بیانات در دیدار کارگزاران نظام

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 

اوّلاً عید سعید و مبارک میلاد مولای متّقیان را به همه ملت اسلام، بلکه به همه آزادگان جهان، مخصوصاً به ملت شریف ایران و شیعیان آن بزرگوار در هر نقطه عالم و به شما برادران و خواهران تبریک عرض میکنم.

 

در زندگی امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، اگر مسائل معنوی و ویژگیهایی که شخصیت روحی آن بزرگوار قائم به آنهاست مورد توجّه قرار گیرد - همچنان که شخصیت پیغمبر اکرم و هر یک از معصومین علیهم‌السّلام مورد توجّه قرار میگیرد - در آن صورت، ذهن بشرو این ذهنیّت مادی، قادر بر تصوّر موقعیت آن بزرگوار هم نخواهد بود. ما فقط از دور اشاره‌ای به شخصیت معنوی و ملکوتی و نورانی آن بزرگوار میکنیم. البته آن معرفت هم لازم است. نمیشود به بهانه این‌که ما نمیتوانیم شخصیت این بزرگواران را بشناسیم، درباره آنان صحبت نشود، تحقیق نشود و گویندگان نگویند؛ نه. آن، بخش فاخری از کلّ آفرینش است. لذاست که در روایات هم درباره این جنبه و این بُعد یا این بخش از شخصیت ائمّه علیهم‌السّلام، مطالب و حرفها و اشاراتی هست که برای اهل نورانیّت و اهل دل، گویاست. منتها ما و امثال بنده، آن رسایی در اندیشه و بینش را در اختیار نداریم که به آن جذّابیت و درخشندگی چشم بدوزیم. آن بخش دیگر از شخصیت امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، عبارت است از فضایل و امتیازاتی که ناشی از همین حیات مادّی یا جلوه‌گاه حیات مادّی او، مثل علم، تقوا، عبادت، شجاعت، دلسوزی و رحم او نسبت به ضعفا و عدل او در حکومت و از این قبیل ویژگیهاست. یا مسائلی که نسبت به چنین ویژگیهایی شاید درجه دو محسوب میشود؛ مثل فصاحت و بلاغت و نثر و شعر و از این قبیل. اینها را، هر صاحب فکری، به شرط آن‌که در این بخش و این بُعد تدبّر کند، بابهای متعدّدی به‌رویش گشوده خواهد شد.

 

ما مسلمانان، مخصوصاً موالیان امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام؛ یعنی شیعیان، حقیقتاً باید خودمان را موظّف بدانیم که به این بخش از حیات امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام هم توجّه کنیم و هم توجّهمان همراه با تعمّق و تدبّر باشد. به این نکته اکتفا نکنیم که چنین شخصیتی در تاریخ بود و این امتیازات را داشت و ما به او، معناً و قلباً یا ایماناً، متّصلیم. کتابها درباره آن حضرت نوشته شده است؛ خیلی هم نوشته‌اند. شیعه، سنّی، حتی غیرمسلمانان راجع به امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، کتاب نوشته‌اند و حرف زده‌اند.

 

چقدر مطلب در زبانهای ما راجع به آن حضرت رایج است که باید روی اینها فکر کنیم! از اینها سرسری نمیشود گذشت. این، یک وظیفه است. بنده همین‌طور که در مجموعه حیات این بزرگوار مینگرم، مشاهده میکنم که برای وضع امروز ما مسلمانان در جمهوری اسلامی - برای ما ملت ایران که همیشه خودمان را زیر پرچم علی بن ‌ابی طالب علیه‌السّلام دانسته‌ایم و ان‌شاءاللَّه همیشه این کشور و این ملت زیر پرچم امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، زندگی خواهد کرد - بخصوص برای ما شیعیان، چه از ایران و چه از غیر ایران و چه برای مسؤولینی که در این کشور مشغول تلاش و مجاهدت و خدمت هستند، دو نقطه از زندگی امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام، در این دوره از حیات ملی ما و در این برهه از زمان، باید بیشتر مورد توجّه باشد. البته این دو نقطه، واقعاً دو فصل از فصول متعدّد زندگی امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام و حقیقتاً دو صفحه از یک کتاب قطور است. اما خود این دو صفحه هم مهم است.

