[hadith]تهذیب الفقراء:

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْأَمْرَ یَنْزلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ [کَقَطْرِ] کَقَطَرَاتِ الْمَطَرِ إِلَی کُلِّ نَفْسٍ بمَا قُسمَ لَهَا مِنْ زیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، فَإِنْ رَأَی أَحَدُکُمْ لِأَخِیهِ غَفِیرَةً فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلَا تَکُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً، فَإِنَّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ مَا لَمْ یَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ، فَیَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُکِرَتْ وَ یُغْرَی بهَا لِئَامُ النَّاس کَانَ کَالْفَالِجِ الْیَاسرِ الَّذی یَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ وَ یُرْفَعُ بهَا عَنْهُ [بهَا] الْمَغْرَمُ، وَ کَذَلِکَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ الْبَرِیءُ مِنَ الْخِیَانَةِ یَنْتَظِرُ مِنَ اللَّهِ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ، إِمَّا دَاعِیَ اللَّهِ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لَهُ وَ إِمَّا رِزْقَ اللَّهِ، فَإِذَا هُوَ ذُو أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ مَعَهُ دینُهُ وَ حَسَبُهُ، وَ إِنَّ الْمَالَ وَ الْبَنِینَ حَرْثُ الدُّنْیَا وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ وَ قَدْ یَجْمَعُهُمَا اللَّهُ تَعَالَی لِأَقْوَامٍ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 2، ص: 50-41

و تشتمل علی تهذیب الفقراء بالزهد و تأدیب الأغنیاء بالشّفقة

.

این خطبه مشتمل بر ترغیب فقرا به زهد و

توصیه اغنیا به محبّت و مهربانی است.

خطبه در یک نگاه:

در نخستین بخش از این خطبه، امام، اشاره به تقسیم رزق و روزی در میان مردم، بر اساس یک تدبیر الهی کرده و سپس توصیه می کند که اگر کسی، بر دیگری برتری داشت، نباید مورد کینه و حسد قرار گیرد (و هرگاه، صاحب مال و ثروتی شد، نباید مغرور گردد و دین و ایمان خود را فدای ثروت کند). و آن گاه مردم را به اخلاص در نیّت و پاکی عمل و پرهیز از هر گونه ریا و خودنمایی، دعوت می کند

.

در بخش سوم از این خطبه، به پاره ای از مسائل مهم اجتماعی، از جمله استحکام بخشیدن به پیوندهای خویشاوندی و تعاون و همکاری در میان خویشاوندان و اهل یک قبیله، برای مبارزه با مشکلات هم، اشاره می فرماید و روی این مسأله تأکید می کند که انسان، نباید خویشاوندان و نزدیکان خود را با بخل و امساک از دست دهد، چرا که در مشکلات، تنها می ماند و گرفتار زیانهای غیر قابل جبرانی خواهد شد

.

تسلیم و رضا در برابر خواست خدا:

در این خطبه، امام(علیه السلام) اشاره به مسأله مهمّی می کند که تأثیر عمیقی در تهذیب نفوس و آرامش فرد و جامعه دارد و آن این است که بی شک، زندگی اجتماعی بشر، منشأ برکات عظیمی است; به طوری که می توان گفت قسمت عمده پیروزی های مهمی که در مسائل علمی و صنعتی و اجتماعی و غیر آن، نصیب انسان ها شده، در پرتو همین زندگی اجتماعی است. در کنار این برکات، مشکلات مهمّی نیز وجود دارد که اگر حل نشود، ممکن است تمام آثار مثبت را بر باد دهد.

