بیانات در چهارمین کنگره بینالمللی نهجالبلاغه
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین. و الصّلاة و السّلام علی نبیالأعظم سیّدنا محمّد و علی امیرالمؤمنین و قائد الغُرّ المحجّلین و امامالمجاهدین علی بن ابی طالب علیهالصّلاةوالسّلام.
خیلی متشکرم از همهی مسؤولان زحمتکش و دلسوزی که مسألهی نهجالبلاغه را جدی گرفتند، و بعد از یک دوران طولانی رکود و بیتوجهی این کتاب قیِّم و انسانساز و جامعهساز و بینظیر را مجدداً مطرح کردند و زنده کردند. همچنین از همهی برادران و خواهرانی که در این مراسم شرکت کردند - چه از سراسر کشور و چه از خارج کشور - صمیمانه متشکرم. خیلی برای این بنده دلنشین بود اگر این توفیق را پیدا میکردم که مثل یکی از شما در جلسات این کنگرهی ارزشمند شرکت فعالی میتوانستم داشته باشم؛ و مثل همیشه که نهجالبلاغه یکی از قبلههای امید فکری ما بود و بسیاری از اوقات مطالعه به نهجالبلاغه میگذشت، و این کتاب عزیز در حوزهی تدریس و تدرّس و فکر کردن و مطالعه کردن قرار داشت، حالا هم ممکن میشد با این کتاب عزیز شریف همینجور برخورد میکردم، و در این مجلس و محفل شریف علمی و ارزشمند هم مانند یک جستجوگر از اعماق این اقیانوس عظیم بحثی را بررسی میکردم و حاضر میشدم. اما حالا که متأسفانه آن فراغت و فرصت نیست لازم میدانم به همهی شما برادران و خواهران و نیز به کسانی که در این مجلس حضور ندارند اما دل در گرو هدایت نهجالبلاغه و امام علی بن ابی طالب علیهالصّلاةوالسّلام داشتهاند و دارند دربارهی این کتاب قیِّم و اثر جاودانه مطالبی را عرض میکنم.
یک مطلب این است که کتاب نهجالبلاغه - این مجموعهای که به همت و تلاش سید بزرگوار شریفِ رضی تهیه شده و بحمدالله تا امروز محور ملاحظه و مطالعهی خواص و اندیشمندان بوده اگر چه نه محور معرفت و کار عمومی مردم - این کتاب شاید در تمام دورانی که تألیف شده و بوجود آمده تا امروز به قدر این روزگار مورد نیاز و متناسب با اوضاع زمان و مکان نبوده. البته نهجالبلاغه از جهات مختلفی حائز اهمیت است، شاید بشود گفت که نهجالبلاغه یک مجموعهای است از عمدهترین مباحث معارف اسلامی؛ و همهی چیزهایی که برای یک انسان مسلمان و یک جامعهی مسلمان لازم است در نهجالبلاغه از آن سخنی و حرفی و به آن اشارهای یا دربارهی آن بحثی و هدایتی هست. از توحید و عقاید اسلامی و اصول دین تا اخلاق و تهذیب و تزکیهی نفسانی؛ و از سیاست ملکداری و کیفیت ادارهی صحنههای عظیم فعالیت اجتماعی تا تنظیم روابط اخلاقی و خانوادگی؛ از جنگ و سیاست و حکمت و علم و مغیبات و همه چیز در این کتاب شریف هست. لکن این کتاب در مجموع درس زندگی اجتماعی برای مسلمانهاست؛ مطالب این کتاب به طور مجرد از زندگی مطرح نشده. گویندهی این کلمات یک رئیس مملکت، یک حاکم و فرمانروای بزرگی است که سلطنت او و حکومت او بر یک کشور پهناور و عظیمی گسترش داشته و این انسان بزرگ - که مسؤولیت ملکداری و زمامداری را هم بر دوش داشته - با احساس این مسؤولیت عظیم این مطالب را بر زبان جاری کرده. مانند گفتههای یک حکیمی نیست که دور از غوغای زندگی و فارغ از واقعیتها و مسائل گوناگونی که در یک جامعه ممکن است مطرح باشد مینشیند و معارف اسلامی را بیان میکند. مانند عارفی نیست که به حالات و کیفیات درونی و نفسانی خود تکیه میکند. انسانی است که بار مسؤولیت ادارهی یک جامعهی عظیم را بر دوش خود احساس میکند، و دانای دین و بصیر به همهی معارف اسلامی و قرآنی است؛ با این دل پرمعرفت، با این روح بزرگ و در مقام این مسؤولیت با مردم روبرو میشود، با آنها حرف میزند، از آنها میخواهد، به آنها میگوید و پاسخ سؤالها و استفهامهای آنها را میدهد؛ این شرائط صدور نهجالبلاغه است.