 

یکی از این دو صفحه، صفحه عدالت است؛ عدل و دادگری. یکی از بخشهای زیبای شخصیّت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، عدل است. ما ملت ایران - همه شیعیان و بخصوص ما مسؤولین - درباره عدل امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، باید بیشتر فکر کنیم. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در نهج‌البلاغه راجع به عدالت بسیار سخن گفته است. آن‌قدر ماجرای عدالت در زندگی و بیان او برجسته است که میشود گفت کلِ‌ّ حکومت امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام را تحت تأثیر خود قرار داده است. این نکته برای ما معنای خاصی ندارد؟ صرف این‌که بگوییم از خصوصیات این بزرگوار یکی هم عادل بودن اوست، کافی است؟ این، نقطه‌ای است که ما باید روی آن خیلی تدبّر کنیم. نقطه دوم هم زهد است. زهد، یعنی بیاعتنایی به دنیا. بیاعتنایی به دنیا به معنی بیاعتنایی به تلاش دنیا نیست. چه کسی از امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در دنیا پرتلاش‌تر بود؟ چه کسی بیشتر از امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، از قدرت بازو، قدم، مغز، جسم، روح، مال و همه نیروهای خود برای ساختن یک دنیای خوب استفاده کرده است؟ اشتباه نکنیم! بیرغبتی به دنیا، به معنای پشت کردن به تلاش، سازندگی، مبارزه و ساختن جهان به شکل مطلوب نیست. آن زحمتها را باید کشید. کسی که بیرغبت به دنیاست، زاهد است؛ یعنی همه آن زحمتها را میکشد، مجاهده میکند، مبارزه میکند، خود را در میدانهای مبارزه حتّی به خطر هم می‌اندازد، تا پای جان هم پیش میرود، بازوی او، پای او، مغز او، جسم او، روح او و دارایی او هم - اگر دارد - در راه ساختن دنیای خوب مصرف میشود؛ منتها وقتی نوبت برداشتِ شخصی از خزانه دنیا میرسد، کم برمیدارد. این، معنای زهد است. پای شخص او وقتی به میان آمد و زندگی شخصی او وقتی مطرح شد، حظّ خود را از لذایذ مادّی کم میکند. این هم که کم میکند نه از این بابت که میخواهد غرایز مادّی را سرکوب کند؛ نه. در همان حدّی که طبیعت انسان است، به‌طور معمول لذّات و زیباییهای زندگی را هم مورد استفاده قرار میدهد؛ اما نه با ولع و نه مثل یک انسان حریص. از باب مثال، دو نفر بر سر سفره‌ای مینشینند. یکی میخواهد خود را سیر کند و بلند شود. لذا هر چه دم دستش باشد میخورد. نان بود یا خورش، فرقی نمیکند. مقصود این است که سدّ جوع کند؛ چون سدّ جوع لازم است. اما هدف نفر دوم، سدّ جوع نیست. نه این‌که نمیخواهد سدّ جوع کند. میخواهد سدّ جوع کند؛ اما خواهان تنوّع و تلذّذ هم هست. دست می‌اندازد به آن طرف سفره، دست می‌اندازد جلو دیگران و ظروف غذا را جلو خودش میکشد تا از همه نوع غذا به بهترین کیفیّت و بیشتر از همه، استفاده کند. این، همان است که مذموم است. و امّا، برداشت کم از دنیا و در مقابل، تلاش زیاد، نقطه دوم در زندگی امیرالمؤمنین علیه‌السّلام است. خود او زاهد بود. به دیگران زهد را میآموخت و امر میکرد و خود از همه زاهدتر بود. این دو نقطه است که ما باید به آن توجّه کنیم: عدل علی و زهد علی.

