[hadith]وَ قَالَ (علیه السلام): لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ، وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْب، وَ لَا عَقْلَ کَالتَّدْبیرِ، وَ لَا کَرَمَ کَالتَّقْوَی، وَ لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ، وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَب، وَ لَا قَائِدَ کَالتَّوْفِیقِ، وَ لَا تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ، وَ لَا [زَرْعَ] رِبْحَ کَالثَّوَاب، وَ لَا وَرَعَ کَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، وَ لَا زُهْدَ کَالزُّهْد فِی الْحَرَامِ، وَ لَا عِلْمَ کَالتَّفَکُّرِ، وَ لَا عِبَادَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ، وَ لَا إِیمَانَ کَالْحَیَاءِ وَ الصَّبْرِ، وَ لَا حَسَبَ کَالتَّوَاضُعِ، وَ لَا شَرَفَ کَالْعِلْمِ، وَ لَا عِزَّ کَالْحِلْمِ، وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَة.[/hadith]

امام (ع) فرمود: «لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْب- وَ لَا عَقْلَ کَالتَّدْبیرِ وَ لَا کَرَمَ کَالتَّقْوَی- وَ لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ وَ لَا مِیرَاثَ کَالْأَدَب- وَ لَا قَائِدَ کَالتَّوْفِیقِ وَ لَا تِجَارَةَ کَالْعَمَلِ الصَّالِحِ- وَ لَا وَرَعَ کَالثَّوَاب وَ لَا وَرَعَ کَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ- وَ لَا زُهْدَ کَالزُّهْد فِی الْحَرَامِ وَ لَا عِلْمَ کَالتَّفَکُّرِ- وَ لَا عِبَادَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ- وَ لَا إِیمَانَ کَالْحَیَاءِ وَ الصَّبْرِ وَ لَا حَسَبَ کَالتَّوَاضُعِ- وَ لَا شَرَفَ کَالْعِلْمِ وَ لَا عِزَّ کَالْحِلْمِ- وَ لَا مُظَاهَرَةَ أَوْثَقُ مِنَ الْمُشَاوَرَةِ»:

1- هیچ ثروتی پرفایده تر از عقل نیست. یعنی سود بیشتری به صاحبش نمی رساند، کلمه مال را از آن رو برای عقل استعاره آورده است که بی نیازی شخص به عقل است و آن سرمایه ای است که انسان سودهای جاودانه و کمالات ممکنه را با آن کسب می کند، همان طوری که با مال کمال ظاهری را به دست می آورد. و چون بین این دو نوع سرمایه آشکارا در شرافت تفاوت است، ناگزیر مالی از عقل پرفایده تر برای صاحبش وجود ندارد.

2- و هیچ تنهایی ترسناکتر از خودخواهی نیست، امام (ع) تنهایی را از آن رو از سنخ خودخواهی شمرده است که هر دو باعث وحشت سهمگینی، هستند، و این که خودخواهی باعث ترس است قبلا بیان شده است.

3- هیچ عقلی چون تدبیر و اندیشیدن نیست، مقصود از عقل، تصرّف عقل عملی است بنا بر این نام عقل را به طور مجاز بر آن اطلاق کرده است از باب اطلاق نام سبب بر مسبّب. و بدیهی است که تمام تصرّفات عقل، تدبیر و به دست آوردن نظرات مصلحت دار، در همه کارهاست، و چون مقصود از عقل ناگزیر همان تدبیر است و از طرفی هیچ یک از تصرّفات آن همسان تدبیر نیست، بنا بر این هیچ عقلی همانند تدبیر نمی باشد.

4- هیچ بزرگواریی چون تقوا نیست. مفهوم و معنای کرم عبارت است از بذل آنچه شایسته بذل است، و چون تقوای الهی عبارت از خشیت است، و از لوازم خشیت پارسایی در دنیا و اعراض از متاع دنیاست، پس تقوا در حقیقت صرف نظر کردن از تمام دنیاست و هر گاه بذل مقداری از اندوخته های دنیا بزرگواری خوانده شود، بنا بر این، گذشت از تمام دنیا شایستگی بیشتری دارد تا بزرگواری بی نظیری محسوب شود. همان طوری که امام (ع) در گذشته آن را چنین توصیف کرد: «و رأیتها محتاجة فوهبت جملتها لها».

5- هیچ همنشینی چون حسن خلق نیست، قبلا با اخلاق حسنه آشنا شدی، و بدیهی است که آنچه همنشین گفته می شود، بهتر از حسن خلق نیست، زیرا فایده و نتیجه همنشینان دیگر، آن است که از همنشینی و دوستی آنها، خوش خویی بیاموزیم، و خوش خویی که خود، نتیجه همنشینی است، ارزشمندتر از مقدمه آن است که ای بسا این نتیجه از آن به دست نیاید، بنا بر این چیزی شبیه و نظیر آن نیست.

6- هیچ ارثی مانند ادب نیست، اندکی پیش، بیان و توضیح این جمله گذشت.