از جمله این که در میان انسان ها، به هر دلیل، تفاوت هایی از نظر استعداد و شرایط جسمی و روحی و فردی و اجتماعی وجود دارد و همین ها منشأ تفاوت های زیادی در امکانات مادی و مالی می گردد. این جا است که افراد عقب مانده، گرفتار واکنش های گوناگون منفی می شوند و یا سعی می کنند که خود را به آب و آتش بزنند و از حلال و حرام چشم بپوشند و در مسابقه ای که پایانش معلوم نیست، با افراد پیشرو در جهات مادی، شرکت کنند و یا به کلّی مأیوس شده و دست از فعّالیت بردارند و به انزوا کشیده شوند و یا آتش حسد، در دل آنها زبانه بکشد و نسبت به گروه نخست گرفتار کینه و انتقام جویی شوند.

از سوی دیگر، گروهی که بهره زیادی دارند، آنها نیز ممکن است به خودبینی و خود بزرگ نگری و کبر و غرور و طغیان و مفاسد عظیم دیگری که با کمی دقّت آشکار می گردد، مبتلا شوند.

در آیات و روایات اسلامی، برای پیشگیری از این مفاسد، همگان را به یک  واقعیت توجه داده اند و آن این که تمام این کم و زیادها، مطابق با برنامه حکیمانه ای است که از سوی خداوند بزرگ برای بندگانش تنظیم شده و چیز بی حسابی نیست.

ممکن است که اسرار این تقسیم بندی، بر ما بندگان، در بسیاری از موارد مکتوم باشد; ولی همین که بدانیم خداوند حکیم و رحمان و رحیم، آن را تنظیم کرده و راضی به آن شویم، چهره مسائل به کلّی، عوض می شود و آرامش عمیقی، روح و جسم ما را فرا می گیرد و تمام آن عواقب منفی و نامطلوب، از بین می رود.

به همین دلیل، مسأله رضا و تسلیم مخصوصاً نسبت به رزق و روزی، در آیات و روایات، اسلامی، به طور گسترده، مورد بحث و تأکید قرار گرفته است.

با توجه به این مقدمه فشرده، به تفسیر خطبه باز می گردیم و می گوئیم که امام(علیه السلام) نیز در بخش نخستین این خطبه، برای تهذیب نفوس و پایان دادن به قسمت مهمّی از مفاسد اجتماعی، دقیقاً، به سراغ همین معنا می رود و چنین می فرماید:

«اما بعد (از حمد و ثنای الهی، بدانید!) مواهب پروردگار، مانند قطره های باران، از آسمان به زمین نازل می شود و به هر کس، سهمی، زیاد یا کم (مطابق آن چه خداوند مقدّر فرموده) می رسد; (أمَّا بَعْدُ: فَإِنَّ الاَْمْرَ یَنْزلُ مِنَ السَّماءِ إِلَی الاَْرْضِ کَقَطَراتِ الْمَطَرِ إِلَی کُلِّ نَفْس بمَا قُسمَ لَهَا، مِنْ زیَادَة أَوْ نُقْصَان).

تشبیه به دانه های باران، تشبیه بسیار جالبی است; چرا که دانه های لطیف باران، به فرمان الهی، به صورت های متفاوتی، در زمین های مختلف نازل می شود. ارزاق الهی نیز از آسمان جود و رحمتش بر زمین حیات بشری نازل می گردد و کاملا با هم متفاوت است. در بعضی از زمین ها آن قدر می بارد که نهرهای عظیم جاری می شود و در بعضی، در تمام سال، مقدار ناچیزی می بارد.

حضرت، سپس در یک نتیجه گیری روشن، چنین می فرماید:

«بنابراین، هرگاه یکی از شما، برای برادر خود، نوعی برتری در همسر و فرزند و مال یا جسم و جان ببیند، نباید نسبت به او، موجب فتنه گردد» (و سبب حسد و کینه و عداوت و یا یأس و سوءظن به پروردگار شود); (فَإذا رَأَی أَحَدُکُمْ لاَِخِیهِ  غَفِیرَةً(1) فی أَهْل أَوْ مَال أَوْ نَفْس، فَلاَ تَکُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً).