شاید با همهی روایاتی که ما از ائمهی معصومین علیهمالسّلام داریم از این جهت فرق میکند، آنها مربوط به دوران حاکمیت مورد قبول اسلامی از دیدگاه ائمه علیهمالسّلام زندگی نمیکردند. آنها در دوران اختناق به سر میبردند، مسائل از دیدگاه یک حاکم و مسؤول ادارهی مملکت بر زبان آنها جاری نمیشد. اما امیرالمؤمنین به عنوان یک حاکم اسلامی حرف میزند، با یک جامعهای که تحت اشراف و حکومت خود اوست حرف میزند، و این بیشترین سخنانی است که از امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه نقل شده. البته در کلمات آن حضرت سخنانی هم هست که مربوط به دوران حکومت ایشان نیست. ما امروز در همان شرائط قرار داریم، شرائط کنونی جامعهی اسلامی همان شرائط است. البته نهجالبلاغه مخصوص کشور ما نیست، مال همه دنیای اسلام است، اما دنیای اسلام هم امروز در حال یک بیداری و حیات دوبارهی اسلامی است، در کشور ما و در جامعهی ما - که در سایهی همین آموزشهای امیرالمؤمنین و با اتکاء به نَفَس نهجالبلاغه این انقلاب به پیروزی رسیده، و امروز همان جامعه اسلامی و علوی تشکیل شده و همان شرائط تقریباً در بیشتر ابعاد بر جامعهی ما و کشور ما حکومت میکند - امروز روز استفادهی هر چه بیشتر از نهجالبلاغه است. من در این مورد مختصری توضیح بدهم، حتی شرائط زندگی رسولاکرم هم با شرائط زندگی دوران حکومت امیرالمؤمنین متفاوت است.
در دوران رسول اکرم جامعه جامعهی اسلامی صددرصد بود، یعنی جهتگیری جامعه همان جهتگیری صددرصد اسلامی بود؛ اما خصوصیتی که در آن دوران از اول تا آخر دوران زندگی ده سالهی پیغمبر در دوران حکومت اسلامی وجود داشت این بود که در آنجا صفبندیها آشکار بود؛ شعارهای اسلامی شعارهای مشخص و واضح و تعیین کننده و مشخص کننده بود؛ جناحبندیهایی که در جانب پیغمبر و در جانب مخالفان پیغمبر قرار داشت جناحبندی واضح و آشکاری بود؛ معلوم بود که دوست و دشمن کیها هستند. حتی حرکت نفاق - که در جامعهی اسلامی از اول تشکیل حکومت اسلامی حداقل از دوران زندگی مدینه به وجود آمد در جامعهی اسلامی و تحقق پیدا کرد - نمیتوانست آنطوری که لازمهی حرکت نفاق هست جامعه را تحت تأثیر قرار بدهد. خود پیغمبر بود، آیات منافقین نازل میشد، منافقین تهدید به افشاگری میشدند، خیلی از منافقین بوسیلهی پیغمبر شناخته میشدند و به دیگران شناسانده میشدند. حرکات موزیانهی نفاق انجام میگرفت اما بر مجموع جامعهی اسلامی یک صراحت و یک حالت افشاگری مسلط بود. کسانی که در جنگ در مقابل پیغمبر شرکت میکردند دشمنانی بودند که دشمنی آنها و ابعاد این دشمنی و میزان دوری و نزدیکی آنها از اسلام حتی معلوم بود. یهود چقدر مخالف اسلاماند، قریش چقدر مخالفند، قبائل دیگر چقدر مخالفند، کیفیت مبارزهی آنها با اسلام و مسلمین چگونه است؛ مسلمانها دچار تردید نبودند، دچار حیرت نبودند.
