[hadith]اللَّهُمَّ سُقْیَا مِنْکَ مُحْیِیَةً مُرْوِیَةً، تَامَّةً عَامَّةً، طَیِّبَةً مُبَارَکَةً، هَنِیئَةً [مَریِئَةً] مَرِیعَةً، زَاکِیاً نَبْتُهَا، ثَامِراً فَرْعُهَا، نَاضِراً وَرَقُهَا، تُنْعِشُ بهَا الضَّعِیفَ مِنْ عِبَادکَ وَ تُحْیِی بهَا الْمَیِّتَ مِنْ بلَادکَ. اللَّهُمَّ سُقْیَا مِنْکَ تُعْشبُ بهَا نِجَادُنَا وَ تَجْرِی بهَا وِهَادُنَا وَ یُخْصِبُ بهَا جَنَابُنَا وَ تُقْبلُ بهَا ثِمَارُنَا وَ تَعِیشُ بهَا مَوَاشینَا وَ تَنْدَی بهَا أَقَاصِینَا وَ تَسْتَعِینُ بهَا ضَوَاحِینَا مِنْ بَرَکَاتِکَ الْوَاسعَةِ وَ عَطَایَاکَ الْجَزیلَةِ عَلَی بَرِیَّتِکَ الْمُرْمِلَةِ وَ وَحْشکَ الْمُهْمَلَةِ؛ وَ أَنْزلْ عَلَیْنَا سَمَاءً مُخْضِلَةً مِدْرَاراً هَاطِلَةً یُدَافِعُ الْوَدْقُ مِنْهَا الْوَدْقَ وَ یَحْفِزُ الْقَطْرُ مِنْهَا الْقَطْرَ، غَیْرَ خُلَّبٍ بَرْقُهَا وَ لَا جَهَامٍ عَارِضُهَا وَ لَا قَزَعٍ رَبَابُهَا وَ لَا شَفَّانٍ ذهَابُهَا، حَتَّی یُخْصِبَ لِإِمْرَاعِهَا الْمُجْدبُونَ وَ یَحْیَا ببَرَکَتِهَا الْمُسْنِتُونَ، فَإِنَّکَ تُنْزلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْد ما قَنَطُوا وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَکَ وَ أَنْتَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ.

[قال السید الشریف رضی الله عنه: قوله (علیه السلام) «و لا قزع ربابها» القزع القطع الصغار المتفرقة من السحاب. و قوله «و لا شَفَّان ذهابها» فإن تقدیره و لا ذات شَفَّان ذهابها و الشَفَّان الریح الباردة و الذهاب الأمطار اللینة فحذف ذات لعلم السامع به].[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 5، ص: 144-134

پروردگارا! بارانی با این ویژگیها بر ما فرست:

امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه، خواسته اصلی خودش و همراهانش را که نزول باران پر برکت است بیان کرده و بارانی از خدا می خواهد که برای آن صفات بیست گانه ای بیان فرمورده است که هر یک از این اوصاف، اشاره به نکته دقیقی است و چه جالب و شگفت انگیز است که امام (علیه السلام) برای باران مطلوب، این همه اوصاف بیان می کند، اوصافی که انسان را در برابر عظمت خالق، خاضع می سازد و به شنوندگان می فهماند که این قطرات باران چه برکات و آثاری می تواند داشته باشد، عرضه می دارد :

«بارالها ! بارانی حیات بخش، سیراب کننده، کامل، همگانی، پاکیزه، پربرکت، گوارا و خرّمی بخش از ناحیه خودت بر ما نازل فرما ! بارانی که گیاهانی پربرکت با شاخه های پر ثمر و برگهای سرسبز و پرطراوات برویاند، آن گونه که بندگان ضعیفت را با آن توان بخشی و سرزمینهای مرده را با آن زنده کنی !» (اللَّهُمَّ سُقْیَا مِنْکَ مُحْیِیَةً مُرْوِیَةً، تَامَّةً عَامَّةً، طَیِّبَةً مُبَارَکَةً، هَنِیئَةً مَرِیعَةً(1)، زَاکِیاً نَبْتُهَا، ثَامِراً(2) فَرْعُهَا، نَاضِراً(3) وَرَقُهَا، تُنْعِشُبهَا الضَّعِیفَ مِنْ عِبَادک، وَتُحْیِی بهَا الْمَیِّتَ مِنْ بَلاَدکَ).

