• تاریخ: 1383/08/06

    ‌بیانات در دیدار کارگزاران نظام‌

اتفاقات ریز و درشتی در زمینه‏ی مسائل داخلی، خارجی، مخالفت‏ها، معارضه‏ها، انرژی اتمی و دیگر مسائل جریان دارد. ما اگر توجه کنیم کجا ایستاده‏ایم و در چه وضعیتی هستیم، جواب همه‏ی این سؤالها داده می‏شود؛ اینکه این اتفاق‏ها چرا می‏افتد و انگیزه و هدف چیست؟ مسئله این است که ملت ایران با انقلاب خودش سقف فلک فرهنگ و سیاست را در دنیا شکافته و طرح نویی در انداخته است. روزی که دنیا دوقطبی بود و دو ابرقدرت با همدیگر آن‏طور معارضه داشتند، در مقابله‏ی با این طرحِ نو باهم همدست شدند. پس معلوم می‏شود که طرح نوی ملت ایران که با انقلاب اسلامی آن را به میدان آورد، چیزی است که جهت مشترک دو ابرقدرت را هدف و آماج خود قرار داده بود و آن را تهدید می‏کرد. آن جهت مشترک چیست؟ قدرت‏طلبی و سلطه‏طلبی. بله، ما با نظام سلطه مواجه شدیم. نظام سلطه یعنی اینکه در دنیا یک امپراتوریِ قدرت وجود دارد، متشکل از طرفهایی. در مقابل آن‏ها، منابع ثروت متعلق به ملتها وجود دارد. رابطه‏ی بین این دو قطب، رابطه‏ی سلطه است؛ سلطه‏گر و سلطه‏پذیر. او سلطه‏گری می‏کند؛ ملتهایی هم که یا خاکشان، یا آبشان، یا نفت‏شان، یا منابعشان، یا موقعیت سوق‏الجیشی‏شان مورد نیاز آن مرکز قدرت است، باید سلطه‏پذیر باشند و آنچه را که او لازم دارد و منافعش تأمین می‏شود، تقدیم او کنند. اگر این کشورها منابع و ثروت خود را تقدیم کردند، فبها؛ مثل خیلی از کشورهای جهان سوّمِ به‏اصطلاحِ رایج؛ یعنی کشورهای عقب‏افتاده. دولتهایی سر کار بودند و منافع ملتهای خود را دودستی تقدیم می‏کردند؛ مثل کشور خود ما در دوران رژیم طاغوت؛ این‏ها مطیع و تسلیم بودند. تسلیم بودن معنایش این نبود که در همه‏ی امور حرف آن‏ها را گوش می‏کردند؛ نه، در برخی از امور اختلاف‏نظر هم داشتند، اما خواسته‏ی آن‏ها را برآورده می‏کردند. آن‏ها می‏گفتند قرارداد نفت این‏طوری باشد، این‏ها قبول می‏کردند؛ در اپک آن‏طوری تصمیم بگیرید، این‏ها می‏گفتند چشم؛ نسبت به اسرائیل و صهیونیسم این‏گونه عمل کنید، این‏ها می‏گفتند چشم؛ نسبت به کشورهای منطقه این‏گونه عمل کنید، این‏ها می‏گفتند چشم؛ موضع‏گیریتان در سازمان‏ ملل این‏طوری باشد، این‏ها می‏گفتند چشم؛ بعد بتدریج وارد امور داخلی کشورها می‏شدند و می‏گفتند دولتِ آن‏طوری به کار بگمارید، این سیاستها را اعمال کنید، چنین تغییراتی در کشور به وجود بیاورید، این‏ها هم می‏گفتند چشم.نوع دیگر سلطه‏پذیری این است که یک‏وقت دولتی در مقابل منفعتی از منافع آن‏ها سر بلند می‏کند، اما آن‏ها می‏زنند سرش را می‏شکانند و کنارش می‏زنند؛ او هم که پشتوانه‏ی مردمی ندارد- چون همین سلطه‏گرها او را نگه داشته‏اند- به‏راحتی از میان می‏رود؛ در نتیجه یکی دیگر را سر کار می‏آورند، که نمونه‏هایش را در کشورهایی دیدیم و من الآن نمی‏خواهم اسم این کشورها را بیاورم؛ شاید خود شماها هم توجه دارید. در میان کشورهای همسایه، از این قبیل کم نداشتیم؛ یکی را برده‏اند، یکی را آورده‏اند. این نظام سلطه است در دنیا. کسانی که در نظام سلطه پامال می‏شوند، ملتها هستند؛ منافع و هویت و شخصیت و ارزشها و فرهنگشان نابود می‏شود. روز به روز هم نظام سلطه تقویت شده است؛ یعنی از وقتی‏که استعمار بر اثر ارتباطات آسان دنیا با یکدیگر و پیشرفت علم به وجود آمد، نظام سلطه هم پدید آمد. هرچه استعمار پیش رفته، نظام