).

در حقیقت، امام(علیه السلام) این سخن را به این منظور بیان می کند که ارزش های اصیل الهی شناخته شود ودیگران نیز به او اقتدا کنند. آن ارزش ها، ارزش شهادت و ارزش سعادت و نیز همنشینی با پیامبران است و به یقین، هیچ یک از اینها را، بی حساب به کسی نمی دهند. قرآن مجید می گوید: (و مَنْ یُطِعِ اللهَ و الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً* ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللهِ وَ کَفی باللهِ عَلیماً); کسانی که خدا و پیامبر را اطاعت کنند، (در قیامت) همنشین کسانی خواهند بود که خداوند نعمت خویش را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان. و آنها رفیق های خوبی هستند. این، موهبتی است از ناحیه خدا و همین بس که او (از حال بندگان و نیّات و اعمال شان) آگاه است.(6)

مراحل سه گانه ای که در کلام امام(علیه السلام) آمده ـ یعنی، شهادت و سعادت و همنشینی پیامبران ـ می تواند علّت و معلول هم باشد; چرا که شهادت، سبب سعادت و سعادت، سبب همنشینی با پیامبران می گردد.

و نیز، این سخن، ممکن است اشاره ای لطیف به حوادث آینده و شهادت امام(علیه السلام) بوده باشد.


نکته:

مهمترین شرط عمل، اخلاص نیّت است:

شرک و بت پرستی شاخه هایی دارد. یکی از مهم ترین آنها، ریا و سُمعه است. ریا، از ماده «رؤیت» به معنای «تظاهر و خودنمایی و نشان دادن عمل خویش به دیگران» است; یعنی هدف فرد ریاکار، این است که با تظاهر به عبادت و کارهای نیک نظر مردم را به سوی خود جلب کند. چنین کسی، در حقیقت، مشرک است; زیرا، عزّت و آبرو و عظمت خود را به دست مردم می داند و نه خدا، لذا اعمال خویش را به انگیزه جلب نظر مردم انجام می دهد.

برای سُمعه، دو تفسیر ذکر شده است: نخست این که سُمعه، عبارت است از این که انسان، کاری برای خدا و به انگیزه الهی انجام دهد و سپس این فکر برای او پیدا شود که آن را به گوش دیگران برساند و از این طریق، کسب اعتبار کند.

این، همان چیزی است که به اعتقاد فقها موجب بطلان عمل نمی شود; چرا که بعد از انجام عمل، حاصل شده، ولی ثواب آن را کم می کند یا از بین می برد.

دیگر این که از همان آغازکار، انگیزه اش این است که مردم، آن را بشنوند و از او به نیکی یاد کنند. این کار، با ریا هیچ تفاوتی ندارد، جز این که به هنگام ریا، عمل را برای آن به جا می آورد که مردم ببینند و در سُمعه، برای آن به جا می آورد که مردم بشنوند. به این ترتیب، در هیچ کدام انگیزه الهی نیست.

بدیهی است که سُمعه، به این معنا، موجب بطلان عمل می شود; چرا که خلوص نیّت را از میان می برد. در فراز بالا از نهج البلاغه، هر دو معنا، امکان پذیر است.

به هر حال، ریا و سُمعه، بزرگ ترین آفت اَعمال عبادی و الهی است و از آنجا که نفوذ ریا و سُمعه در اعمال انسانی، بسیار باریک و پیچیده است، در آیات و روایات، مکرّر، نسبت به آن هشدار داده شده است.

مهم ترین مفسده این عمل، آن است که روح توحید را از بین می برد و انسان را در درّه شرک و دوگانه پرستی پرتاب می کند; چرا که توحید اَفعالیِ خدا، به ما می گوید که همه چیز، به دست خدا است و ثواب و پاداش و آبرو و حیثیت و احترام و شخصیت و رزق و روزی، همه، به اراده او است ولی ریاکاران، با آلوده کردن اَعمال عبادی و کارهای نیک الهی، این امور را از دیگری می طلبند و این، یک شرک آشکار است. در روایات می خوانیم که در روز قیامت (که اسرار درون آشکار می گردد) ریاکاران را مخاطب قرار داده و به آنها گفته می شود: «یا کافرُ! یا فاجرُ! یا غادرُ! یا خاسرُ! حَبَطَ عَمَلُکَ و بَطَلَ أجْرُکَ، فلا خَلاصَ لَکَ الْیومَ; ای کافر! ای فاسق! ای پیمان شکن! ای زیانکار! عمل تو باطل شد و اجر تو بر باد رفت و امروز، راه نجاتی برای تو نیست».(7)

این، از یک سو، از سوی دیگر، ریا و سُمعه، سرچشمه انواع نابسامانی های اجتماعی است. مردم ریاکار تنها، به ظاهر عمل می پردازند و به باطن عمل و درون آن، اهمیّتی نمی دهند. آنها، ظاهری آراسته و درونی فاسد دارند. سازمانهای اجتماعی آنها تنها، ظاهری دارد و از واقعیّت و آن چه منبع و خیر و برکت جامعه است، در آن خبری نیست. افکار و کارهای آنها، همه، سطحی است و فاقد عمق و ریشه است. هدف آنها، بیشتر، کمیّت است و کیفیت، مخصوصاً در آنجا که به چشم نمی خورد، برای آنها اهمیّتی ندارد.

بدیهی است که چنین جوامعی، رو به سقوط و انحطاط می روند و سرنوشت آنها سرنوشت شومی است.

در دنیای مادی امروز، کشورهایی که به برنامه ها و طرح های صنعتی و کشاورزی و اقتصادی خود اهمیّت ریشه ای می دهند، و به اصطلاح مخلصانه برای جامعه خود کار می کنند و محصولات آنها از نظر ظاهر و باطن، سالم است، پیشرفت های چشمگیر کرده اند در حالی که مؤسّسات ریاکار، هیچ گونه اعتباری ندارند.

درباره ریا و سُمعه، مطالب بسیاری است که در بحث های مناسب آینده، به خواست خدا مطرح خواهد شد.


پی نوشت:

1 ـ سوره نور، آیه 63.

2 ـ سوره آل عمران، آیه 28.

3 ـ «تعذیر» از ماده «عذر» است و در این جا به معنای «نداشتن عذر صحیح و مناسب» است.

4 ـ سوره فاطر، آیه 28.

5 ـ منهاج البراعة، جلد 3، صفحه 324، همین مضمون از امام صادق(علیه السلام) در بحارالانوار، جلد 67، صفحه 243 نقل شده است.

6 ـ سوره نساء، آیه 69 ـ 70.

7 ـ وسائل الشّیعة، جلد 1، صفحه 50.