• تاریخ: 1384/02/12

    بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدای استان کرمان

آیا بزرگترین دغدغه‏ی هر انسانی از مرگ به خاطر این نیست که از بعد از آغاز سفر مرگ بی‏خبر است و نمی‏داند چه بر سر او خواهد آمد؟ این‏ها را در کنار هم بگذارید و ببینید انسانی همین مرگ و همین حادثه‏ی قطعی و ناگزیر و همین آینده‏ی مبهم و نگرانی‏آور را تبدیل کند به یک حادثه‏ی پُرافتخار، به یک واقعه‏ی نامدارِ در دنیا و آخرت، به یک وسیله‏ی عزتِ پیش خدا و پیش کروبیانِ ملأ اعلی، به یک اطمینان و یک سکینه‏ی قلبی و یک آرامش؛ «و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ هیچ خوف و اندوهی برای آن‏ها نیست. آیا این هدیه‏ی الهی نیست؟ اینکه آدم روغنِ ریخته‏ی جانِ خودش را نذر امامزاده کند و قبول شود، نعمت خدا نیست؟ این روغن که ریخته شده است، این عمر که از دست رفته است، این مرگ که ناگزیر است؛ آنگاه انسان باید همین مرگ ناگزیر را به خدا بفروشد، به قیمت بهشت و سعادت ابدی؛ «انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون»؛ این، وعده‏ی الهی است.