غفیرة، با توجه به این که از ماده «غفر» به معنای «پوشاندن» گرفته شده ـ و به همین دلیل، به موهایی که پشت سر یا گوش را می پوشاند، «غفیرة» می گویند و بر عفو الهی که گناهان را می پوشاند، غفران اطلاق می شود ـ ممکن است بیانگر این نکته باشد که اموال و ثروت های جهان، معمولا غافل کننده است و حتّی عیوب خود انسان را از نظرش می پوشاند، هر چند در اینجا، غفیرة را، معمولا به معنای مال زیاد و فراوان گفته اند.

ضمناً، باید توجه داشت که فتنه، در این جا به معنای امتحان نیست، هر چند در بسیاری از موارد، به این معنا آمده، بلکه منظور، چیزی است که مایه فریب و فساد گردد و آن، واکنش ها و صفات منفی است که در بسیاری از افراد تهیدست، در مقابل صاحبان مال و ثروت پیدا می شود، مانند کینه توزی و حسد و عداوت و نفرت.

سپس امام(علیه السلام) برای دلداری افراد تهیدست صابر و شاکر، مطلب مستدلّی به این صورت بیان فرموده است:

«زیرا، هر گاه مسلمان، به عمل زشتی که از آشکار شدنش شرمنده می شود و افراد پَست، آن را وسیله هتک حرمت او قرار می دهند، دست نیالاید، به مسابقه دهنده ماهری می ماند که منتظر است در همان دور نخست، پیروز شود و سود وافری ببرد، بی آن که زیانی ببیند; (فَإِنَّ الْمَرْءَ المُسْلِمَ مَا لَمْ یَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ فَیَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُکِرَتْ وَ یُغْرَیَ بهَا لِئَامُ النَّاس، کانَ کَالفالِجِ(2) الْیَاسرِ(3) الَّذی یَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَة مِنْ قِدَاحِهِ(4) تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ، وَ یُرْفَعُ بها عَنْهُ الْمَغْرَمُ).

نیز، مسلمانی که از خیانت به دور است، در انتظار یکی از دو خوبی از سوی خدا است: یا فرا رسیدن دعوت الهی است (که عمر او را به نیک نامی و حسن عاقبت پایان می دهد) و در این حال، آن چه را خداوند از پاداش های نیک فراهم ساخته، برای او بهتر است، و یا سرانجام، در همین دنیا، خداوند، رزق او را وسیع می کند و صاحب همسر و فرزند (و مال فراوان) در عین این که دین و شخصیت خود را حفظ کرده است; (وَ کَذْلِکَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ الْبَرِیءُ مِنَ الْخِیَانَةِ یَنْتَظِرُ مِنَ اللهِ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ: إِمَّا دَاعِیَ اللهِ فَمَا عِنْدَاللهِ خَیْرٌ لَهُ، وَ إِمَّا رِزْقَ اللهِ فَإِذَا هُوَ ذُوْ أَهْل وَ مَال، وَ مَعَهُ دینُهُ وَ حَسَبُهُ).

ولی (بدانید فرق میان این دو بسیار است). مال و فرزندان، کشت و زراعت این جهانند، و عمل صالح و نیک، کشتِ آخرت است; (وَ إِنَّ الْمَالَ وَ البَنِینَ حَرْثُ الدُّنْیَا، وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الاْخِرَةِ).

«امّا گاهی خداوند، هر دو را برای گروهی جمع می کند» (و از نعمتهای دنیا و آخرت هر دو، بهره مند می سازد); (وَ قَدْ یَجْمَعُهُمَا اللهُ تَعالی لاَِقْوَام).

در واقع، امام(علیه السلام) در این تحلیلِ دلنشین و دلپذیرش، این حقیقت را بیان می کند که مسأله مهم در زندگی و سرنوشت انسان، آن است که آلوده به زشتی ها و پستی ها نشود، همان زشتی هایی که سبب سرافکندگی و شرمندگی او می گردد او را بر سر زبان ها می اندازد و شخصیتش را در نظر مردم، پائین می آورد.

