-
تاریخ: 1382/08/23
بیانات در خطبههای نمازجمعه
مردم وقتی صدای امیر المؤمنین را شنیدند، «ثار الیه کلّ من کان فی المسجد»؛ همه به طرف محراب مسجد ریختند، اما نمیدانستند چه اتّفاقی افتاده است و باید چه کار کنند. «ثمّ احاطوا بأمیر المؤمنین»؛ بعد آمدند اطراف امیر المؤمنین جمع شدند. «و هو یشیّد رأسه بمئزره و الدّم یجری علی وجهه و لحیته»؛ وقتی مردم جمع شدند، دیدند حضرت در همان حال ضعف و درحالیکه فرقش شکافته، با دستمالی زخم خود را میبندد و خون بر صورت و محاسن آن بزرگوار جاری است. «و قد خضبت بدمائه»؛ محاسن آن حضرت که سفید بود، با خون پاکش رنگین شده بود. «و هو یقول هذا ما وعد الله و رسوله و صدق الله و رسوله»؛ این همان وعدهی خدای متعال و پیغمبر اوست، و خدای متعال و پیغمبرش راست گفتند و وعدهی آنها تحقّق پیدا کرد.