7- هیچ رهبری چون توفیق یافتن در کارها وجود ندارد، و چون توفیق عبارت از فراهم آمدن وسایل و شرایط چیزی است به طوری که تمام آنها باعث دستیابی به آن هدف است ناگزیر برای انسان رهبری برای رسیدن هدفهایش مانند توفیق -در زود رساندن به هدف- وجود ندارد.

8- هیچ تجارتی مانند کار شایسته نیست، کلمه: «تجارة» را از آن رو برای کار شایسته استعاره آورده است که همچنان که تجارت مستلزم سود است، کار شایسته نیز باعث خیر است. و چون ارزش تجارت به ارزش نتیجه و سود آن وابسته است، پس هر چه سود ارزشمندتر باشد ارزش تجارت بیشتر است، و چون سود این تجارت اجر و مزد دائمی آخرت است که بالاتر از آن سودی نیست، پس تجارت عمل شایسته نیز در بین تجارتها نظیر ندارد.

9- هیچ سودی همچون اجر و مزد الهی نیست، مطلب روشن است.

10- هیچ پرهیزگاریی مانند توقّف در برابر کار شبهه ناک نیست، گاهی پارسایی را به توقّف در برابر کارهای خلاف و حرام تفسیر می کنند. و چون خودداری از انجام کارهای شبهه ناک چه در جهت حلال بودن و چه در حرام بودن، از بالاترین نوع پارسایی است و از همه بیشتر به وسیله آن می توان از محرمات دوری کرد بنا بر این، هیچ یک از دیگر انواع پارسایی نظیر آن نمی باشد.

11- هیچ پارسایی مانند پرهیز از حرام نیست. چون به پرهیز از حرام دستور و فرمان داده اند و انجام واجب، پایین تر از دیگر انواع زهد است، بنا بر این پرهیز از حرام همانند فضیلت واجب بر مستحبّ، برترین نوع پرهیز است.

12- هیچ آگاهیی همچون اندیشیدن در کار نیست، یعنی همچون علمی که از راه اندیشه به دست می آید و این سخن نسبت به آن چیزی است که ادعا کنند علم است، از قبیل حفظ سخن دیگران، احادیث، شرح حال بزرگان و امثال اینها و نیز فرا گرفتن علومی که از حواس حاصل می شوند، زیرا علم فکری و عقلی، کلی و اشرف است، و حکمی که شارع می کند و همچنین خطیب در خطبه می آورد نیز جنبه کلی دارد. و مقصود از اندیشیدن، اندیشه در چیزهایی است که سزاوار آن است از قبیل آفرینش آسمانها و زمین و آنچه خداوند آفریده، و نیز عبرت گرفتن از آنهاست. و نام اندیشیدن و تفکر را بر علمی که از راه تفکر به دست می آید، اطلاق نموده است، از باب اطلاق اسم سبب بر مسبّب و ممکن است مقصود امام (ع)، علم به نحوه اندیشیدن و آن قوانینی باشد که رعایت آنها اندیشه را از گمراهی نگاه می دارد.

13- هیچ عبادتی مانند انجام واجبات نمی باشد چون اینها واجبند و امر واجب از غیر واجب ارزشمندتر است.

14- هیچ ایمانی همسان شرم و بردباری نیست، یعنی هیچ ایمانی به پایه آن ایمانی که با شرم و بردباری تکمیل شده، نمی رسد، و این همان چیزی است که این دو فضیلت را چنان که گذشت، شرف بخشیده است، و اینها را بر ایمان از باب مجاز و اطلاق اسم لازم بر ملزوم به کار برده است.

15- هیچ والایی همانند فروتنی نیست، چون والایی و بزرگی از جمله نیکیها و فضیلتهاست فروتنی نسبت به بیشترین چیزهایی که سبب خیرات می گردند، بالاتر و ارزشمندتر است، همان طوری که قبلا نیز بیان شده است.

16- هیچ شرافتی به پای دانش نمی رسد، که نام ملزوم را بر لازم از باب مجاز اطلاق فرموده است، روشن است که علم بالاترین کمالات است و هیچ شرافتی همانند شرافت آن نیست.

17- هیچ پشتوانه ای مطمئن تر از مشورت با دیگران، یعنی محکمتر و قویتر از آن نیست. و شرح این سخن در عبارت: «و لا ظهیر کالمشورة»، گذشت.

باید توجه داشت که حکم در بسیاری از این کمالات به اعتبار موارد اکثریت است و هدف امام (ع) تشویق و ترغیب به عقل، تدبیر، تقوی، خوش خویی، ادب، توفیق به وسیله توجه به خدا در کارها، عمل شایسته، اجر و مزد الهی، ایستادگی در برابر کار شبهه ناک، پارسایی در حرام، اندیشه و مواظبت بر واجبات، فراهم آوردن شرم و بردباری، فروتنی و آگاهی و مشورت در امور، می باشد.