بنابراین، هر گاه انسان، پاک باشد و پاک زندگی کند، یکی از دو سرنوشت عالی، در انتظار اوست: یا عمر را به نیک نامی پایان می دهد و به سوی رحمت الهی و پاداش های بی مانند او می شتابد، و یا در بخش دیگری از عمرش، مشمول مواهب مادّی این جهان می گردد و صاحب هر دو بخش از نعمت های الهی می شود.

نکته مهمی که در این جا فکر جمعی از مفسّران نهج البلاغه را به خود معطوف داشته، این است که امام(علیه السلام) چنین فرد مؤمنی را که در هر حال، پیروز و خوشبخت و مشمول لطف و رحمت الهی است، تشبیه به «فالج یاسر» کرده است و بعضی چنین پنداشته اند که این تعبیر، به معنای قمارباز ماهری است که در نخستین دور قمار، برنده می شود و آن گاه این سؤال مطرح شده که چگونه امام(علیه السلام) مؤمنانِ صاحب رضا و تسلیم در برابر قسمت پروردگار را، تشبیه به چنین کسی می کند که آلوده گناه بزرگی از گناهان کبیره است؟

با دقّت در تعبیرات و کلماتی که امام(علیه السلام) به کار برده یعنی، (کلمه های «قداح»، «فوزة»، «مغنم» و «مغوم») روشن می شود که مقصود از «یاسر» قمار باز نیست; بلکه اشاره به نوع خاصی از بخت آزمایی است که به سود فقرا، در میان عرب انجام می شده است. توضیح این که بعضی از شارحان نهج البلاغه، از زمخشری در کشّاف، چنین نقل کرده اند که عرب (هنگام بخت آزمایی)، ده چوبه تیر داشت، هر کدام، نامی مخصوص به خود گرفته بود. شتری خریداری می کردند و آن را سر می بریدند و به ده قسمت تقسیم می کردند، سپس این تیرهای ده گانه را در کیسه ای می ریختند و آن را به هم مخلوط می کردند و یک نفر از میان آنها ـ که مورد اعتماد بود ـ دست می کرد و یکی یکی، آنها را بیرون می آورد. هفت چوبه تیر که هر کدام اسم خاصی داشت، به ترتیب، یک سهم و دو سهم و سه سهم ... تا هفت سهم برنده می شدند ـ سهم برترین، مُعَلّی نام داشت ـ و آن سه چوبه دیگر، هیچ کدام سهمی نداشت; بلکه هر کس که چوبه به نام او می افتاد، می بایست پول شتر را بپردازد، سپس، برندگان، سهام خود را به فقرا می دادند و چیزی از آن نمی خوردند و به این کار افتخار می کردند.(5)

درست است که این کار از نظر شرعی جایز نیست، ولی هرگز، زنندگیِ قمار را در مقام تشبیه ندارد. امام(علیه السلام) در واقع، می فرماید که مؤمنانِ صاحب رضا و تسلیم، شبیه کسی هستند که در بخت آزمایی، در همان مرحله نخست، سهم مُعَلّی را می برد، برترین سود نصیب او می شود و هیچ هزینه و خسارتی هم ندارد.

تعبیر به «قِداح» به معنی چوبه های تیر، و تعبیر به «أوّل فوزة» و نیز رسیدن به غنیمت بزرگ و نجات از خسران، همه، مناسب همین معنا است; زیرا، در قمار، معمولا چنان نیست که در همان مرحله نخست، کسی برنده شود و بعد بازی را فوراً قطع کند و به هیچ وجه ادامه ندهد، بلکه قمار، در جلسه ای طولانی و با برد و باخت های مختلف، انجام می شود و سرانجامش از ابتدای کار، معلوم نیست.