دوران امیرالمؤمنین این خصوصیت را نداشت، و این یکی از بزرگترین دشواریهای حکومت کوتاه کمتر از پنج سالهی امیرالمؤمنین است. در دوران امیرالمؤمنین وقتی که دو لشگر در مقابل هم قرار میگرفتند هر دو لشگر نماز میخواندند، هر دو لشگر اگر ماه رمضان پیش میآمد روزه میگرفتند، از میان هر دولشگر آهنگ تلاوت قرآن شنیده میشد. مسلمانها در هر دو لشگری که در مقابل هم قرار داشت احساس میکردند که صراحت و راحتی خیال دوران پیغمبر را ندارند، لذا در جنگ صفین در نیروهای امیرالمؤمنین چند بار زمزمهی سؤال و حیرت به وجود آمد، و مسلمانهایی که اسلام قدیمی و از دوران پیغمبر را داشتند و حقایق و مسائل اسلامی را از اولین روزهای ولادت اسلام و به خصوص ولادت حکومت اسلامی تعقیب کرده بودند - مثل عمار و یاسر - میتوانستند گرهگشا باشند و مشکل را برطرف کنند؛ بسیاری مردد میبودند. در ماجراهای دوران امیرالمؤمنین این حالت آشکار نبودن، اختلاط صفوف، اشتراک در شعارها به قدری فضا را تنگ کرده بود که امیرالمؤمنین بارها میفرمود «لایحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر»(۱) تنها مقاومت کافی نیست، بینایی لازم است، هوشمندی لازم است، تیزنگری لازم است، این خصوصیت ممتاز زمان امیرالمؤمنین است؛ رنجهای امیرالمؤمنین و دردسرهای امیرالمؤمنین هم ناشی از همین است.
ما امروز در دنیای عظیمی که با شعارهای زیبا در بسیاری از نقاط این دنیا شعار داده میشود کم و بیش همان وضعیت را داریم. حتی ما امروز در دنیای اسلام - که درک و دریافت و بینش اسلامی در آن گاهی با فاصلههایی به اندازهی فاصلهی ایمان و کفر از هم دور هستند - با یک چنین واقعیتی مواجه هستیم. امروز آشکارترین و روشنترین حقایق اسلامی بوسیلهی بعضی از مدعیان اسلام در کشورهای اسلامی نادیده گرفته میشود. امروز همان روزی است که شعارها یکسان است اما جهتگیریها به شدت مغایر یکدیگر است، امروز شرائطی مشابه شرائط دوران حکومت امیرالمؤمنین است، پس روزگار نهجالبلاغه است. امروز میشود از دیدگاه دقیق و نافذ امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام به واقعیتهای جامعه و واقعیتهای جهان نگاه کرد و بسیاری از حقایق را دید و شناخت و علاج آنها را پیدا کرد. لذاست که به نظر ما امروز از همیشه به نهجالبلاغه ما محتاجتریم. این یک جهت که ضرورت پرداختن به نهجالبلاغه و بازگشت به این مجموعهای که از زبان امیرالمؤمنین و مولای متقیان نقل شده، و هر چه بیشتر کار کردن روی اینها از لحاظ مقدماتی که آنها را بتواند معتبرتر و قابل استنادتر و قابل فهمتر و قابل تطبیقتر بکند از همیشه ضروریتر و لازمتر است.