سلطه تقویت شده است. با امکانات جدید و وسایل ارتباطیِ سریع و فوق‏العاده‏یی که وجود دارد و امکانات نظامی و پولی و تبلیغاتی و غیره، نظام سلطه هرچه میخ‏های خود را بر سرزمین محل زندگی ملتها و انسانها بیشتر فروکرده، انسانها محکوم شده‏اند به توسری‏خوری و سلطه‏پذیری. نظام ما آمد این مدار را قطع کرد؛ گفت نمی‏شود. هرچند کمونیسم هم در دنیا بود، اما مدار سلطه وجود داشت و دنیا را تقسیم کرده بودند؛ البته نه از روی طوع و رغبت؛ تقسیمِ از روی ناچاری؛ یک قسمت دست این، یک قسمت دست آن. بنابراین مدار سلطه در آنجا هم وجود داشت. همان شورویِ مدعیِ سوسیالیسم و کمونیسم و عدالت اجتماعی، در اروپای شرقی فجایع عظیمی به راه انداخت که لا بد بعضی از شماها یادتان هست- ماها که یادمان هست- بعضی‏ها هم لا بد در کتابها و نوشته‏ها خوانده‏اید. لهستان یک طور، مجارستان یک طور، چکسلواکی یک طور. خونها ریختند، آدم‏ها کشتند، تانکها بردند؛ همان کاری که امروز امریکایی‏ها در عراق دارند می‏کنند؛ همان کاری که امریکایی‏ها چند صباحِ قبل در افغانستان کردند. سلطه، سلطه است. بنابراین مدار حرکت سلطه‏آمیز و متکیِ به سلطه و بر محور سلطه وجود داشت. ایران اسلامی آمده این مدار را قطع کرده؛ می‏گوید ما قبول نداریم. این طرح، در دنیا بی‏جواب هم نمانده است. ملتها به این طرح خیلی معتقد شده‏اند. هرکس نگاه کند، در دنیای اسلام نشانه‏های این را به‏روشنی می‏بیند؛ یک نمونه‏اش فلسطین است. فلسطین ده‏ها سال تحت اشغال بود، بدون اینکه ملت فلسطین خودی نشان دهند؛ اما می‏بینید ملت فلسطین به کجا رسیده‏اند و با این همه فشار چگونه ایستاده‏اند. اظهاراتی که بعضی از کشورهای حول‏وحوش خود ما در زمینه‏ی گرایش به مردم و گرایش به اسلام و گرایش به جهات مردمی می‏کنند، به‏خاطر این است. ایستادگی مردم عراق را می‏بینید. این عراقی‏ها همان کسانی هستند که سالهای متمادی زیر فشار حکومت انگلیس و بعد هم عواملِ چپ حرکت نمی‏کردند؛ این موج بیداری اسلامی است که عراقی‏ها را این‏طور بیدار کرده است. این طرح جدید کار خودش را کرده؛ یک فرهنگ جدید، یک فکر جدید و یک مسیر جدید برای بشریت مطرح کرده است. عصبانیت‏ها و اشکالات مربوط به این است. مسأله‏ی بمب اتم و دنباله‏های آنچه در توهم فعالیت نظامیِ اتمی در دنیا می‏پراکنند، همه بهانه و حرف است؛ مسئله این نیست. حتّی با اسلام هم به عنوان خود اسلام و شعار اسلام مخالفتی نیست. این را شما توجه داشته باشید که در تاریخِ حکومت شعارهای دینی یا حکومتهای مدعیِ دین، حکومت روحانیان کم نیست؛ فراوان است. در دوره‏ی جوانی ما، در مناطقی از دنیا حکومت روحانیون مسیحی بود. در چند قرن گذشته هم که کلیسا بر خیلی از کشورهای غربی و بعضی مناطق دیگر حکومت می‏کرد. در تاریخ اسلام هم که حکومت مدعیان دین و تولیت دین را می‏بینیم. این چیزها در تاریخ کم نیست؛ الآن هم در دنیا حکومتهایی هستند که شعار دین سرِ دستشان قرار دارد. آنچه در دنیا کمیاب است- که این همه دشمنی را به خودش جذب کرده- حکومت ارزشهای دینی است؛ پیدا شدن دین است؛ یعنی اصرار بر تحقق عدالت اجتماعی. اینکه ما می‏گوییم، شعار نیست؛ حقیقت و هویت ماست. ما اگر دنبال عدالت اجتماعی نباشیم، وجود ما پوچ و بیهوده است و جمهوری اسلامی معنی ندارد. باید عدالت اجتماعی را تحقق ببخشیم؛ باید ارزشهای اسلامی را در جامعه پیاده کنیم؛ باید جامعه را، جامعه‏ی دینی و اسلامی کنیم.