ما انکار نمی کنیم که ممکن است کلمه «میسر» مفهوم وسیعی داشته باشد که این نوع بخت آزمایی ها را شامل شود، ولی باید توجّه داشت که قمار، به معنای واقعی کلمه، با این نوع بخت آزمایی، بسیار متفاوت است، به خصوص این که در قرآن مجید، از این نوع بخت آزمایی، به «اَزلام» یاد شده است و نه «میسر» هر چند از همه، مذمّت به عمل آمده است.(6) 


نکته:

تسلیم و رضا، همراه تلاش و کوشش

درست است که روح رضا و تسلیم در برابر قسمت الهی، مخصوصاً در زمینه منافع مادّی، به انسان آرامش می بخشد و آدمی را از مسابقه های حرص آلود مال و ثروت و آلوده شدن به انواع محرّمات، باز می دارد و جلوی کینه توزی و حسد را می گیرد، ولی ممکن است گفته شود که اعتقاد به چنین تقسیمی در مورد ارزاق و بهره های مادّی، روح تلاش و کوشش را در انسانها خاموش می کند و هر کس، به بهانه این که «روزی ها»، پیشاپیش، تقسیم شده و قابل تغییر نیست از فعّالیّت های بیشتر، خودداری می کند و این امر، باعث عقب ماندگی در امور اقتصادی و پیشرفت های مادّی و مبارزه با فقر می شود.

ولی با توجّه به دو نکته، این اشکال، برطرف می شود: نخست، این که این گونه تعلیمات اسلامی و توصیه های اخلاقی، در واقع، شبیه ترمزی است در برابر حرکت شتاب آلود انسان ها به سوی مادّی گری.

به تعبیر دیگر، مردم، از درون وجود خود، انگیزه های فراوانی برای حرکت به سوی مادّیات و گسترش زندگی اقتصادی دارند، و اگر عواملی آنها را کنترل نکند، چنان شتاب می گیرند که تمام حدّ و مرزهای اخلاقی را شکسته و به سوی حرص و تکاثر و مسابقه در ثروت اندوزی می تازند.

این، همان چیزی است که در سخنان علی بن الحسین(علیه السلام) به طرز لطیفی، بیان شده است. ایشان می فرماید: «مَعاشرَ أَصْحابی! أُوصیکُمْ بالاْخِرَةِ وَ لَسْتُ أُوْصَیْکُمْ بالدُّنْیا! فَإِنَّکُمْ بها مُستَوصُونَ وَ عَلَیْها حَریْصُونُ وَ بها مُتَمَسِّکُونْ»; یاران من! من شما را به جهان آخرت توصیه می کنم و درباره دنیا، سفارش نمی کنم; چرا که شما، نسبت به آن سفارش شده اید و برآن حریص هستید و به آن چنگ زده اید.(7)

دیگر این که برای نتیجه گیری کامل در مورد تعلیمات اسلام، باید آیات و روایات مختلف را در کنار هم گذاشت; زیرا، هرگز، در مسائل بنیادی، با یک حدیث و یا یک آیه، نمی توان داوری نهایی کرد. در مورد تلاش های مادّی برای کسب روزی بیشتر، از یک سو، روایات رضا و تسلیم در برابر مقدّرات الهی را داریم و از سوی دیگر، آیات و روایاتِ سعی و کوشش و تلاش را از مجموعه آنها به خوبی استفاده می شود که نه سستی و تنبلی در این راه صحیح است و نه حرکت حرص آلود و آمیخته با گناه که نتیجه چشم پوشی از مقدّرات الهی و توکّل به ذات پاک او است.

به تعبیر دیگر، درست است که روزی، از سوی خداوند، قسمت شده، ولی مشروط به شرطی است و آن شرط، سعی و کوشش آمیخته به متانت و حفظ اصول اخلاق و تقوا است، و به گفته شاعر:

رزق، هر چند بی گمان، برسد *** شرط عقل است جُستن از درها

گرچه کس بی اَجل نخواهد مرد *** تو، نرو در دهانِ اَژدرها(8)