یک مطلب دیگری که وجود دارد - که امروز ما را هر چه بیشتر به نهجالبلاغه محتاج میکند، بیشتر از گذشته - این است که ما در طول تاریخ اسلام متأسفانه با انحرافی که از کجفهمی و جهالت از یک سو و غرضورزی و دشمنی از سوی دیگر حاصل شده، مواجه هستیم و این موجب آن شده است که ما در آنچه در اختیارمان از معارف اسلامی هست سردرگمیهایی داشته باشیم. در طول اسلام نادانیها و جهالتهایی وجود داشته، تنگنظریها و خودخواهیهایی وجود داشته که موجب شده معارف اسلامی و حقایق اسلامی آنچنان که هستند و باید شناخته بشوند شناخته نشوند؛ و متقابلاً غرضورزیها و خباثتها و تعمد بر انحراف اسلام هم از اولین قرنهای پیدایش اسلام از سوی قدرتمندان و از سوی کسانی که خلوص و صفای اسلام به زیان آنها بوده است مشاهده شده. ما در طول تاریخ همواره احتیاج داشتیم به سرچشمههای خالص و زلال اندیشهی اسلامی و ارکان فکریای که بتوان به آنها متکی شد. خوشبختانه قرآن کریم در اختیار مسلمانها همواره بوده، اگر چه در فهم قرآن هم همان بدبینیها و کجبینیها و نفهمیها و یا غرضورزیها دخالتهایی کردند؛ اما بحمدلله متن قرآن سالم و به دور از هرگونه تصرف بدخواهانه یا جاهلانهای در اختیار همهی مسلمانها هست. لکن این موجب نمیشود که سرچشمههای زلال معرفت برای مسلمانها امروز به همان ضرورتی که سلامت قرآن برای مسلمانها دارد ضروری نباشد. امروز دیگر آن روزی است که با گسترش فرهنگ بشری و با عمق معرفتی که بر انسانها حاکم است، کسانی بنشینند با گذشت زمان با وجود فاصلهی از صدر اسلام آن معارف دست نخوردهی خالصِ سالم که میتواند اطمینان و باور انسان را به خود جلب کند هر چه بیشتر جمع کنند و در اختیار استنباط و اجتهاد متفکران و صاحبنظران قرار بدهند؛ این کاری است که در احادیث هم باید انجام بگیرد.
نهجالبلاغه این راه نزدیک را در مقابله پای ما میگذارد. نهجالبلاغه ما را از این فاصلهی طولانی با صدر اسلام به نزدیکترین پایگاهها و امنترین دیدگاهها نسبت به معارف اسلامی میرساند. اگر ما روی نهجالبلاغه کار کنیم و اگر آن مقدار از خطب امیرالمؤمنین که در نهجالبلاغه نیست جمع بشود و روی اینها کارهای فنی دربارهی سند و خصوصیاتی که اعتبار آنها را مشخص و مسلم و قطعی میکند انجام بگیرد، و ما بتوانیم مجموعهای در حدود همین نهجالبلاغهی موجود یا بیش از آن به طوری که نسبت به تعداد خُطب امیرالمؤمنین شاید نزدیک به پانصد خطبه از آن حضرت سراغ داده شده برسانیم، خدمت بزرگی به معارف اسلامی در قرن پانزدهم هجری انجام شده است. با گذشت این همه مدت از صدر اسلام ما بتوانیم یک منبع غنی لایزالی که مورد قبول همهی مؤمنین به اسلام هم میتواند باشد در اختیار مسلمانها قرار بدهیم؛ این چقدر ما را نسبت به فهم اسلام و بینش ما را نسبت به معارف اسلامی مدد خواهد کرد؟ و این امروز کاری است ممکن، به خصوص در سایهی نظام جمهوری اسلامی - که اساساً بر مبنای قرآن و نهجالبلاغه شکل گرفته - این کاری است که حتماً بایستی انجام بگیرد و این امیدواری هست که کوشش برادران عزیز ما در بنیاد نهجالبلاغه و همهی کسانی که با آنها همکاری میکنند این خدمت بزرگ را به عالم اسلام بتواند بکند.
