بیانات در دیدار رئیسجمهوری و اعضای هیأت دولت
بسماللهالرّحمنالرّحیم
از خداوند متعال متضرعانه درخواست میکنیم که رفتار ما، گفتار ما و همهی حرکات ما را با لطف و کرم خود، به آن چیزی که مورد رضای اوست نزدیکتر کند.
اولاً، هفتهی دولت را به شما برادران و خواهران عزیز و همچنین به همهی کارکنان فعال و کوشندهی دولت در سطوح مختلف مدیریتی، تبریک عرض میکنیم؛ و یاد شهیدانی را که بحمدالله هفتهی دولت مزین به نام آنهاست، گرامی میداریم. این ذکر شهید رجایی و شهید باهنر - که این دو برادر عزیز، حقیقتاً مظهر علم و عمل بودند - در هفتهی دولت، یک امر مغتنمی است؛ یک چیز نمادین و باارزشی است. معنایش این است که ما - که مسئولین بخشهای مختلف کشور هستیم - در رفتار عمومی خودمان، نگاهمان به همان ارزشهایی باشد که برجستگی شخصیت این دو عزیز، به خاطر آن ارزشهاست.
من لازم میدانم از همهی کارکنان دولت - از شخص رئیسجمهور محترم، از شما وزراء و مسئولان عالیرتبهی قوهی مجریه و از همهی مدیران شما در ردههای مختلف - حقیقتاً قدردانی کنم؛ به خاطر اینکه تلاش میکنید، زحمت میکشید، دلسوزی میکنید و برای مردم کار میکنید. انشاءالله خداوند متعال هم به این کار شما برکت بدهد: هم اجر و ثواب اخروی و هم اجر و ثواب دنیوی؛ اجر و ثواب دنیوی هم، همان است که نتایج کار شما در زندگی مردم تجسم و تبلور پیدا کند، مردم آن را احساس کنند و در این فضای خدمت، انشاءالله زندگیشان با خوشبختی همراه باشد.
به شما عزیزان هم بخصوص توصیه میکنم که از این توفیق خدمتی که در اختیار شما قرار گرفته، قدردانی کنید. این که انسان در جایگاهی قرار بگیرد که میتواند به مردم خدمت بکند و دست او باز است، خیلی قیمت دارد. این باز بودن دست انسان - در هر بخشی از بخشها - برای خدمت به ملت و خدمت به اهداف عالی ملت، خیلی چیز باارزشی است. ما قرنهای متمادی در انجام دادن کارهایی که تشخیص میدادیم خوب است و دلمان میخواست انجام بدهیم، بسط ید نداشتیم. امروز شما این بسط ید را دارید؛ این را قدر بدانید، خدای متعال را شکر کنید، افزایش این توفیق را از خدا بخواهید، و بخواهید که خدای متعال به شما توفیق بدهد که بتوانید هر چه بیشتر به مردم خدمت کنید و از این بسط ید استفاده کنید.
خب، حالا خوشبختانه ماههای مبارک هم هست. ما در روزهای بسیار شریف ماه شعبان قرار داریم. در آیندهی نزدیک هم ماه مبارک رمضان میآید که ماه ضیافت الهی است و سفرهی میهمانی معنوی الهی، گسترده است. از این میهمانی استفاده کنیم، ظرفیتهایمان را زیاد کنیم، توجهمان را به معنویات بیشتر کنیم؛ و این کمک خواهد کرد.
در مورد گزارشی هم که آقای رئیسجمهور دادند - که گزارش بسیار خوبی بود - توصیهام این است که این گزارشها منتشر بشود و صداوسیما عین همین بیانات ایشان را منتشر کند تا مردم و نخبگان بشنوند. بسیاری از چیزهایی که در زندگی ما اتفاق میافتد و واقعیت دارد، مردم درست در جریان آنها قرار نمیگیرند. درست است که ما انشاءالله برای خدا کار میکنیم و هدف عمدهی ما باید رضای الهی باشد و انشاءالله هست؛ لیکن اطلاع مردم از این کارها بسیار کار لازم و مهمی است؛ این هم خودش هدفی است؛ من قبلها هم همیشه سفارش کردهام، حالا هم سفارش میکنم.
