• تاریخ: 1374/08/10

    بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان‌

این علم را باید آموخت. برای همه راه باز است که دین را یاد بگیرند و از آن استنباط کنند؛ اما استنباط از دین یک روش علمی دارد و کار عامیانه‏ای نیست. هرکس از هرجا رسید نمی‏تواند از قرآن و سنّت استنباط کند. دانش اصلی روحانیت، فقاهت است. البته فلسفه و عرفان اسلامی نیز هست که هر دو به معنای وسیع فقاهت، داخل در فقاهتند. اگر روش فقاهت را از میان بردارند، دیگر چیزی از دین باقی نمی‏ماند. عدّه‏ای از آن طرف می‏آمدند و دین را با تفکّر مارکسیستی تفسیر می‏کردند. این عدّه ظاهرِ اسلامی و باطنِ مارکسیستی داشتند و از این جهت منافق بودند. وقتی کتاب آن‏ها را در مقابل کتابهای فکری و نوشته‏های ایدئولوژیکِ حزب توده و گروههای کمونیستی می‏گذاشتیم، باهم مو نمی‏زدند. این شباهتها در زمینه‏های اقتصادی، تاریخ، فلسفه‏ی تاریخی و اقتصاد سوسیالیستی چشمگیرتر بود. تفاوت در این بود که این عدّه اسم خدا و پیغمبر را به کتابهایشان اضافه کرده بودند. وقتی دین، مفسّر و متصدّی و متولّیِ رسمی نداشته باشد، کار به اینجا می‏رسد که عدّه‏ای از راه می‏رسند و دین را با تفکّر مارکسیستی و یا دمکراسی و سرمایه‏داری غربی تطبیق می‏دهند. امروز در دنیا کسانی هستند که اسلام- و نه مطلق دین- را درست با آنچه که شرکتها و کمپانیهای بزرگ می‏خواهند، تطبیق می‏دهند. اگر روحانیت وجود داشت، این طور نمی‏شد. البته همواره روحانیت احتیاج به اصلاحات داشته است.