در واقع (علیه السلام) امام از پیشگاهِ حق تقاضای بارانی می کند که شرائط در آن جمع باشد و موانع از آن دور، زیرا بسیار دیده شده که بارانهای سیل آسا می بارد ولی همه چیز را ویران می کند، یا در نقطه خاصّی متمرکز می شود و نفع آن عام نیست و یا همراه با سردی شدید هوا و یخبندان می شود که آثار منفی بجا می گذارد و یا موانعی همچون بادهای گرم، طوفانهای شدید، آفات گیاهی ملخ و حشرات موذّی و امثال آن، آثار باران را از میان می برد، امام (علیه السلام) تمام این جوانب را در نظر می گیرد و جمع همه شرایط و دفع همه موانع را از خدا می طلبد.


و در ادامه این دعا هفت وصف دیگر، بیان می کند که با اوصاف سیزده گانه قبل، عدد بیست را کامل می سازد، عرضه می دارد «خداوندا! بارانی ده که تپّه ها و کوههای بلند ما را پر گیاه سازد و در دامنه ها و دشتها جاری گردد، به تمامی سرزمین ما نعمت فراوان بخشد، میوه ها با آن به ما روی آورند، چهارپایان ما با آن زندگی کنند و سرزمینهای دورتر از ما نیز از آن بهره مند شوند، و روستاهای ما از آن مدد گیرند (همه اینها را) از برکات واسع و عطایای فراوان خویش بر بندگان فقیر و حیوانات وحشی بیابان عنایت فرما !» (اللَّهُمَّ سُقْیَا مِنْکَ تُعْشبُ(4) بهَا نِجَادُنَا(5)، وَتَجْرِی بهَا وِهَادُنَا(6)، وَیُخْصِبُ(7) بهَا جَنَابُنَا(8)، وَتُقْبلُ بهَا ثِمَارُنَا، وَتَعِیشُ بهَا مَوَاشینَا، وَتَنْدَی(9) بهَا أَقَاصِینَا(10)، وَتَسْتَعِینُ بهَا ضَوَاحِینَا(12); مِنْ بَرَکَاتِکَ الْوَاسعَةِ، وَعَطَایَاکَ الْجَزیلَةِ، عَلَی بَریَّتِکَ الْمَرْمِلَةِ(13)، وَ وَحْشکَ الْمُهْمَلَةِ).

امام (علیه السلام) سعه صدر و وسعت نظر و رحمت عام خودرا در این دعا نشان می دهد، چرا که مناطق دور و نزدیک را در نظر گرفته، چهارپایان و حتی حیوانات وحشی بیابان را از نظر دور نمی دارد، دعای او همگان را شامل می شود و تقاضای او همه را در بر می گیرد و این است معنی لطف و مرحمت عام امام (علیه السلام) پیشوای بزرگ اسلام !


سپس امام (علیه السلام) در ادامه تقاضاهای خود در مورد نزول بارانهای پربرکت چنین عرضه می دارد: (خداوندا !) آسمانی مرطوب و پرباران، بارانی دانه درشت و پی درپی که قطراتش (بر اثر کثرت و شدّت) یکدیگر را به پیش رانند، و از خود دور سازند» (وَأَنْزلْ عَلَیْنَا سَمَاءً مُخْضِلَةً(14)، مِدْرَاراً هَاطِلَةً(15)، یُدَافِعُ الْوَدْقُ مِنْهَا الْوَدْقَ(16)، وَیَحْفِزُ(17) الْقَطْرُ مِنْهَا الْقَطْرَ).

و در توصیف بیشتر می افزاید : «نه رعد و برق بی باران و ابر بی ثمر، و نه ابرهای کوچک پراکنده، و نه دانه های ریز، همراه بادهای سرد» (غَیْرَ خُلَّب(18) بَرْقُهَا، وَلاَ جَهَام(19) عَارِضُهَا، وَلاَ قَزَع(20) رَبَابُهَا(21)، وَلاَ شَفَّان(22) ذهَابُهَا(23)).