 

در جمهوری اسلامی، عدل یک پیام شخصی نیست؛ بلکه یک نظام اجتماعی است. این‌طور نیست که هر کس فقط در محیط خود، عادلانه رفتار کند. این کافی نیست. عدل معنایش این است که باید جامعه قائم به قسط باشد. «لیقوم النّاس بالقسط(۱).» قانون، عادلانه؛ اجرا، عادلانه؛ نظارت، عادلانه؛ قضاوت، عادلانه؛ تقسیم، عادلانه. این، خصوصیتی است که برای جمهوری اسلامی ارزش محسوب میشود. ما اگر از لحاظ مادّی و سازندگی به کشورهای پیشرفته دنیا هم برسیم، کافی نیست. امروز کسانی که سرشان در حسابهای مادّی و محاسباتی و از این قبیل است، تا صحبت میشود، میگویند: ما میخواهیم خودمان را مثل فلان کشور بسازیم. البته هرکس هم، سلیقه و نظری برای خودش دارد. اگر ما ایران را مثل کشورهای برخوردارِ مادّی ساختیم، اما از عدالت خبری نبود، این هیچ ارزش ندارد. پیام اسلام، اقامه عدل است. قیام اسلامی در ایران، برای اقامه عدل بود. پیغمبران که آمدند، برای اقامه عدل و قسط آمدند. بشریّت که با عطش تمام منتظر امام زمان عج‌اللَّه تعالی فرجه الشریف است و میخواهد مهدی موعود بیاید و چشم انتظار آن حضرت است، برای این است که او بیاید تا دنیا را از عدل و داد پر کند. این است آن پیامی که انقلاب اسلامی برای دنیا دارد و خودش هم متعهّد و متکفّل آن است. اصل قضیه این است که اگر ما کم داشته باشیم، اما عادلانه عمل کنیم، به مراتب ترجیح دارد بر این‌که زیاد داشته باشیم و غیرعادلانه عمل کنیم.

 

هدف، زیاد داشتن نیست. هدف، عدل است. بسیاری از کشورها در دنیا وجود دارند که خیلی ثروتمندند. نگاه کنید به کشورهای سرمایه‌داری دنیا! نگاه کنید به بعضی از کشورهایی که سرمایه‌های عظیم الهی در زیر خاکهای آنهاست و حکّامشان بیرون می‌آورند و بی‌محابا میفروشند و پولهایش را خرج میکنند! اینها ثروتمندند. کشورهای سرمایه‌داری، طبق آنچه که معمول بین اقتصادیّون است، وقتی سرانه کشوری را محاسبه و ملاحظه میکنند، خودشان ده برابر کشورهای متوسّط سرانه دارند. معنای این چیست؟ آیا معنایش این است که همه مردمِ آن کشورها از این سرانه برخوردارند؟ ابداً معنایش این نیست! اگر شما در بعضی از کشورهای سرمایه‌داری، جلوه‌های ثروت، از جمله کارخانه‌های عظیم، آپارتمانها و ساختمانهای سربه فلک کشیده را میبینید؛ اگر ثروتهای زیاد و پولهای افسانه‌ای را ملاحظه میکنید، آیا به این معناست که در این کشورها عدالت وجود دارد؟ خوب؛ معلوم است که از عدالت خبری نیست! در همین کشورها کسانی هستند که از گرسنگی، از بی دارویی و از نبود مسکن، به شدّت در رنجند و بعضی به دلیل همین کمبودها و ناراحتیها، در همان کشورها میمیرند.

 

ما که این را نمیخواهیم! انقلاب که برای این نیست! انقلاب برای این است که عدالت برقرار شود. البته این نکته را به شما عرض کنم که اگر در جامعه‌ای عدالت باشد، یعنی قانون، عادلانه؛ قضاوت، عادلانه؛ اجرا، عادلانه و نظر به آحاد ملت، نظرِ عادلانه باشد، تلاش اجتماعی و اقدام سازنده اقتصادی هم در آن جامعه بهتر خواهد شد و ثروت هم بیشتر به آن جامعه رو خواهد آورد. اما اصلِ قضیه، عدالت است و ما دنبال عدالتیم. من این را صریحاً عرض میکنم که در جمهوری اسلامی، سیاستها براساس عدالت تنظیم میشود. از ابتدای انقلاب همین بوده است و تا همیشه نیز همین خواهد بود. هدف جمهوری اسلامی، تأمین عدالت در جامعه است. مبادا کسانی در گوشه و کنار کشور پیدا شوند و تصوّر کنند که هدف ما عبارت است از افزایش حجم ثروت مادّی! یعنی عدّه‌ای از انواع و اقسام راههای تولید ثروت برخوردار شوند؛ دیگران هم هر طور زندگی کردند، کردند! ما هم دلمان به این خوش باشد که سرانه متوسّط کشور را از فلان مقدار به دو برابر، یا تولید کلّ کشور را از فلان میزان به فلان میزان رسانده‌ایم. هرگز چنین نیست! البته این شاخصها، در مواردی میتواند نشان دهنده حرکت به سمت عدالت باشد؛ اما همیشه این گونه نیست.