این سخن را، با حدیث لطیفی درباره اهمّیت مقام رضا و تسلیم، از پیغمبر اکرم، پایان می دهیم. حضرت فرمود: «روز قیامت که می شود، خداوند، به گروهی از امّت من، بال و پر می دهد که از قبرها، به سوی بهشت پرواز کنند و در فضای بهشت، آزاد باشند و هرگونه که می خواهند، متنعّم گردند. فرشتگان، از آنها می پرسند! «آیا شما حساب رسی الهی را دیدید؟» می گویند: «نه». دوباره می پرسند: «آیا از صراط گذشتید؟» آنها در جواب می گویند: «صراطی را مشاهده نکردیم.» باز سؤال می کنند: «آیا جهنّم را دیدید؟» و آنها در جواب می گویند: «چیزی را ندیدیم».

می گویند: «شما، از کدامین امّت هستید؟» می گویند: «از امّت محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)». فرشتگان می گویند: شما را به خدا سوگند! بگویید که اَعمال شما، در دنیا، چه بوده (که این همه مقام پیدا کرده اید؟) آنها پاسخ می دهند: «دو خصلت، در ما بود که خداوند به فضل و رحمتش ما را به این درجه رساند.» و سؤال می کنند: «این دو خصلت چه بود؟» و آنها می گویند: «کُنّا إِذا خَلَوْنا نَسْتَحی أنْ نَعْصیه وَ نَرْضی بالْیَسیرِ مِمّا قُسِّمَ لَنا; ما، در خلوت نیز، حیا می کردیم که معصیت خدا کنیم و به مقدار کمی که از دنیا قسمت ما بود، راضی بودیم.» فرشتگان می گویند: «حَقُّ لَکُمْ هذا; این مقامِ والا، حق شما است.»(9)


پی نوشت:

1 ـ «غفیرة» از ماده «غفر» به معنای «ستر و پوشش» است و به همین جهت، بر آمرزش و پوشاندن گناهان، غفران اطلاق می گردد. و به مال فراوان نیز به خاطر این که بخش وسیعی از زندگی را زیر پوشش خود قرار می دهد و گاه عیوب را نیز می پوشاند، «غفیره» می گویند.

2 ـ «فالج»، از ماده «فلج» است و به گفته مقائیس اللغة، دو معنا دارد: یکی «پیروزی و غلبه» است و دیگری، «فاصله میان دو چیز مساوی». در صحاح اللغة نیز به معنی «ظفر و پیروزی» تفسیر شده و در این خطبه نیز به همین معنا است.

3 ـ یاسر، از ماده «یسر» به معنای «آسانی و سهولت» است و میسره و یسار ـ به گفته راغب در مفردات ـ به معنای «غنا و ثروتمندی» است و از آنجا که در قمار و بخت آزمایی، افراد، به آسانی پول هایی را به دست می آورند یا از دست می دهند، «میسر» به آن اطلاق شده است. واژه «یاسر» در خطبه مورد بحث، به معنای «برنده بخت آزمایی» است.

4 ـ «قداح» جمع «قِدْح» (بر وزن فِعْل) و به معنای «چوبه تیر» است، قبل از آن که آن را بتراشند و پیکانش را نصب کنند و در اصل، به معنای «وارد کردن شکست و عیب در چیزی» است و از آنجا که چوبه تیر، معمولا، چنین اثری را دارد، به آن «قِدْح» می گویند.

5 ـ شرح نهج البلاغه، محقق خویی، جلد 3، صفحه 319. (با کمی تلخیص). در ضمن، در کتاب معارج نهج البلاغه ـ که یکی از قدیمی ترین شروح این کتاب است، اشاره کوتاهی به مطلب شده است. معارج نهج البلاغه، صفحه 110.

6 ـ به آیه 90 سوره مائده و تفسیر آن، مراجعه شود: (تفسیر نمونه، جلد 5، صفحه 68).

7 ـ بحارالانوار، جلد 75، صفحه 147.

8 ـ گلستان سعدی، باب سوم (فضیلت قناعت).

9 ـ مسکن الفؤاد (به نقل از بحارالانوار، جلد 100، صفحه 25).