• تاریخ: 1388/02/27

    بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان‌

مبانی معرفتی در نوع پیشرفت مطلوب یا نامطلوب تأثیر دارد. هر جامعه و هر ملتی، مبانی معرفتی، مبانی فلسفی و مبانی اخلاقی‏ای دارد که آن مبانی تعیین‏کننده است و به ما می‏گوید چه نوع پیشرفتی مطلوب است، چه نوع پیشرفتی نامطلوب است. آن کسی که ناشیانه و نابخردانه، یک روزی شعار داد و فریاد کشید که باید برویم سرتاپا فرنگی بشویم و اروپائی بشویم، او توجه نکرد که اروپا یک سابقه و فرهنگ و مبانی معرفتی‏ای دارد که پیشرفت اروپا، بر اساس آن مبانی معرفتی است؛ ممکن است آن مبانی بعضاً مورد قبول ما نباشد و آن‏ها را تخطئه کنیم و غلط بدانیم. ما مبانی معرفتی و اخلاقی خودمان را داریم. اروپا در دوران قرون وسطی، سابقه‏ی تاریخی مبارزات کلیسا با دانش را دارد؛ انگیزه‏های عکس‏العملی و واکنشی رنسانس علمیِ اروپا در مقابل آن گذشته را نباید از نظر دور داشت. تأثیر مبانی معرفتی و مبانی فلسفی و مبانی اخلاقی بر نوع پیشرفتی که او می‏خواهد انتخاب کند، یک تأثیر فوق العاده است. مبانی معرفتی ما به ما می‏گوید این پیشرفت مشروع است یا نامشروع؛ مطلوب است یا نامطلوب؛ عادلانه است یا غیر عادلانه.فرض بفرمائید در یک جامعه‏ای تفکر سودمحور مطرح است؛ یعنی همه‏ی پدیده‏های عالم با پول محک زده می‏شوند و اندازه‏گیری می‏شوند: هر چیزی قیمت پولی‏اش و سود مادی‏اش چقدر است. امروز در یک بخش بزرگی از دنیا مسئله این است: همه چیز با پول سنجیده می‏شود! در این جامعه ممکن است برخی از کارها ارزشی باشد- برای خاطر اینکه آن‏ها را به پول می‏رساند- اما در یک جامعه‏ای که در آن پول و سود، محور قضاوت نیست، همان کار ممکن است ضد ارزش محسوب بشود. یا در یک جامعه‏ای اصالت لذت حاکم است. آقا شما چرا این عمل را مباح می‏دانید؟ چرا هم‏جنس‏گرائی و همجنس‏بازی را مباح می‏دانید؟ می‏گوید: لذت است؛ انسان از او لذت می‏برد! این شد اصالت لذت؛ وقتی اصالت لذت بر یک جامعه و بر یک ذهنیت عمومی حاکم بود، یک‏چیزهائی مباح می‏شود. اما وقتی شما در یک فلسفه‏ای، در یک ایدئولوژی‏ای و در یک نظام اخلاقی‏ای دارید تنفس می‏کنید که اصالت لذت در او وجود ندارد، یک کارهائی لذت هم دارد، اما نامشروع است، ممنوع است. لذت مجوز اقدام نیست، مجوز تصمیم‏گیری نیست، مجوز مشروعیت نیست. اینجا دیگر شما نمی‏توانید مانند همان جامعه‏ای که در آن اصالت لذت حاکم است، تصمیم‏گیری کنید؛ مبانی معرفتی فرق می‏کند.یا در یک جامعه و در یک نظام اخلاقی‏ای، پول احترام مطلق دارد؛ از کجا آمده؟ مهم نیست. ممکن است از راه استثمار بدست آمده باشد، ممکن است از راه استعمار بدست آمده باشد، ممکن است از راه غارت بدست آمده باشد؛ فرقی نمی‏کند، پول است. البته امروز این چیزها اگر صریحاً گفته بشود- در آن جوامعی که به آن‏ها مبتلایند- ممکن است انکار بشود؛ اما تاریخشان را که نگاه می‏کنید قضیه روشن می‏شود. در آمریکا، ریشه‏ی این مسئله‏ی آزادی فردی و این لیبرالیسمی که به آن افتخار می‏کردند و می‏کنند و یکی از ارزشهای آمریکائی بحساب می‏آورند، عبارت است از حفظ ثروت شخصی. یعنی محیطی که آمریکا در آن محیط بوجود آمد و با آن مردمی که آن روز در آمریکا جمع شده بودند، حفظ فعالیت و تلاش مادی، نیاز به این داشت که به ثروت شخصی افراد یک ارزش مطلقی داده بشود. البته این از نگاه جامعه شناختی و با نگاه واقعی- متنی به جامعه‏ی آمریکائی، داستان خیلی مفصلی دارد. آن روزی که منطقه‏ی آمریکا- نه نظام سیاسی آمریکا- به عنوان محلی برای کسب درآمد با آن زمینه‏ی طبیعی پرسود تبدیل شد، آن کسانی که در آمریکا جمع شده بودند، بیشتر ماجراجویانی بودند که از اروپا راه افتاده بودند، توانسته بودند عرض اقیانوس متلاطم اطلس را بپیمایند و خودشان را به سرزمین اتازونی برسانند؛ هرکسی نمی‏آمد. آن کسی که در اروپا زندگی داشت، کار داشت، خانواده داشت، اصالت داشت، او که نمی‏آمد؛ افرادی می‏آمدند که یا از لحاظ مالی استیصال داشتند، یا تحت تعقیب جزائی بودند، یا ماجراجو بودند. می‏دانید، اقیانوس اطلس، متلاطم‏ترین دریاهای دنیاست؛ از عرض این اقیانوس عبور کردن و خود را از اروپا به سرزمین آمریکا رساندن، خودش یک ماجراجوئی می‏خواست. مجموعه‏ای از این ماجراجوها، عمدتاً- نمی‏گویم عموماً- مردم اولیه‏ی آمریکا را تشکیل دادند. اگر بنا بود این‏ها بتوانند باهم و در کنار هم زندگی بکنند و ثروت تولید بکنند، باید به ثروت شخصی یک ارزش مطلق داده می‏شد. و داده شد. توی این فیلمهای کابوئی- البته این‏ها نه اینکه صددرصد واقعیت داشته باشد، به هر حال فیلم است، داستان است؛ اما نشانه‏های واقعیت کاملًا در آن‏ها وجود دارد- شما می‏بینید برای خاطر یک گاوی که کسی از گله‏ی یک گله‏دار دزدیده، قاضی می‏نشیند قضاوت می‏کند، حکم اعدام به او می‏دهد، بعد هم به دارش می‏زنند! این بخاطر این است که ثروت شخصی و مالکیت خصوصی، یک ارزش مطلق پیدا می‏کند. خب، در یک چنین جامعه‏ای دیگر مهم نیست این پول از کجا آمده باشد.