چند خصوصیت ممتاز در این دولت وجود دارد که من لازم میدانم به این خصوصیات تصریح کنم؛ اگر چه بارها هم گفته شده، اما در عین حال خوب است که خود شما دوستان هم توجه داشته باشید که مایهی امتیاز شما، اینهاست. نامها و عنوانها و جایگاهها و کرسیها به انسان تشخص نمیدهد؛ تشخص واقعی و شرف واقعی در معانی دیگری است؛ همچنانی که در روایت داریم که «اشراف امّتی حملة القران و اصحاب اللّیل». اشرافیت در نظامهای مادی معنایی دارد، ولی در نظام اسلامی اشرافیت معنای دیگری دارد. آن کسانی که اصحاباللیلاند - کسانی هستند که برای خدا در شب قیام میکنند - یا کار دشوار را برای مردم در شب انجام میدهند، یا آن کسانی که حملةالقرآن هستند و با قرآن انس دارند و با نور قرآن و هدایت قرآن حرکت میکنند، «اشراف» اینها هستند. کسانی که پول دارند، ثروت دارند و جایگاه اجتماعی دارند، آنها در منطق و در نظام ارزشی اسلامی «اشراف» محسوب نمیشوند.
امتیازات دولتمردان هم از همین قبیل است. یک چیزهایی هست که امتیازات واقعی است؛ باید به اینها توجه کرد. تذکر من در درجهی اول برای خود شماست که بدانید اهمیت شما و تشخص شما به خاطر این خصوصیات است. بعد هم در فضای عمومی جامعه معلوم بشود که اگر انسان از دولتی یا از مجموعهای قدردانی و حمایت میکند، این نشانهی چیست و اشارهی به چیست و مسئله چیست در این میان. من سهتا خصوصیت را اینجا یادداشت کردهام که ذکر میکنم.
یک خصوصیت این است که این دولت، واقعاً یک دولت کار است؛ دولت حرکت و اقدام است؛ انرژی و نشاطِ کار این دولت، یک امر برجسته است. الحمدلله شما از سال اول همینجور حرکت کردید، الان هم با این که سه سال از عمر این دولت گذشته، انسان احساس میکند که تحرک و نشاط و فعالیت و اقدام در این دولت محسوس است - یعنی کاهش پیدا نکرده؛ افت پیدا نکرده - این خیلی چیز باارزشی است. در خدمت به مردم جدیت وجود دارد. رفتن به شهرها، رفتن به شهرهای کوچک، همهی نقاط کشور را زیر پا گذاشتن و هیچ نقطهای از کشور را از منظر خبرگی و کارشناسی دور قرار ندادن، اینها چیزهای باارزشی است. این امتیاز اول است؛ در هر مجموعهای این امتیاز وجود داشته باشد، جا دارد که انسان از آن قدردانی کند، به آن تصریح کند و امیدوار و مطمئن باشد که خدای متعال هم به آن مجموعه کمک خواهد کرد و ثواب خواهد داد.
خصوصیت و امتیاز دوم که در این دولت هست، شعار و گفتمان کلی این دولت است که منطبق بر شعار و گفتمان امام و منطبق بر شعارها و گفتمانهای انقلاب است؛ این خیلی چیز باارزشی است. این را هیچکس نمیتواند ندیده بگیرد. هر دلبستهی به انقلاب، این را قدر میداند؛ هر کسی که پیشرفت کشور را با هدایت انقلاب و با کارگردانی انقلاب تصور میکند، باید این را قدر بداند. عدالتخواهی در این دولت پررنگ شد. شعار عدالتخواهی به صورت جدی بر روحیهی مسئولان، دولتمردان و برنامهها، پرتو افکند. استکبارستیزی - که معنای ویژهی انقلابی خودش را دارد - در این دولت تشخص و تمیّز پیدا کرد. معنای استکبارستیزی دشمنی کردن با دولتهای دنیا نیست، معنایش دشمنی کردن با استکبار است. استکبار - از هر دولتی و از هر نظامی سر بزند - آفتِ برای بشریت است. البته امروز امریکا و صهیونیزم مظهر استکبارند؛ لیکن هر جا، هر کس، هر دولتی و هر مجموعهای که نسبت به دیگران استکبار بورزند، آفتی در جامعهی بشری و در نظام زندگی انسان به وجود میآورند. ستیزهی با این حالت هم یک حالت مطلوب اسلامی است. این هم یکی از خصوصیات این مجموعه است که خوشبختانه برجسته است.
مسئلهی اعادهی عزت ملی و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زیادهطلبی سیاستهای دیگران و ترک شرمندگی در مقابل غرب و غربزدگی را هم انسان در این دولت احساس میکند؛ عزت ملی و استقلال حقیقی و معنوی از اینجا حاصل میشود. استقلال به این نیست که انسان شعار استقلال بدهد یا حتی مثلاً در زمینههای اقتصادی هم به یک رشد بالایی دست پیدا کند؛ نه، استقلال این است که یک ملت به هویت خود و به عزت خود معتقد و برای او اهمیت قائل باشد، برای حفظ او تلاش و کار کند و در مقابل متعرضین و مستهزئین، شرمندهی اظهارات و جایگاه خود نباشد.
