• تاریخ: 1379/12/09

    بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر

انقلاب هم به دانشگاه خدمات بزرگی کرد. به نظر من بزرگترین خدمت انقلاب به دانشگاه دو چیز بود: یکی اینکه احساس هویّت مستقل ملی را به دانشگاه داد و دانشگاه را از رو به بیگانه داشتن و مجذوب و مبهوت بیگانه بودن و منفعل در مقابل بیگانه بودن نجات داد. قبل از انقلاب این‏گونه بود. دوم اینکه دانشگاه را با مردم آشتی داد. دانشگاهِ قبل از انقلاب، یک جزیره‏ی تک‏افتاده در میان اقیانوس خروشان مردم بود. از عناصر استثنائیِ استاد و دانشجوی مؤمن و متعهّد و خوب که بگذریم، در آن موقع محیط غالب دانشگاه این‏گونه بود که اگر شما به دانشگاه وارد می‏شدید، باید به فرهنگ عمومی، به ایمان عمومی، به باورهای عمومی و به دل‏بستگیهای مردمی پشت می‏کردید. محیط دانشگاه برای اکثریت بزرگی از استاد و دانشجو، محیط دغدغه‏های صرفاً شخصی بود. غیر از عدّه‏ای که سیاسی و مبارز بودند، دغدغه‏ی سایر افراد، دغدغه‏های شخصی بود. دغدغه‏های اجتماعی نداشتند و دردهای جامعه‏ی خودشان را حس نمی‏کردند. مهم‏ترین آرزو برای یک دانشجو در آن هنگام این بود که بتواند وسیله‏ای به دست آورد و خودش را به خارج از مرزها برساند. دانشگاه مجذوب غرب بود و نمی‏خواست نوآوری کند. نه اینکه استاد و دانشجو میل به این معنا نداشتند؛ فرهنگ غالب بر دانشگاه، این فرهنگ نبود. فرهنگ وابستگی بود که رژیم شاه هم آن را به شدّت‏ ترویج می‏کرد. کسانی هم که در داخل دانشگاه داعیه‏ی روشن‏فکری داشتند، روشن‏فکران مردمی نبودند؛ روشن‏فکرهای کافه‏ای و بریده‏ی از مردم بودند! بسیاری از آن‏ها بعد از انقلاب رفتند و امروز در کشورهای اروپایی بازهم کافه‏ای‏اند و بیشترین محیطشان، محیط کافه‏هاست! دانشگاه چنین وضعی داشت. انقلاب، دانشگاه را از این دو آفت بزرگ نجات داد؛ دانشگاه را خوداندیش، مستقل، دارای اعتماد به نفس، دارای قدرت تولید تولید فکر و تولید علم مرتبط با قشرهای مختلف مردم، مرتبط با فرهنگ مردمی و متّصل به دل‏بستگیها و عشقها و جاذبه‏های موجود میان مردم قرار داد. این اهمیت بسیار زیادی دارد.