• تاریخ: 1374/08/10

    بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان‌

معنای نظام سلطه آن است که کشورها، ملتها و دولتها یا باید سلطه‏گر باشند، یا سلطه‏پذیر. دنیا تا چند سال قبل، دوقطبی بود؛ یک طرف نظام غربی به سرپرستی و رهبری امریکا بود، یک طرف هم نظام شرقی به سرپرستی شوروی. این دو نظام، در صد مسئله هم با یکدیگر توافق داشتند. یکی از آن مسائل حفظ نظام سلطه بود. یعنی هر دو این را پذیرفته بودند که دنیا به دو منطقه تقسیم می‏شود. باهم توافق کرده بودند که هر دو طرف به یکدیگر کاری نداشته باشند و هرکدام نظام سلطه را در مجموعه‏ی خودش مستقر کند. امروز هم که یکی از این دو قطب فروپاشید و از بین رفت، آن دیگری از فروپاشی رقیب عبرت نمی‏گیرد؛ بلکه در فکر دست‏اندازی و کسب میراث بازمانده از اوست. ببینید امروز چه غوغایی نسبت به اروپای شرقی در دنیا درگرفته و چه مسابقه‏ای بین کشورهای غربی برای تصرّف کشورهای جداشده شده از شوروی سابق، مثل کشورهای آسیای میانه برپا شده است! ببینید امروز در جمهوری آذربایجان چه خبر است! امریکا از یک طرف، صهیونیستها از طرف دیگر و بعضی از اروپاییها هم از طرفی به میدان آمده‏اند. شاید امروز سرِ قضیه‏ی ارتباط با آسیای میانه، دهها یا صدها هزار انسان زیر فشار و تهدید مرگند؛ به این دلیل که نظام سلطه می‏خواهد این منطقه را هم مثل بقیه‏ی مناطق دنیا ببلعد.امروز مظهر نظام سلطه، امریکاست. هر سیّئه‏ای که در دنیا براساس نظام سلطه به وجود آید، حتماً بخشی از گناه آن به گردن امریکاست. معنای نظام سلطه آن است که اگر رژیم امریکا برای خود در نقطه‏ای از دنیا منافعی فرض کرد، حق دارد در آن نقطه حضور قدرت‏مندانه‏ی نظامی پیدا کند و هرکسی را که با منافعش مخالفت کند، بکوبد. موضوع بر سر مشروع یا نامشروع بودن این منافع نیست. برای نظام سلطه فرق نمی‏کند؛ و لو این منافع برخلاف همه‏ی پیمانهای بین‏المللی باشد. نظام سلطه، زمانی سلطه‏جوییهای خود را مخفیانه انجام می‏دهد؛ زمانی هم با صراحت و وضوح اعلان می‏کند که فلان سازمان، دولت، جمعیت یا حرکت، با منافع ما تضاد داشته است و این بهانه حقّی برای امریکا ایجاد می‏کند که آن سازمان، شخص، دولت و ملت را بکوبد. این قانون جنگل و نظامی غیر انسانی برخلاف فطرت انسان است. تنها کسانی از نظر سلطه‏گر مورد قبولند که سلطه‏پذیر باشند. اگر دولتی نفت، منابع، امنیت، اقتصاد، روابط خارجی و سیاستهای گوناگون کشور خود را در اختیار سلطه‏گر گذاشت و از او نظر خواست و مطیع او بود، برای سلطه‏گر خوشایند است و آن کشور را قبول دارد. برایش فرقی نمی‏کند که این دولت، دولت ظالم است یا عادل؛ حقوق بشر دارد یا ندارد؛ در آن کشور دمکراسی هست یا نیست؛ اسم پارلمان به گوش آن ملت رسیده یا نرسیده است. به منطقه‏ی خاورمیانه نگاه کنید! دولتهایی که مورد قبول و اعتراف سلطه‏گران آمریکایی‏اند، چگونه دولتهایی هستند؟ آیا از لحاظ فکری، سیاسی، حقوق بشر و دمکراسی رشد کرده‏اند؟ اصلًا معنای دمکراسی را می‏فهمند؟ مردم آن‏ها معنای‏ انتخابات را می‏دانند؟ آیا در این کشورها فضای نفس کشیدن وجود دارد؟ این موضوعات برای مسئولین کشور سلطه‏گر- یعنی امریکا- اهمیتی ندارد. مهم این است که این کشورها تسلیم آن سلطه‏گرند و همین کافی است. اما اگر کشور، جمعیت و سازمانی با هر ملیّت و خصوصیّتی، تسلیم سلطه‏گر نشد، در هرکجای دنیا باشد در خور آن است که ضربه بخورد و مورد حمله قرار گیرد. درگیریها را ببینید! دوستیها و دشمنیها را ببینید! مقابله با نظام جمهوری اسلامی را مشاهده کنید! نظام سلطه‏گر در صورت تسلیم نشدن کشورها و ملتها، ارتکاب هر جنایتی علیه آن‏ها را بلامانع می‏داند.