-
تاریخ: 1390/06/02
بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها
یک رکن مهم این ایستادگی، علم است. این علم است که به ما اعتماد به نفس داده. اگر امروز نفت ما را شرکتهای خارجی باید میآمدند استخراج و پالایش میکردند، گاز ما را باید آنها لولهکشی میکردند، اگر نظام سلامت ما وابستهی به متخصصین خارجی و عمدتاً فرنگی بود، اگر تغذیهی ما دست آنها بود، اگر کشت و صنعت ما دست اسرائیلیها بود، اگر صنعت هستهای ما در صورتی که بنا نبود در آرزوی آن بمیریم و یک چیزی وجود میداشت، در اختیار فرانسه و آلمان و دیگران بود، ما امروز این اعتماد به نفس را نداشتیم، قدرت این ایستادگی نبود، این عزت و این شرف وجود نمیداشت. اگر ما برای ساختن یک سد، برای ساختن یک نیروگاه، برای ساختن یک بزرگراه، برای ساختن یک تونل، برای ساختن سیلوهای گندم، دستمان به سمت صنعتگران و دانشمندان شرق و غرب دنیا دراز بود، ملت ما احساس عزت نمیکرد؛ مسئولین کشور هم آبروی اظهار وجود در قبال استکبار جهانی را نداشتند؛ نه چنین اعتماد به نفسی وجود داشت، نه چنین قوت ارادهای وجود داشت، نه چنین عزمی وجود داشت. کی برای ما جاده ساخت و تونل ساخت و نیروگاه ساخت و سد و پل و بزرگراه و سلولهای بنیادی و انرژی هستهای را درست کرد؟ دانشگاه. این دانشگاه بود که به ملت ایران کمک کرد تا بتواند عزت نفس خودش را حفظ کند، آبروی خودش را حفظ کند و در مقابل زیادهخواهی دشمنان سینه سپر کند. مسئولین کشور هم از این جهت مدیون دانشگاهند. خب، من قصدم این نیست که مناقب دانشگاه را در جمع دانشگاهیها بگویم؛ من از این میخواهم یک نتیجهای بگیرم. دشمن ما از این مرکز قدرتافزائی غافل نیست و غافل نخواهد بود؛ این را همه بدانیم. هر چیزی که مایهی عزت کشور و عزت ملت و ایستادگی ملت و استقامت ملت است، بدون شک آماجی از آماجهای دشمن است. احساس دینی، احساس انقلابی، استقلالطلبی و هرچه که در این زمینه هست - از جمله با این بیانی که عرض شد، دانشگاه - آماج دشمن است. در دانشگاه چه کار میخواهند بکنند؟ دشمن علیالقاعده دو تا کار را برای دانشگاه ما برنامهریزی میکند: یکی علمزدائی، یکی دینزدائی؛ از دانشگاه علمزدائی بشود، از دانشگاه دینزدائی بشود. علمزدائی از دانشگاه چگونه است؟ یکی از کارهای کوچکش همین ترور دانشمندان است؛ که آخریاش همین دو سه تا دانشمند عزیز هستهای ما بودند که در این یک سال اخیر از دست ما گرفته شدند. برنامه، وسیعتر از اینهاست؛ این یکی از آسانترینهایش است. پیچیدهتر از این، این است که دانشگاه ما را، استاد ما را و دانشجوی ما را به کار غیر علمی سرگرم کنند؛ نگذارند این شکوفائی علمی که آرزوی ماست، تحقق پیدا کند.