یک بُعد دیگر از ابعاد ارزش و اهمیت نهجالبلاغه ترسیم شخصیت امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام است، چیزی که ما امروز به آن کمال احتیاج را داریم. امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام این چهرهی ناشناخته، این انسان والا، این نمونهی کامل مسلمانی که اسلام میخواهد انسانها همه آنچنان ساخته بشوند، در لابلای اوراق و سطور نهجالبلاغه کاملاً شناسایی میشود و تعریف میشود. نهجالبلاغه در حقیقت کتاب معرفی علی بن ابی طالب است؛ چگونه ممکن است به دنیاهای اسرارآمیز و شگفتآور و وادیهای گوناگون معرفتی که در نهجالبلاغه هست کسی سر نزده باشد و بتواند آنها را اینجور زیبا و جالب ترسیم و توصیف کند؟ و در نهجالبلاغه همهی ابعاد یک شخصیت والای انسانی وجود دارد. از معرفت، از اخلاق، از خصلتهای ویژهی یک انسان منهای آموزشهایی اسلامی و از اخلاق ویژه و والایی که فقط اسلام به انسانها تعلیم داده. یک انسان کامل در نهجالبلاغه مجسم میشود و آن انسان کامل خود امیرالمؤمنین است، و این نه فقط از باب شناسایی چهرهی امیرالمؤمنین مهم است، این از باب شناسایی اسلام و اینکه اسلام چگونه انسانی را میخواهد بسازد حائز اهمیت است. امروز بشریت معاصرمان از ما سؤال میکند این اسلامی که شما از او دم میزنید و فکر میکنید رسالت آن جهانی است درصدد ساختن چگونه انسانی است؟ چه کسی را بهتر و زیباتر و جامعتر و والاتر از علی بن ابی طالب میتوان به عنوان پاسخ به این سوال نشان داد؟ و چهرهی علی بن ابی طالب در هیچ جا مانند نهجالبلاغه آشکار نمیشود. این نهجالبلاغه است؛ البته دربارهی عظمت این کتاب و ارزش این سخنان و این نامهها مطالب عمیق گفته شده و خیلی حرفها میتوان زد.
من فقط یک اشارهای خواستم بکنم تا سپاس و تشکر قلبی من از کسانی که این کنگره را و کنگرههای قبلی را و این حرکت به سمت شناسایی نهجالبلاغه را سازمان دادند و سر و صورت دادند موجه کند، و معلوم بشود که به چه مناسبت ما این کار را اینقدر عظیم و حائز اهمیت میدانیم. اعتقاد بنده این است که، با اینکه مدتهاست نهجالبلاغه در میان خواص تا حدود زیادی از فراموشی بیرون آمده، و نام او هم به گوش مردم رسیده، و در دسترس مردم هم به نحوی بههرحال قرار گرفته، درعینحال روی نهجالبلاغه کارهای زیادی باید انجام بگیرد. البته این یک فکری است که ممکن است بسیاری از این کارهایی که باید انجام بگیرد تا حالا انجام گرفته باشد، و ما از آنها خبر نداشته باشیم، ممکن است. احتمالاً فصلبندی مطالب نهجالبلاغه، شرح بخشهای عمدهای از آن، بسیاری از کارهای لازم بر روی نهجالبلاغه در طول این هزار سالی که - بیش از هزار سالی که - از تدوین این کتاب شریف میگذرد انجام گرفته، شاید در کتابخانهها نسخ خطی این آثار ارزشمند هم باشد که باید گشت پیدا کرد، احتمال هم دارد که در طول زمان دستخوش حوادث قرار گرفته باشد و از بین رفته باشد؛ بههرحال این کارها باید انجام بگیرد.
