• تاریخ: 1379/02/23

    بیانات در خطبه‌های نمازجمعه تهران‌

از غرب هم نمی‏خواستیم و نمی‏توانستیم الگو بگیریم؛ چون غرب چیزهایی داشت، اما به قیمتِ نداشتن چیزهای مهم‏تری. در غرب، علم بود، اما اخلاق نبود؛ ثروت بود، اما عدالت نبود؛ فناوری پیشرفته بود، اما همراه با تخریب طبیعت و اسارت انسان؛ اسم دمکراسی و مردم‏سالاری بود، اما در حقیقت سرمایه‏سالاری بود، نه مردم‏سالاری؛ امروز هم همین‏طور است. این مطلبی که عرض می‏کنم، ادّعای من نیست. من از قول فلان نویسنده‏ی مسلمانِ متعصّب نقل نمی‏کنم؛ از قول خود غربی‏ها نقل می‏کنم. امروز در کشورهای غربی و در خود امریکا، آن چیزی که به نام دمکراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاکمیت سرمایه است. من مایل نیستم که از نویسندگان و کتابهایشان اسم بیاورم؛ اما خود نویسندگان امریکایی تشریح می‏کنند و می‏نویسند که انتخابات شهرداری‏ها، انتخابات نمایندگی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، با چه سازوکاری انجام می‏گیرد. اگر کسی نگاه کند، خواهد دید که در آنجا، آراء مردم تقریباً هیچ نقشی ندارد و آنچه که حرف اوّل و آخر را می‏زند، پول و سرمایه‏داری و شیوه‏های تبلیغاتیِ مدرن و همراه با فریب و جذاب از نظر آحاد مردم سطحی‏نگر است! اسم دمکراسی هست، اما باطن دمکراسی مطلقاً نیست. پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیله‏ای برای استثمار ملتهای دیگر شده بود. غربی‏ها به مجرّد اینکه یک قدرت علمی پیدا کردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. هرجا کشوری ممکن بود رویش دست بگذارند و آن را استثمار کنند، بی‏دریغ کردند. هرجا نکردند، ممکنشان نشد! در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بی‏بندوباری و افسارگسیختگی. روزنامه‏ها در غرب آزادند و همه چیز می‏نویسند؛ اما روزنامه‏ها در غرب متعلّق به چه کسانی هستند؟ مگر متعلّق به مردمند؟! اینکه امر واضحی است؛ بروند نگاه کنند. شما در همه‏ی اروپا و امریکا یک روزنامه‏ی قابل ذکر نشان دهید که متعلّق به سرمایه‏داران نباشد! پس روزنامه که آزاد است، یعنی آزادی سرمایه‏دار که حرف خودش را بزند؛ هرکس را می‏خواهد، خراب کند؛ هرکس را می‏خواهد، بزرگ کند؛ به هر طرف می‏خواهد، افکار عمومی را بکشد! اینکه آزادی نشد.