مسئلهی بعد [درباب محتوای اسلامی الگوی اسلامی - ایرانیِ پیشرفت] ، مسئلهی حکومت است؛ که باز در این باب هم اسلام نظرات ویژهای دارد. صلاح فردی در امر حکومت در اسلام، یک امر بسیار مهم و اساسی است. هر کسی به هر اندازهای از مدیریت که میخواهد مباشرت کند، بایستی صلاحیت آن را در خودش به وجود بیاورد یا در خودش ببیند و بپذیرد؛ بدون این، عمل نامشروعی انجام داده. عدم علو، عدم اسراف، عدم استئثار، مسئلهی مهمی در امر حکومت است. خداوند دربارهی فرعون میفرماید: «کان عالیا من المسرفین»؛(1) یعنی گناه فرعون این است: عالی است. بنابراین برای حاکم، علو و استعلاء یک نقطهی منفی است؛ نه خود او حق دارد استعلاء کند، نه اگر اهل استعلاء است، حق دارد قدرت را قبول کند، نه مردم اجازه دارند که او را به عنوان حاکم و امام جامعه بپذیرند. استئثار یعنی همه چیز را برای خود خواستن؛ در مقابل ایثار است. ایثار یعنی همه چیز را به نفع دیگران از خود جدا کردن، استئثار یعنی همه چیز را به نفع خود از دیگران جدا کردن. علو و استعلاء و استئثار جزو نقاط منفی حکومت است. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه دربارهی بنیامیه فرمودند: «یأخذون مال اللَّه دولا و عباد اللَّه خولا و دین اللَّه دخلا بینهم»(2). یعنی دلیل بر اینکه اینها برای حکومت صلاحیت ندارند، این است که این خصوصیت را دارند: «یأخدون مال اللَّه دولا»؛ یعنی اموال عمومی دست به دست بین خودشان میگردد، با اینکه مال عامهی مردم است. «و عباد اللَّه خولا»؛ مردم را مثل بردگان خود به حساب میآورند و استخدام میکنند. «و دین اللَّه دخلا بینهم»؛ دین خدا را هم هر جوری که دوست میدارند، دستکاری میکنند. بنابراین در حکومت، اسلام نظر دارد. این بایستی در الگوی زندگی ما برای بلندمدت حتماً گنجانده و ملاحظه شود.
لزوم گنجانده شدن پرهیز از اسراف،استعلا و استئثار در الگوی حکومت اسلامی
بیانات
آیتالله سیدعلی خامنهای
مطالب مرتبط
بیانات
بیانات در نخستین نشست اندیشههای راهبردیبسم الله الرّحمن الرّحیم امشب بحمدالله بسیار جلسهی خوبی شد و من حقیقتاً بهره بردم؛ هم از مطالبی که بیان شد و هم بیشتر، از مشاهدهی ظرفیّتی که در مجموعهی فرزانگان و اندیشهورزان کشور برای طرح مسائل و امتداد دادن و استمرار دادن به اجزای یک مسئلهی پ
روایت
(نامه به مردم مصر، که همراه مالک اشتر در سال 38 هجری فرستاد):**مظلومیّت امام در خلافت:**پس از یاد خدا و درود خداوند سبحان محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را فرستاد تا بیم دهنده جهانیان، و گواه پیامبران پیش از خود باشد. آنگاه که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند به خدا نه در فکرم می گذشت، و نه در خاطرم می آمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهده دار شدن حکومت باز دارند، تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند.من