• تاریخ: 1370/05/23

    بیانات در دیدار کارگزاران نظام

یک‏وقت رئیس‏جمهور کشوری می‏خواست مشکلات سیاسی خودش را برای من تشریح کند. او می‏گفت که یکی از رؤسای جمهور گذشته‏ی ما شکر را یک قران گران کرد، علیه او کودتا شد و از بین رفت! من گفتم مشکل او این بوده که مردم را با خودش نداشته است. در مملکت ما، جنسهای تثبیت‏شده گاهی قیمتشان ده برابر بالا می‏رود، اما آب هم از آب تکان نمی‏خورد؛ چون مردم پشت سر دستگاهند و به دستگاه اعتماد دارند. گفتم مردم وقتی که پشت سر دستگاهند، ما هم می‏آییم به آنها می‏گوییم که مثلاً این جنس را قبلاً به این قیمت می‏دادیم، اما حالا می‏خواهیم گرانش کنیم؛ مردم قبول می‏کنند. پنج، شش سال قبل به مردم می‏گفتیم که همه باید به عنوان جهاد مالی به جنگ کمک کنند؛ مردم هم مثل مور و ملخ به طرف بانکها ریختند، تا به حساب مالی شورای عالی پشتیبانی جنگ پول بریزند.شما چگونه می‌خواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتیم، به فکر زندگی شخصی خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیت‌المال هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم - مگر حدی که دردسر قضایی درست بکند! - و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقی می‌ماند؟ مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بوده‌اند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترینهایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمی‌بینند که ما چگونه زندگی می‌کنیم؟آن وقتی که جوان حزب‏اللهی ما به جهاد یا به سپاه یا به فلان وزارتخانه می‏رفت و به او می‏گفتند که چه‏قدر حقوق می‏خواهی، می‏گفت این حرفها چیست، مگر من برای حقوق آمده‏ام؟ اصرار می‏کردند که بالاخره زندگی خودت و زن و بچه‏ات باید بگردد؛ یک چیزی بگیر. به نظر شما اینها افسانه است؟ به نظرم اگر شما بروید در دنیا این را نقل کنید، چنانچه کسی وضع چند سال قبل ما را ندیده باشد، خواهد گفت که افسانه است؛ ولی این واقعیت است. این رویداد، در همین ایران و در همین تهران و در همین وزارتخانه‏های ما اتفاق افتاد؛ یکی، دو مورد هم نبود. نماینده‏ی مجلس وقتی اول بار به او حقوق دادند، خجالت کشید حقوق را بگیرد! بعضی از دوستان ما در دوره‏ی اول نمایندگی مجلس، شرمشان آمد و ننگشان کرد که حقوق بگیرند! گفتند ما حقوق بگیریم؟!برادران! من و شما داریم از آن ذخیره می‏خوریم؛ فراموش نکنید، آن را مردم دیدند. نمی‏شود ما در زندگی مادّی مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمی که خیلیشان از اولیات زندگی محرومند.در این راه، از خیلی چیزها باید گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نیز باید گذشت. نمی‏گویم مثل پیامبر باشیم، نمی‏گویم مثل امیرالمؤمنین - که شاگرد پیامبر بود - باشیم؛ که انسان آن مطالب را که می‏خواند، تنش می‏لرزد. امیرالمؤمنینی که زهدش در زندگی و دنیا مَثَل سایر است و مسلمان و غیرمسلمان آن را می‏دانند، درباره‏ی پیامبر می‏گوید: «قد حقّر الدّنیا و صغّرها و اهون بها و هوّنها»؛ دنیا را تحقیر کرد - یعنی همین لذایذ و بهره‏مندیها و برخورداریهای دنیا را کوچک کرد - به آنها توهین کرد و سبکشان نمود.