-
تاریخ: 1383/04/15
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون استان همدان
اگر بحث سیاستهای جهانی و استکبار جهانی و امریکای با آن عظمتِ ظاهری بشود و بگویند اینها با شما مخالفند، شما نباید بگویید مگر من چه کسی هستم که با من مخالفند؛ من یک طلبهی گوشهی مدرسهی آقای آخوند در همدان هستم. من میخواهم بگویم این فکر اشتباه است. اینها با یکیک شما نه تنها مخالفند، بلکه دشمناند. به هر کدام از شماها به چشم منبعی برای روشنگری و افشاگری نگاه میکنند؛ که اگر این منبع فعال شود و کار بکند و باطن و استعداد و ظرفیت خودش را بروز دهد، کار بر استکبار دشمن دشوار خواهد شد. از نظر آنها هر یک از شما بالقوه یک امام خمینی هستید. اینها با یکیک عمامه به سرها و طلبهها و روحانیون دشمناند؛ چرا؟ چون بنای کار آنها بر ظلمات، بر چشمبندی و بر کتمان حقیقت و پرده روی کار کشیدن است. الان شما نگاه کنید؛ در امریکا اسم دمکراسی و حقوق بشر برده میشود. امریکاییها یکی از ارزشهایی که فکر میکنند یا ادعا میکنند که باید در دنیا برایش بجنگند، حقوق بشر است؛ ملت امریکا هم این را باور کرده است. یک وقت مسألهیی مثل زندان ابوغریب بهوجود میآید و گوشهیی از آن برملا میشود، که آن را هم ماستمالی میکنند؛ کمااینکه کردند و به گردنِ هم انداختند و مسأله را تمام کردند. اینها توانستهاند با کمک ابزارهای پیشرفتهی تبلیغاتی و ارتباطاتی - با همین تلویزیون، با همین هنر، با همین هالیوود، با همین بازیهای اینترنتی و رایانهیی، با همین ارتباطات سریع در دنیا - سر بشریت را کلاه بگذارند. ادعای تمدن میکنند، اما تمدن ندارند؛ واقعاً وحشیِ محض هستند. قبلاً گفتم؛ خانم جوانِ مرتب منظمی وقتی در خیابان راه برود، میگویند آزار او به مورچه هم نمیرسد؛ اما شما ناگهان این خانم جوان را در زندان ابوغریب پیدا میکنید؛ با دستِ خودش مرد عراقی را شکنجه میکند و قهقهه سر میدهد و با خونسردی آدم میکُشد! یک وقت کسی عصبانی میشود و آدم میکُشد؛ نه، اینها با خونسردی و در حال قهقهه آدم میکُشند و ادعای دمکراسی هم میکنند! اینها با جبارترین حکومتها، حکومتهای کودتایی، حکومتهای نظامی و حکومتهایی مثل حکومت محمد رضا پهلوی، در عین استبداد، چون در خدمت آنها و منافع آنها هستند، نه تنها مخالفت نمیکنند، اصلاً از آنها حمایت هم میکنند. اواخر سال 56 یا اوایل سال 57 که طلیعههای انقلاب آشکار شده بود، کارتر - رئیس جمهور وقت امریکا - به ایران آمد و در یک جلسه، نطقی را که برایش فراهم کرده بودند، نخواند؛ ارتجالاً بنا کرد نطقی سرتاپا ستایش از محمدرضا ایراد کردن. امروز هم همین کار را در خیلی از جاهای دنیا دارند میکنند؛ قبلاً هم کردهاند، بعد از این هم خواهند کرد؛ درعینحال ادعای دمکراسی هم میکنند! دنیا هم این ادعاها را باور کرده؛ ما هم وقتی به جامعهی خودمان نگاه میکنیم، میبینیم یک عده آدمهای درسخوانده و تحصیلکرده و مدعی روشنفکری وقتی اسم دمکراسی و یا مردمسالاری و احترام به رأی مردم میآید، فوراً ذهنشان به طرف امریکا میرود! آنها دروغ میگویند و مطلقاً به دمکراسی و آزادی و آراء مردم احترام نمیگذارند؛ نمونهاش ممنوعیت حجاب در مدارس برخی کشورهای اروپایی است. اجازه نمیدهند دختر محصل با روسری به کلاس برود و درس بخواند. پس امروز مشی اساسی استکبار عبارت است از کلاه سر دنیا گذاشتن، کلاه سر بشریت گذاشتن؛ به قول عربها: «التعتیم الاعلامی»؛ یعنی غبارآلود کردن فضا، یا به تعبیر قدیمیِ خود ما «گلآلود کردن آب». اگر در این فضا که همهجا را تاریک کردهاند، یک نفر پیدا شود که نورافکنی بیندازد، اینها چه حالی دارند و نسبت به او چه موضعی میگیرند؟ شما همان کسی هستید که نورافکن میاندازید. لذا با روحانیت اسلام و بخصوص با روحانیت شیعه مخالفند؛ علتش هم این است که روحانیت شیعه مستقل است.