 

هدف ما، استقرار عدل در جامعه است. ما این را میخواهیم. همه کارها برای اقامه عدل، ارزش پیدا میکند. در جامعه نابرابر، اگر ثروت هم زیاد شد، به سود یک قشر و یک گروه از مردم است. اما در جامعه‌ای که برابری و عدالت جریان داشته باشد، به سود همه است. البته عدالت، همه جا به معنای «برابری» نیست. اشتباه نشود. عدالت یعنی هر چیزی را در جای خود قرار دادن. این معنای عدل است. عدالت آن معنایی نیست که در ذهن بعضی از ساده‌اندیشان و آدمهای کم عمق وجود دارد. شاید حالا هم خیال کنند که همه جامعه باید برداشتِ یکسان داشته باشند. خیر! یکی کار بیشتری میکند، یکی استعداد بیشتری دارد، یکی ارزش بیشتری برای پیشرفت کشور دارد. عدالت یعنی برطبق حق عمل کردن، و حقِ‌ّ هر چیز و هرکسی را به او دادن. این معنای عدالت است و برای جامعه لازم است. هدف این است که عدالت حاکم شود. آن وقت اگر جامعه ثروتمند هم بشود، این ثروت درست تقسیم خواهد شد. مقصود حرکت اسلامی همین است.

 

خوشبختانه زمینه در کشور ما فراهم است. احکام اسلام در اختیار ماست و ما را به عدالت سوق میدهد. قانونگذار که مجلس شورای اسلامی است، بحمداللَّه از انسانهایی تشکیل شده‌است که برای کشور و جامعه دلسوز و طالب و عاشق عدالتند. دولت از عناصری تشکیل شده است که مشتاق تأمین عدالت در جامعه‌اند. رئیس‌جمهور و مدیر اجرایی این کشور کسی است که همیشه منادی عدالت بوده است. دستگاه قضایی کشور و عناصر آن نیز همین طور. اینها چهره‌های برجسته‌ای هستند. در چنین زمینه مناسبی، با این ملتِ کار آمد و علاقه‌مند و مشتاق و با این مسؤولینِ مؤمن و خوب، باید حرکتمان به سمت عدالت باشد. این، آن شاخص اصلی است.

 

نکته دوم، همان نقطه زهد و ندویدن دنبال دنیای شخصی است. من برای زندگی خودم باید به قضاوت بنشینم و ببینم آیا دنبال دنیای شخصی خودم هستم یا نیستم؟ هر کدام باید به حساب خودمان برسیم. وقتی که در بین مسؤولین و برای مسؤولین صحبت میشود، کاربرد، کاربرد شخصی است. یعنی هر کدام از مسؤولین کشور باید سعی و تلاششان این باشد که آن چهره زهد امیرالمؤمنین علیه‌السّلام را در خودشان منعکس کنند. البته زهد علی علیه‌السّلام، برای ما نه قابل عمل است و نه حتّی قابل درک. ما که نمیتوانیم آن گونه زندگی کنیم! اما پرتوی از آن عدالت و زهد را، شاید بتوانیم داشته باشیم. نه این‌که ما بگوییم نمیتوانیم. خود آن بزرگوار گفته است. نه این‌که مانمیتوانیم. هیچ‌کس نمیتواند. حتی بعضی از معصومین علیهم‌السّلام هم از این‌که بتوانند آن طور که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام عمل میکرد، عمل کنند، اظهار عجز کرده‌اند. بحث بر سر آن گونه عدالت نیست. اما رنگِ ما باید همان رنگ باشد؛ ولو کمرنگ. روش ما باید همان روش باشد؛ ولو رقیق. در جهت عکس او که نباید حرکت کنیم. مسؤولین باید این معنا را عملاً به مردم یاد بدهند.