یکی از کارهایی که این کنگره میتواند انجام بدهد این است که فهرست کارهایی که روی نهجالبلاغه باید انجام بگیرد را تدوین کند و تهیه کند و در اختیار اندیشمندان بگذارد. شاید بتوان دهها کار لازم را شمرد که امروز نهجالبلاغه به این کارها نیازمند است و باید روی او این کارها انجام بگیرد؛ و باید اینها را تدوین کرد، اینها را در اختیار مردم بگذارید تا اندیشمندان و مؤلفان و صاحبنظران و کسانی که مأنوس با نهجالبلاغه هستند اینها بدانند که چه کارهایی باید انجام بگیرد.
دو - سه تا کار به نظر من فوری و ضروری است، یکی یک ترجمهی فارسی خوب از نهجالبلاغه است؛ من البته از آنچه که انجام گرفته کم و بیش مطلعم و نمیخواهم نسبت به زحمات ارجمندی که برای برگردان نهجالبلاغه به فارسی انجام گرفته تغافل کنم یا به چشم بی قدری خدای نکرده به آنها نگاه کنم. در یک کنگرهی دیگر هم - که سه سال پیش ظاهراً تشکیل شده بود، یکی از کنگرههای نهجالبلاغه که بنده توفیق پیدا کردم و شرکت کردم - از عالم جلیل آقای فیضالاسلام که اول بار این کتاب را به فارسی ترجمه کرد و در اختیار مردم قرار داد، و نهجالبلاغه برای اولین بار به گوش مردم یک صدای آشنایی شد تشکر کردم و باز هم تشکر میکنم. همچنین از چند نفر نویسندگان محترمی که روی نهجالبلاغه به عنوان ترجمه یا خلاصهگیری یا بیان محتوای این کتاب شریف کارهایی انجام دادند، تشکر میکنم. لکن میخواهم عرض بکنم جای یک ترجمهی کامل و همهجانبه برای نهجالبلاغه مثل جای یک ترجمهی کامل و همهجانبه برای قرآن در جامعهی ما همچنان خالی است؛ و این به نظرم مایهی سرشکستگی ماست. من خواهش میکنم بنیاد نهجالبلاغه این مسأله را با فوریت و با جدیت تعقیب کند، همچنانی که برای چندمین بار از این تریبون هم استفاده میکنم و از همهی کسانی که میتوانند ترجمهی خوبی از قرآن کریم به فارسی تهیه کنند و ارائه بدهند خواهش میکنم این کار را بکنند. جمهوری اسلامی بعد از پنج سال به نظرم قدری دیر کرده، باید این کار زودتر انجام میگرفته، و هر چه بگذرد دیرتر میشود. هیچ اشکالی ندارد که چندین نفر شروع کنند به نوشتن و چندین ترجمهای که هرکدام به تنهایی هم میتواند کافی باشد وجود داشته باشد، چون بههرحال هیچ ترجمهای کامل نخواهد بود. اینجور نباشد که اگر کسانی شنیدند که فلان نویسندهی خوب و آشنا به زبان مشغول ترجمهی نهجالبلاغه یا قرآن شده آنها دست بکشند و نکنند؛ نه، هر کسی شوق این کار را در خود احساس میکند به این کار شروع کند، هیچ اشکالی ندارد. اگر ده ترجمهی بسیار خوب هم ما از قرآن کریم و نهجالبلاغهی شریف داشته باشیم زیادی نشده، هیچ اشکالی ندارد که سلائق مختلف و ذوقهای گوناگون و دیدگاههای مختلف از یک آیه یا یک جمله بتواند خواننده را به ابعاد واقعی آن جمله قدری نزدیکتر کند. بنابراین این به نظر من در اولویت قرار دارد. این یک کار.