«(بارانی مرحمت کن که) قحطی زدگان، به نعمت فراوان رسند و از برکت آن گرفتاران خشکسالی، زنده گردند، زیرا توئی که بعد از نومیدی آنها، باران را فرو می فرستی و رحمتت را گسترش می دهی وتو سرپرستی هستی شایسته ستایش»(24) (حَتَّی یُخْصِبَ لإمْرَاعِهَا(25) الْمُجْدبُونَ(26)، وَیَحْیَا ببَرَکَتِهَا المُسْنِتُونَ(27)، فَإنَّکَ (تُنْزلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْد مَا قَنَطُوا، وَتَنْشُرُ رَحْمَتَکَ وَأَنْتَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ)).

امام (علیه السلام) در این قسمت از خطبه، اوصاف نه گانه دیگری، برای بارانهای مفید و سودمند و پربرکت بیان فرموده که به ضمیمه اوصاف گذشته، بالغ بر 29 وصف می شود، راستی عجیب است تقاضای باران که معمولاً تقاضاکنندگان حدّ اکثر، آن را به یک یا دو وصف توصیف می کنند و عرضه می دارند : «خداوندا ! بارانی پربرکت به ما مرحمت کن»، امام (علیه السلام) آن را با این همه اوصاف دقیق و ریزه کاریهای لطیف و تعبیراتی شیرین و بسیار متنوّع، به صورت 29 وصف بیان می کند که انسان در آن حیران می ماند.

امام(علیه السلام) نهایت فصاحت و بلاغت بی نظیر خودرا در این خطبه بیان کرده و تقاضای خویش را در محضر پروردگار، آن چنان شرح داده که مردم را به الطاف الهی آشنا سازد، و به آنها بگوید در مسیر نعمت، موانع زیادی است که اگر لطف خداوند شامل حال آنها نگردد هرگز به کمال مطلوب نمی رسند و به یقین چنین بیانی از کسی که «مؤید من عندالله» نیست و روح القدس اورا یاری نمی دهد امکان پذیر نمی باشد.


تفسیر و توضیح بعضی از لغات پیچیده این خطبه:

سیّد شریف رضی (رحمه الله) در پایان این خطبه چنین می گوید : جمله امام (علیه السلام) «إنْصاحَتْ جِبَالُنا» یعنی «کوه ها از شدت خشکسالی از هم شکافته است» زیرا تعبیر : «إنْصَاحَ الثَّوبْ» زمانی گفته می شود که لباس از هم شکافته شده باشد. «إنْصَاحَ النَّبْتُ وَصَاحَ وَصَوَّحَ» هنگامی گفته می شود که گیاه خشک گردد و این چند واژه همه به یک معنی است و جمله «وَهَامَتْ دَوابُّنَا» از ماده «هُیَام» (بر وزن غلام) به معنی عطش است(28) و «حَدابیرُ السِّنِیْنَ» جمع «حدبار» (بر وزن معیار) به معنی شتری است که بر اثر راه رفتن لاغر و تکیده شده در واقع امام (علیه السلام) سال های قحطی را به چنین شتری تشبیه کرده است. شاعر معروف «ذوالرمة» می گوید : شتران لاغری که هیچ گاه از هم جدا نمی گردند جز در خوابگاه های خالی از علف یا این که آنها را در سرزمین بی آب و علفی قرار دهیم.

وجمله «وَلاَ قَزَع رُبَابُها» یعنی از قطعات کوچک و پراکنده ابر نباشد (بلکه ابرهایی باشد متراکم و پرباران) و جمله «وَلاَ شَفَان ذَهَابُها» در تقدیر «وَلاَ ذاتَ شَفان ذهَابُها» است و «شَفَان» به معنی باد سرد و «ذهَاب» به معنی باران های نرم است و کلمه «ذات» به خاطر روشن بودن برای شنونده، حذف شده است (و معنی جمله در مجموع چنین است : خداوندا باران های ملایم و آمیخته با بادهای سرد که آثار آن را ممکن است از بین ببرد برای ما مفرست بلکه بارانی درشت دانه در هوایی ملایم نصیب بفرما).