 

چسبیدن به دنیا و دویدن دنبال دنیا، برای یک مسؤول در جمهوری اسلامی، نقص است و به همان معنایی که عرض شد، یک نقطه منفی است. عکس این باید باشد. حکومت کردن و سمَت و منصب در جمهوری اسلامی، نباید به شکل یک غنیمت نگاه شود. در دنیا، مردم برای این‌که به مناصبی برسند، تلاش میکنند. هر منصبی هم که باشد، فرقی نمیکند. از عضویت یا ریاست بر یک جمع و سازمان کوچک اداری گرفته، تا رسیدن به ریاست یک کشور. چهار سال، پنج سال، شش سال تلاش میکنند تا به حکومت میرسند و در این چند سال میخواهند نهایت التذاذ را ببرند. تصوّر نکنید کسانی که در دنیا برای مثلاً رسیدن به ریاست جمهوری یا نیل به مقامات عالی تلاش میکنند، قصد خدمت دارند! خودشان هم مدّعی نیستند. خود آنها هم این ادّعا را ندارند و معتقدند حالا که ما توانستیم به این سمَت برسیم، باید از التذاذاتش استفاده کنیم. همانی که امیرالمؤمنین، علیه‌السّلام، به عامل خود فرمود که «این‌طور نباش و دنیا را و حکم را برای خودت طعمه ندان» (۲)، اینها طعمه میدانند. دنیا برای اینها طعمه‌ای است که وقتی به آن رسیدند، باید با چنگ و دندان از آن بهره برداری کنند و التذاذ ببرند. از پولش، از قدرتش، از نفوذش، از تسهیلاتش، از امکاناتش، حداکثر بهره را ببرند و بخورند و به نزدیکان و دوستان خودشان بخورانند.

 

این، عرف دنیاست. امّا در جمهوری اسلامی چه؟ در این‌جا این مسائل باید به چشم یک مسؤولیت و وظیفه محض تلقّی شود. به عنوان یک کار تلقی شود؛ کاری که سخت است و هرچه بالاتر میرود سخت‌تر هم میشود. باید به عنوان یک مسؤولیت و یک تعهّد به آن نگریسته شود. نه این‌که وقتی امکانات پیدا کردیم، آن را برای تهیه لوازم رفاه شخصی، تشریفات، اسرافها و تجمّلات و غیره، بهترین فرصتها تلقّی کنیم. چه نمایندگی مجلس باشد، چه سمَتی در دستگاههای عالی دولتی باشد، چه مسؤولیتهای بالای نظامی باشد، چه مسؤولیتهای بالای قضایی باشد، تفاوت نمیکند. نباید به این امکانات به عنوان یک طعمه و یک غنیمت نگاه شود و بگوییم: «حالا که رسیدیم، پس دیگر بهره‌برداری کنیم!» همه چیز باید از روی حق، از روی حساب و با روحیه بیاعتنایی به زخارف دنیا باشد. اگر چنین شد، راه و حرکت را آسان خواهد کرد.

 

امیدواریم خدای متعال این تفضّل را در حقّ ما بکند و به برکت امروز و مولود شریف و بزرگوار امروز، خداوند الطاف و رحمتهای خود را بر جمهوری اسلامی و بر پدید آورنده این جمهوری - امام بزرگوار ما - و بر شهدای این راه نازل فرماید و همه شما را مشمول برکات و توجّهات ولیّ‌عصر ارواحنافداه قرار دهد.

 

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته.

 

 

 

۱) حدید: ۲۵.

 

۲) نهج‌البلاغه: نامه ۵. امام علیه‌السّلام به «اشعث بن قیس» فرماندار آغ‌ذربایجان نوشت: «وَ اِنَ‌ّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بطُعْمَه...»