یکی از کارهایی که حتماً در باب نهجالبلاغه ضرورت دارد فصلبندی عنوانی نهجالبلاغه است، فصلبندی موضوعی؛ البته این کار انجام گرفته. بعضی از محققین و علمای بزرگ و عالیقدر زمان ما روی نهجالبلاغه این کار را کردند، و مجلدات متعددی هم چاپ شده، ارزشمند هم هست. اما در زیر عناوین کلی که آن بزرگوار فکر میکنم در حدود شاید سی تا عنوان را تفکیک کردند، شاید در زیر هر عنوانی دهها عنوان میتوان پیدا کرد. این کار در قرآن هم باز جایش خالی است، همچنان انجام نگرفته است. یک تفصیلالآیات برای قرآن - که شامل بیشترین موضوعاتی که ما تا امروز توانستیم به آنها برسیم و در قرآن از آن نشانی هست باشد - بایستی نوشته بشود و یک تفصیلالمطالبی و تفصیلالموضوعاتی برای نهجالبلاغه؛ این کار فوقالعاده ضروری است. نهجالبلاغه واقعاً یک اقیانوس عمیق و تمامنشدنی است؛ همه هم توفیق پیدا نمیکنند این کتاب را آنچنان که شایستهی آن هست سیر کنند و در آن غور کنند، در حالی که بسیاری از مطالب و معارف این کتاب برای مردم لازم است، باید این امکان برای جویندگان و علاقمندان پیدا بشود که مطالب مورد نظرشان را در آن به آسانی بیابند.
یکی از کارهای دیگری که خوب است روی نهجالبلاغه انجام بگیرد، فصلبندی از لحاظ اعتبار سندی است. یقیناً بعضی از بخشهای نهجالبلاغه در حد اعلای اعتبار و وثوق روائی قرار دارند، بعضی هم هستند که در آن حد نیستند. روی اسناد نهجالبلاغه کارهایی انجام گرفته، کتابهایی چاپ هم شده، شاید دو یا سه تألیف تاکنون چاپ شده و شاید هم بیشتر - که بنده از او اطلاعی ندارم - شاید در میان گذشتگان هم این کار انجام گرفته باشد، اما لازم است یک طبقهبندی از لحاظ سند و اعتبار سندی انجام بگیرد. هر یک از خطب یا کلمات یا نامهها را که انسان مراجعه میکند بداند که چقدر از لحاظ سندی که این حدیث دارد مورد اعتبار است و چقدر میتوان به آن تکیه کرد. البته همهی شواهد و قرائن را میتوان در این مورد به کار گرفت و این چیزی است که اگر برای عامهی مردم هم مورد نیاز نیست اما برای محققان و اندیشمندان و کسانی که به این مسأله اهمیت میدهند یقیناً حائز اهمیت است.
یکی از کارهای اساسیای که روی نهجالبلاغه باید انجام بگیرد ترجمهی لغات نهجالبلاغه است برای فارسی زبانها، حتی برای عربی زبانها. البته در پاورقی نهجالبلاغهها بزرگانی مثل مرحوم محمد عبده و بعضی دیگر این کار را کردند، اما کافی نیست. سیراب کننده نیست. این همه لغتی که در این کتاب گسترده است، با بارهای ادبی و مایههای هنری و فصاحت و بلاغت فوقالعاده احتیاج به یک کار مستقلی دارد. از حالت شرح سر دستی برای کسی که این کتاب را مطالعه میکند بایستی بیاید بیرون، یک تفسیراللغات کامل و عمیق برای نهجالبلاغه بایست تهیه بشود و بوجود بیاید.