نکته ها:

1ـ نماز باران (صلاة الاستسقاء)

از دستورات جالب در اسلام نماز «استسقاء» است که همه فقهای اسلام، اعم از شیعه و اهل سنت آن را در کتب فقهی خود آورده اند. طبق آنچه در منابع پیروان اهل بیت (علیهم السلام) آمده است یکی از آداب آن، این است که مردم سه روز روزه بگیرند و در روز سوّم در حالی که همه روزه دارند به بیرون شهر می روند و دو رکعت نماز همانند نماز «عید فطر وقربان» به جا می آورند که در رکعت اوّل، پنج قنوت دارد و در رکعت دوّم چهار قنوت ودر قنوت ها به جای دعایی که در قنوت نماز «عید» خوانده می شود دعاهایی در زمینه باران و طلب رحمت از پروردگار می خوانند و قبل از هر دعا درود بر محمّد وآل محمّد (صلی الله علیه وآله) می فرستند و هنگامی که امام (علیه السلام) از نماز فراغت یافت، عبای خودرا به امید نزول باران پشت و رو می کند و رو به قبله کرده یکصد بار با صدای بلند تکبیر می گوید (ومردم نیز با او تکبیر می گویند) پس از آن به طرف مردم رو کرده به سوی راست متوجه می شود و صدبار با صدای بلند سبحان الله می گوید آن گاه به سمت چپ رو کرده ویک صد بار با صدای بلند لا إله إلاّ الله می گوید، سپس رو به مردم کرده یکصد بار با صدای بلند حمد خدا می گوید و مردم هم چنین می کنند، آن گاه امام دست به سوی آسمان بلند کرده به اتفاق مردم دعا می کند و تضرع وزاری نموده از خدا تقاضای رحمت می کنند و مردم دعای امام را آمین می گویند.

در بعضی از روایات آمده است که پیرمردان و پیرزنان و کودکان و حتی حیوانات تشنه و گرسنه را با خود به بیابان آورند و بچه ها را از مادران جدا کنند تا گریه آنها دل های همگان را تکان دهد و توجه آنها به خدا بیشتر شود(29).

و در صورتی که نتوانند تمام این مراسم را انجام دهند از گناهان خویش توبه می کنند و دست به دعا برمی دارند و به صورت دسته جمعی دعا می کنند.

این مراسم اثر عجیبی دارد و به راستی حالت تضرع و دعا در همه ایجاد می کند حالتی که انسان ها را به ذات بی مثال خداوند رحمان و رحیم مرتبط می سازد و سبب نزول رحمت او می شود.

این نماز آثار جنبی خوبی در تربیت نفوس و توبه از گناه و بازگشت به پاکی ها و نیکی ها دارد که گاه اثر جنبی آن از نزول باران بیشتر و پربرکت تر است.

از روایات اسلامی استفاده می شود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) هنگامی که مردم از خشکسالی شدید به حضرتش شکایت کردند نماز و دعای باران خواند، و چنان بارانی نازل شد که مردم به زحمت افتادند و خواستار پایان باران شدند(30).

قرائن نشان می دهد که امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز خطبه بالا را بعد از نماز باران خوانده است زیرا در بعضی از روایات که این خطبه را به طور کاملتری نقل می کند جمله : «اللَّهُمَّ إنّا خَرَجْنَا إلَیْکَ» آمده است که نشان می دهد حضرت به اتفاق مردم به بیابان رفته اند، و این کار معمولاً برای خواندن نماز باران است و در بعضی از روایات آمده است که علی (علیه السلام) در آخر این خطبه گریه کرد و با عباراتی بسیار سوزناک از خداوند متعال تقاضای باران نمود.

در زمینه نماز استسقا در خطبه 143 نهج البلاغه نیز مطالبی خواهد آمد.


2ـ گناه و برچیده شدن برکات

درباره فلسفه «آفات و بلاها» بحثهای زیادی در کتب فلسفی و کلامی و تفسیری آمده است از قرآن مجید، به خوبی استفاده می شود که همراه ظهور پیامبران الهی خداوند، مشکلاتی برای امّتها فراهم می کرد تا آنها را بیدار کند.

قرآن مجید می فرماید : « (وَمَا اَرْسَلْنَا فِی قَرْیَة مِنْ نَبیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا اَهْلَهَا بالْبَأْسَاءِ وَالَضَّرَّاءِ لَعَلّهُمْ یَضَّرَّعُون); در هیچ شهر و آبادی پیامبری نفرستادیم مگر این که اهل آن را به سختی و رنج گرفتار کردیم، شاید به سوی خدا بازگردند و تضرّع کنند»(31).

این تعبیر نشان می دهد که این یک قانون عمومی و همیشگی بوده است و هدف آمادگی برای پذیرش دعوت انبیا بوده است.

