• تاریخ: 1365/09/14

    خطبه‌های نماز جمعه تهران

بحثی که امروز در این خطبه و در خطبه‌های اول تا چندین جمعه ان‌شاءاللّه ادامه خواهم داد، یک بحث تازه‌ای است که البته به مباحث قبلی مرتبط و متصل است، اما درعین‌حال یک بحث مستقلی هم هست و آن بحث در باب آزادی از نظر اسلام و قرآن است که یکی از بحثهای مهم اسلامی و اجتماعی است و لازم است که یک بار - ولو به صورت مجمل - در این تریبون عمومی این مسئله مطرح بشود. ارتباط این بحث با مباحث گذشته به صورت فهرست‌وار عرض میشود که رشته‌ی مطلب در ذهن شنوندگان عزیز گسسته نشود و آن به این ترتیب است که بحث ما در وظائف حکومت اسلامی در رابطه‌ی با جامعه بود و عرض کردم که این وظائف دو نوع است: یک نوع وظائف مربوط به امور معنوی و یک نوع وظائف مربوط به رفاه مادی. در وظائف معنوی، یکی از وظائف را که عبارت بود از تعلیم و تربیت و تزکیه‌ی جامعه، به تفصیل عرض کردم و نقش صدا و سیما را در این باب مشروحاً بیان کردم و عرض شد که دولت اسلامی موظف است که جامعه را با فرهنگ بالاتر و معلومات عمیق‌تر و آگاهی‌های همگانی مجهز کند و بدین وسیله جلوِ نفوذ فرهنگ بیگانه را بگیرد. و برای اینکه تأثیر رسانه‌های عمومی از جمله صدا و سیما و همچنین روزنامه‌ها و مطبوعات روشن بشود، دو نمونه و دو مثال را عرض کردم از تبلیغات ننگین رژیم گذشته که به وسیله‌ی صدا و سیما و مطبوعات در جامعه گسترش و عمق پیدا کرده بود: یکی در باب اسراف و فرهنگ مصرف‌گرائی بود و دیگری در باب فساد و فحشاء جنسی. و این بحثها به همان بحث اصلی مربوط میشد که عبارت بود از وظائف دولت اسلامی در باب تعلیم مردم و تربیت آنها و تزکیه‌ی آنها و تقویت مبانی آگاهی و فرهنگی آنها. وظیفه‌ی دیگر دولت در رابطه‌ی با وظائف معنوی در جامعه، همین وظیفه‌ی تأمین آزادی است برای افراد جامعه و زمینه‌های رهائی انسان از عیوب مخرب، مفسد و متوقف کننده و همه‌ی موانع حرکت و رشد و جهش انسانها؛ مبارزه‌ی با اینها - که همان مبارزه برای آزادی افراد جامعه است - این هم یکی از تلاشهای لازم و واجب برای دولت اسلامی است که یقیناً نمیشود جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی باشد و این تلاش نباشد. برای اینکه این بحث روشن بشود، ناچار باید درباره‌ی اصل مفهوم آزادی و نظر اسلام در باب آزادی و اینکه آزادی چه معنائی دارد، یک بحثی انجام بگیرد، که همین بحثی است که من امروز شروع میکنم و در هفته‌های بعدی که به نماز بیایم، ان‌شاءاللّه آن را ادامه میدهم و امیدوارم مجموعه‌ی بحثی که انجام میگیرد، یک بحث مفیدی برای آگاهی‌های جامعه و همچنین برای عمل ما مسئولان جامعه باشد. اولاً باید مفهوم آزادی را روشن کنیم. آزادی یعنی چه؟ چون تقریباً همه‌ی دولتهائی که در دنیا نامی و عنوانی و هیاهوئی دارند و بلوکهای شرق و غرب، دم از آزادی میزنند. هم دموکراسی‌های غربی، مدعی آزادی‌اند؛ منتها آزادی در آنجا آزادی فردی است و یک معنای خاصی برای آزادی قائلند و همچنین کشورهای بلوک شرق و رژیمهای سوسیالیستی یا مدعی سوسیالیستی، آنها هم دم از آزادی و دموکراسی میزنند. همان طوری که ملاحظه میکنید، بیشتر کشورهای شرقی و وابسته‌ی به بلوک شرق، در نام و عنوان دولتشان کلمه‌ی «دموکراتیک» را به کار میبرند که همان به معنای آزادی و آزاد هست و میخواهند ادعا کنند که در این‌جا هم، در این کشورها هم یکی از هدفها آزادی است، که البته در آنجا مقصود آنها از آزادی، آزادی فردی نیست، بلکه آزادی در مقیاس جامعه است و حل شدن و هضم شدنِ آزادی فرد در آن چیزی که آنها آن را آزادی جامعه میشمرند. پس می‌بینید که در دنیا ادعای آزادی هست و هر دولتی، هر رژیمی، هر مکتبی و هر دستگاهی، آزادی را به یک نحو خاصی معنا میکنند و همه هم مدعی این هستند که آزادی را در جامعه‌ی خودشان تأمین کرده‌اند. در داخل اجتماعات اسلامی و از جمله اجتماع خود ما هم عده‌ای هستند که دم از طرفداری از آزادی میزنند؛ چه افراد انقلابی و مؤمن که نام آزادی را به عنوان یک شی‌ء مقدس بر زبان می‌آورند و طرفدار تأمین آزادی‌ها به شکلهای مختلف هستند - بعضی آزادی سیاسی، بعضی آزادی اقتصادی و انواع آزادی‌های دیگر - چه کسانی که آزادی را و طرفداری از آزادی و مطالبه‌ی آزادی را یک وسیله‌ای قرار داده‌اند برای اینکه اغراض سیاسی خودشان را در زیر آن بپوشانند. پس در داخل جامعه هم در بین گروه‌های روشنفکر، آگاه، مردم معمولیِ ما که بحمداللّه این روزها از آگاهی‌های سیاسی بالائی برخوردار هستند، باز کلمه‌ی آزادی به معانی مختلف و با تعبیرات مختلف تکرار میشود؛ هر کسی از آزادی یک معنائی و یک مفهومی را در ذهن خود می‌آورد. باز اینجا حدود آزادی مشخص نیست. البته بعضی‌ها هم هستند از افرادی که طرفدار بی‌بندوباری‌های گوناگون هستند - بی‌بندوباری‌های جنسی، بی‌بندوباری‌های اخلاقی - که اینها هم باز با شعار آزادی و اینکه ما آزاد هستیم که هر کاری میخواهیم بکنیم و با مطرح کردن همان نوع آزادی‌ای که در غرب است - متأسفانه آن چیزی که اسم او را آزادی گذاشتند - باز اسم آزادی را می‌آورند که غالباً وقتی در جامعه‌ی ما گفته میشود آزادی، همان معنای آزادی غربی در ذهنها تداعی میکند، که ما حالا درباره‌ی آن آزادی ان‌شاءاللّه صحبت خواهیم کرد و شاید اگر معنای آزادی و تعریف درست آزادی را بنده توفیق پیدا کنم که درست بیان کنم، شاید بسیاری از این ادعاهای آزادی در دنیا زیر سؤال برود. یعنی ما ببینیم که نه، در کشورهای غربی، در همین دموکراسی‌ها، همین جاهائی که علی‌الظاهر روزنامه‌ها میتوانند هر حرفی را بنویسند یا تلویزیونها چیزهائی را بگویند - که نمایش و دکور آزادی وجود دارد - این در حقیقت یک بَزک غلیظی است که بر چهره‌ی زشت نظامهای مستبد و دیکتاتور کشیده شده و در واقع آزادی آنجا هم وجود ندارد. شاید آن آزادی‌ها با بیانی که بعد ان‌شاءاللّه خواهم کرد و معنای آزادی که بیان میکنیم و بحثی که میکنیم، اصلاً زیر سؤال برود و شاید بتواند این بحث یک سررشته‌ای بشود برای اینکه خیلی از ملتهای کشورهای به‌اصطلاح آزاد، در آزاد بودن خودشان شک کنند و مطالبه‌ی آزادی را بکنند.