یکی از کارهایی که از مدتها پیش من همواره احساس میکردم که این خلأی در نهجالبلاغه است، پیوستن بخشهای متفرق از یک خطبه است که اینها را مرحوم سیدرضی رحمهالله از هم جدا کردند. یک جاهایی ملاحظه کردید در نهجالبلاغه بعد از آنی که یک خطبهای شروع میشود بعد گفته میشود و منها، این از جملهی بخشهای همان خطبه است. یقیناً بین اینها یک چیزی افتاده، و الّا تعبیر منها لازم نبود. یک جاهایی معلوم است که این شروع خطبه نیست، شروع خطبه افتاده. یک جاهایی معلوم میشود که اینجا پایان خطبه نیست، مطلب نیمهکاره است، یقیناً یک بخشی افتاده. شاید بعضی از بخشها را در خود نهجالبلاغه بشود پیدا کرد، و یقیناً بسیاری از آنها را در کتب متفرق حدیث میتوان گشت و جستجو کرد و پیدا کرد. مرحوم سیدرضی رضواناللهعلیه این کتاب را بنده تصور میکنم از دیدگاه فصاحت و بلاغت و زیبائیهای هنری بیشتر مورد توجه قرار داده، اسم کتاب هم همین را تایید میکند، نهجالبلاغه. امروز برای مردم ما مسألهی بلاغت این کلمات در درجهی اول نیست، ما به محتواها امروز کار داریم؛ ما به مضامین احتیاج داریم؛ اصلاً مردم ما از زیبایی این کلمات چیز زیادی نمیفهمند ما فارسی زبان هستیم. شاید بسیاری از عربزبانها هم با گذشت هزار و سیصد و اندی از زمان صدور این کلمات و با تحولی که لغت و زبان به طور طبیعی پیدا میکند خیلی از فصاحت و بلاغت و زیبائیهای هنری این کلام چیز زیادی درک نکند. لازم است امروز آن دیدگاهی که روز اول تدوین این مجموعه وجود داشت و از باب بلاغت و فصاحت و ارزشهای هنری به آن نگاه میشد امروز ما عدول کنیم، نمیگویم آن را با بالمره نادیده بگیریم، چیز فوقالعاده ارزشمندی است و معلوم است که ارزشهای هنری همواره به ماندگاری یک سخن و تأثیر عمیق او و گسترش فراوان او کمک زیادی میکند، در این شکی نیست، اما آنی که امروز برای ما در درجهی اول اهمیت هست مضامین است. گاهی انسان دو بخش از یک خطبه را میبیند که فوقالعاده مهم هم هست اما فاصلهی اینها افتاده، این را صاحب همتانی باید بنشینند پیگیری کنند، تحقیق کنند، اینها را پیدا کنند این بخشها را به همدیگر متصل کنند. از این قبیل من خیال میکنم خیلی کار روی نهجالبلاغه میتوان انجام داد که باید انجام بگیرد.
همانطور که عرض کردم آن پیشنهاد اول را باز تکرار میکنم، و خواهش میکنم مجموعهی کارهایی را که میشود روی نهجالبلاغه انجام داد فهرستبندی کنید، جمع و جور کنید، مشخص بشود که چه کارهایی روی نهجالبلاغه شایسته است انجام بگیرد، البته ذوقها و ابتکارها یقیناً کارها و رشتههای جدیدی را به وجود خواهد آورد. بنده بار دیگر از همهی برادران مسؤول و دستاندرکار تشکر میکنم برای اهمیتی که به نهجالبلاغه دادید، برای اهمیتی که به تشکیل این کنگره دادید، و امیدوارم همت شما بتواند این کار عظیم را برای امت اسلامی بکند، که نهجالبلاغه را هر چه بیشتر مورد استفاده و بهرهبرداری امت بزرگ اسلامی قرار بدهد، و این سرمشق و الگوئی باشد برای همهی مسلمانان که شاید بسیاری از آنها با نهجالبلاغه هیچگونه آشنایی ندارند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) خطبه: ۱۷۳