حوادث دردناک در طول تاریخ امّتها و هنگام بروز غفلتها از سوی خداوند پیش می آمده، تا پرده های غفلت را کنار بزند و امتها بیدار شوند.

و گاه این حوادث سخت و دردناک نتیجه گناهان مردم بوده که باز هدف را توبه و انابه و بازگشت به سوی خداوند تشکیل می داده است، آن گونه که در آیه دیگری از قرآن می خوانیم : « (ظَهَرَ الفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بمَا کَسَبَتْ أَیْدی النّاس لِیُذْیِقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجعُونَ); فساد در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند شاید (به سوی حق) بازگردند»(32).

به این ترتیب به خوبی روشن می شود که یکی از طرق تربیت الهی همین حوادث ناگوار طبیعی یا اجتماعی است، مسأله خشکسالی نیز می تواند یکی از آنها بوده باشد، همان گونه که در خطبه بالا به آن اشاره شده است امام (علیه السلام) در این خطبه می فرماید : «نَدْعُوکَ حِینَ قَنَطَ الاَْنَامُ، وَمُنِعَ الْغَمَامُ، وَهَلَکَ السَّوَامُ، أَلاَّ تُؤَاخِذَنَا بأَعْمَالِنَا، وَلاَ تَأْخُذَنَا بذُنُوبنَا; در این هنگام که یأس و  نومیدی بر مردم چیره گشته و ابرها از باریدن بازداشته شده اند و حیوانات بیابان رو به هلاکت گذارده اند تو را می خوانیم که ما را به اعمالمان مؤاخذه مکنی و به گناهانمان مگیری».

در خطبه 143 همین مطلب، با بیان روشن تری آمده است که به هنگام خشکسالی به مردم هشدار داد که از گناهانشان توبه کنند و از خطا باز ایستند و متذکّر شوند و به سوی خدا بازگردند سپس به آیات سوره «نوح» در این زمینه استدلال فرمود که شرح آن إن شاء الله خواهد آمد.

این سخن را با حدیثی از امام صادق (علیه السلام) پایان می دهیم (هر چند ناگفته ها در این زمینه بسیار است) فرمود : «إذا فَشَتْ أَرْبَعَةٌ ظَهَرَتْ أَرْبَعَةٌ إذا فَشَتْ الزِّنَا ظَهَرتْ الزَّلاَزلُ وَإذا اَمْسَکَتِ الزَّکاةُ هَلَکَتِ الْمَاشیَةُ وَإذا جَارَ الْحُکّامُ فِی الْقَضَاء أَمْسَکَ الْقَطْرُ مِنَ السَّماءِ وَإذا خَفَرتَ الذَمّةُ نَضَرَ المُشْرِکُونَ عَلَی الْمُسْلِمینَ; هنگامی که چهار گناه شایع بشود چهار بلا دامنگیر مردم می شود هنگامی که «زنا» شایع شود زلزله ها آشکار می گردد و هنگامی که مردم از دادن زکات امساک کنند مرگ و میر در چهارپایان می افتد و هنگامی که حاکمان در قضا ستم کنند آسمان از باریدن باران باز می ایستد و هنگامی که پیمانها شکسته شود مشرکان بر مسلمین پیروز می شوند»(33).

در حدیث معتبر و معروف «ابو ولاّد» نیز می خوانیم : هنگامی که امام صادق (علیه السلام) فتوای نادرست «ابو حنیفه» را در بعضی از مسائل قضایی شنید فرمود : «فِی مِثْلِ هَذاَ الْقَضَاءِ وَشبْهِهِ تَحْبسُ السَّماءُ ماءَها وَتَمْنَعُ الاَْرْضُ بَرَکَتها; به جهت این گونه قضاوتها و مانند آن آسمان آب خودرا حبس می کند و زمین برکت خودرا منع می نماید»(34).


پی نوشت:

  1. «مریع» از مادّه «مرع» (بر وزن فرح) به معنی پرگیاه شدن گرفته شده است.

  2. «ثامر» به معنی «ذو ثمر» و دارای میوه می باشد.

  3. «ناضر» به معنی «ذو نضره» یعنی دارای خرمی و طراوت است.

  4. «تنعش» از مادّه «نعش» (بر وزن فرش) به معنی برانگیختن و برپاداشتن گرفته شده است.

  5. «تعشب» از مادّه «عشب» (بر وزن شرف) به معنی رویش گیاه گرفته شده است.

