-
تاریخ: 1379/09/25
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران
حاکم نباید حکومت را برای خود وسیله اعاشه و زندگی و کسب درآمد و اندوختن ثروت قرار دهد، بلکه باید آن را یک مسؤولیت بداند. باری است بر دوش او؛ باید همه همّت خود را بگذارد که این بار را به منزل برساند. نقطه محوری همین مسؤولیت هم رعایت حدود و حقوق مردم، رعایت عدالت در میان مردم، رعایت انصاف در قضایای مردم و تلاش برای تأمین امور مردم است. برای حاکم اسلامی، حوائج و نیازهای مردم اصل است. چند روز قبل از این، بنده در صحبتی به مسؤولان کشور همین را گفتم. یک روی مسأله مردمسالاری این است که مردم مسؤولان را انتخاب میکنند. آن روی دیگر این است که وقتی مسؤولان بر سرِ کار آمدند، همه همّتشان رفع نیازهای مردم و کار برای آنهاست. این معنا در کلمات امیرالمؤمنین موج میزند. در نامه به مالک اشتر از آن حضرت نقل شده است: «من ظلم عبادالله کان الله خصمه دون عباده و من خاصمه الله ادحض حجته و کان لله حربا»؛ اگر کسی به مردم ظلم کند، خدا طرف حساب اوست؛ خدا وکیل مدافع بندگان مظلوم در مقابل اوست؛ اصطلاحاً خصم اوست؛ «و کان لله حربا»؛ او در حال جنگ و مقابله با خداست. البته فرق نمیکند؛ اگرچه امیرالمؤمنین علیهالسّلام این نامهها را خطاب به استاندارانش - مالک اشتر، اشعثبنقیس، عثمانبنحنیف و دیگران - نوشته است؛ اما همه ردههای مسؤول که کاری در دستشان هست، مشمول این خطاب هستند. اگر حاکمان و صاحبمنصبان اسلامی بخواهند این وظایف را انجام دهند، به یک نقطه دیگر احتیاج دارند و آن، اخلاص و برای خدا کار کردن و با خدا رابطه خود را نگهداشتن است. مسؤول امور و صاحب منصب در نظام اسلامی، مسألهاش فقط مواجهه با مردم نیست؛ اگر با خدا متّصل نباشد، کارِ برای مردم و خدمت برای آنها - یعنی همان مسؤولیت اصلیای که دارد - لنگ خواهد ماند. پشتوانه این مأموریت و مسؤولیت، همین ارتباط با مردم است؛ لذا باز امیرالمؤمنین - طبق روایت نهجالبلاغه - در همین نامه به مالک اشتر میفرماید: «واجعل لنفسک فیما بینک و بین الله افضل تلک المواقیت»؛ اوقات خودت را که برای کارهای گوناگون صرف میکنی، بهترین و بانشاطترینش را بگذار برای خلوت بین خودت و خدا؛ یعنی حالت ارتباط با خدا و انابه به او و تضرّع را برای اوقات خستگی و کسالت نگذار. بعد میفرماید: «وان کانت کلّها لله»؛ اگرچه وقتی که تو صاحب منصب در حکومت اسلامی هستی، همه کارهایت متعلّق به خداست - به شرطی که «اذا صلحت فیها النّیّة و سلمت منها الرّعیّة»؛ نیّتت خالص باشد و کاری که مردم را بیازارد، از تو سر نزند - اما درعینحال در بین تمام این تلاشهایی که همهاش هم عبادت است، وقتی را بگذار برای اینکه بین خودت و خدا خلوت کنی. این چهره صاحبان مناصب در نظام اسلامی و در قاموس امیرالمؤمنین است. آنچه که ما از آن بزرگوار داریم، غالباً مربوط به دوران حکومت اوست؛ آنچه که از دوران بیست و پنج ساله مابین وفات پیغمبر و خلافت آن بزرگوار داریم، بسیار معدود است؛ آن چیزی هم که در مورد زندگی در دوران پیغمبر است، غالباً جهاد است و تحتالشّعاع نیّرِ اعظم وجود نبیّ اکرم است. بنابراین آنچه که از امیرالمؤمنین نقل میشود، بیشتر مربوط به همین دوران قریب پنج ساله حکومت اوست که از زبان یک حاکم، منش یک حاکم را ترسیم میکند و بخش اوّلِ آن مربوط به وظیفه مسؤولان است و خلاصه آن این است: مسؤول نظام اسلامی، مسؤولی است که برای مردم و در راه خداست؛ برای هوی و هوس و منافع شخصیِ خود نیست.