  6. «نجاد» از مادّه «نجود» (بر وزن سجود) به معنی مرتفع شدن است و عرب سرزمین مرتفع را «نجد» می گوید.

  7. «وهاد» جمع «وهدة» (بر وزن غفلة) به معنی زمین منخفض و پست است.

  8. «یخصب» از ریشه «خصب» (بر وزن فکر) به معنی پر گیاه شدن گرفته شده است.

  9. «جناب» به معنی اطراف خانه یا محله یا شهر است.

  10. «تندی» از مادّه «نداوة» به معنی رطوبت گرفته شده و معمولاً در این گونه موارد کنایه از جود و سخاوت است.

  11. «اقاصی» جمع «أقصی» به معنی نقطه دور دست است.

  12. «ضواحی» جمع «ضاحیه» به معنی منطقه خارج از شهر است.

  13. «مرمله» از مادّه «ارمال» به معنی تمام شدن زاد و توشه و فقیر شدن، گرفته شده است و مرمله به معنی فقیر و ارامل نیز به افراد فقیر گفته می شود.

  14. «مخضله» از مادّه «خضل» (بر وزن عمل) به معنی رطوبت گرفته شده است و به عنوان کنایه از سالهای پرباران و پربرکت بکار می رود.

  15. «هاطله» از مادّه «هطل» (بر وزن سطل) به معنی سیلان گرفته شده و در مورد بارانهای دانه درشت بکار می رود.

  16. «ودق» به معنی دانه باران است و گاه به ذرّات بسیار کوچک آب که به صورت غبار هنگام نزول باران در فضا پراکنده می شود نیز گفته شده است و در این جا مناسب معنی اوّل است.

  17. «یحفز» از مادّه «حفز» (بر وزن نبض) به معنی پیش راندن به شدّت است.

  18. «خلّب» به معنی فریبنده، از مادّه «خلابه» به معنی فریبندگی گرفته شده است و در این جا اشاره به ابری است که رعد و برق از آن ظاهر می شود ولی نمی بارد.

  19. «جهام» به ابری گفته می شود که آبی در آن نیست (ابر پوششی) و در اصل از مادّه «جهامة» به معنی قیافه در هم کشیدن گرفته شده است.

  20. «قزع» به هر چیز پراکنده گفته می شود و در این جا منظور ابرهای پراکنده است.

  21. «رباب» به معنی ابر سفید رنگی است (که باران ندارد).

  22. «شفّان» به معنی بادهای سرد یا هوای سرد توأم با رطوبت است (لسان العرب و دهخدا) ریشه اصلی آن «شفون» (بر وزن فنون) به معنی نگاه کردن با گوشه چشم یا نگاه کردن اعتراض آمیز است و اطلاق این واژه بر بادهای سرد شاید به خاطر آن است که سبب ناراحتی طرف مقابل می شود.

  23. «ذهاب» جمع «ذَهْبَه» به معنی باران کم پشت است.

  24. اقتباس از آیه شریفه (وَهُوَ الَّذی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْد مَا قَنَطُوا وَیَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلیُّ الْحَمِیْدُ) (شوری، آیه 28).

  25. «امراع» به معنی پربرکت بودن است.

  26. «مجدب» از مادّه «جدب» به معنی خشک شدن به جهت قطع آب است و به کسی که گرفتار خشکسالی شده است مجدب گفته می شود.

  27. «مسنت» به کسی گفته می شود که گرفتار خشکسالی شده است.

  28. بعضی از ارباب لغت «هیام» را به معنی بیماری عطش که به شتر عارض می شود (که گویی بر اثر آن حال جنون به او دست می دهد) تفسیر کرده اند. این تعبیر در مورد عشق های سوزان و عاشق های بی قرار هم به کار می رود.

  29. آداب نماز باران در بسیاری از منابع فقهی و حدیثی از جمله «جواهر الکلام» جلد 12، صفحه 127 و «تحریر الوسیله» امام خمینی (قدس سره) جلد اوّل و «وسائل الشیعه» جلد پنجم، صفحه 162 آمده است.

  30. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 7، صفحه 272 و بحار الانوار، جلد 88، صفحه 329.

  31. اعراف، آیه 94.

  32. روم، آیه 41.

  33. بحار الانوار، جلد 76، صفحه 21، حدیث 13.

  34. وسائل الشیعه، جلد 13، صفحه 256.