ما متأسفانه در برخی از اوقات گذشته، میدیدیم که بعضی از کسانی که مرتبط با مسئولین بودند یا حتی خودشان مسئول یک بخشی بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمندهاند و خجالت میکشند که حقایق انقلاب را بر زبان جاری کنند یا آنها را پیگیری کنند یا به آنها اهمیت بدهند! این برای یک جامعه خیلی بلای بزرگی است؛ این را شما ندارید.
یکی از مظاهر دفاع از عزت هم همین مسئلهی انرژی هستهای است. مسئلهی انرژی هستهای، برای ما فقط این نبود که ما میخواستیم یک فناوری داشته باشیم، دیگران میخواستند ما نداشته باشیم؛ این فقط بخشی از قضیه است. بخش دیگر قضیه این بود که قدرتهای گوناگون، پُررو، متجاوز، زورگو و دنبالهها و اقمار بیارزش آنها، میخواستند حرف خودشان را در این زمینه بر ملت ایران تحمیل کنند. خب، ملت ایران، دولتِ شما و شخص رئیسجمهور، در مقابل این زورگویی و این تحمیل و این افزونطلبی ایستادید؛ خدای متعال هم کمک کرد؛ پیش رفتید. اینها آن بخشها و اجزاء گفتمان عمومی این دولت است که برای من اهمیت دارد.
روند غربباوری و غربزدگی را که متأسفانه داشت در بدنهی مجموعههای دولتی نفوذ میکرد، متوقف کردید؛ این چیز مهمی است. حالا یک عدهای در جامعه، ممکن است به هر دلیلی شیفتهی یک تمدنی یا یک کشوری باشند؛ اما این وقتی به بدنهی مدیران انقلاب و مجموعههای انقلاب نفوذ میکند، چیز خیلی خطرناکی میشود. این دیده میشد؛ خب، جلویش گرفته شد.
گرایشهای سکولاریستی - که متأسفانه باز داشت در بدنهی مجموعهی مدیران کشور نفوذ میکرد - جلویش گرفته شد. نظام انقلابی، بر مبنای دین و بر مبنای اسلام و بر مبنای قرآن شکل گرفته و به همین دلیل از حمایت میلیونی این ملت برخوردار شده و جانهایشان را کف دستشان گرفتهاند و جوانهایشان را به میدانهای خطر فرستادهاند؛ آن وقت مسئولان یک چنین نظامی دم از مفاهیم سکولاریستی بزنند!؟ «یکی بر سر شاخ و بن میبرید»؛ یعنی خودشان بنشینند و بنا کنند بنِ اینمبنا و قاعده را کلنگ زدن! خیلی چیز خطرناکی بود. خب، الحمدلله اینها جلویش گرفته شد.
یا جرأت در ایجاد تحول؛ حالت روحی این دولت این است که برای تحولآفرینی جرأت دارد و اقدام میکند. نمیخواهم بگویم همهی این اقدامها صددرصد درست است؛ نه، ممکن است یک جایی هم اشتباه باشد؛ اما نفس اینکه انسان حالت دلیری در مقابل مشکلات داشته باشد و تصمیم بگیرد که برای رفع مشکلات اقدام بکند، چیز باارزشی است که این خوشبختانه هست.
جرأت در مقابلهی با فساد. مقابلهی با فساد خیلی کار سختی است. یک وقتی بنده گفتم که این اژدهای هفت سرِ فساد را به این آسانی نمیشود قلع و قمع کرد؛ خیلی کار سختی است. نه اینکه حالا بگویم قلع و قمع شده؛ نخیر، الان هم قلع و قمع نشده؛ لیکن جرأت مقابلهی با آن هست. خب، وقتی که اجزاء مجموعه، خودشان آلودهی به فساد نباشند، طبعاً جرأتشان بیشتر است. بسیاری از مجموعههای قبلی هم حقیقتاً پاکیزه بودند - یعنی آلودگی نداشتند - اما بالاخره جرأت در مقابلهی با فساد یک امتیازی است که در شما هست.
روحیهی تهاجم در مقابلهی با زورگویان بینالمللی. یک وقت هست که زورگویان بینالمللی میآیند و میگویند که آقا شما فلان کار را کردهاید و ما رفع و رجوع میکنیم و نه والله، نه بالله...؛ ولی یک وقت هست که تهاجمش، تهاجم زورگویانه است؛ بهترین دفاع در چنین مواقعی هجوم است. زورگویان بینالمللی، نقاط ضعف زیادی دارند: جنایت میکنند، فساد میکنند، به حقوق بشر تجاوز میکنند، به حقوق ملتها تعدی میکنند، انسانها را لگدمال میکنند و همهی کارهای زشت را انجام میدهند؛ آخر هم طلبگار همهاند! خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمی و با حالت طلبگاری، گفته و بیان بشود. اینجور نیست که ما برای تهاجمات سیاسی بینالمللی، بخواهیم پاسخ پیدا کنیم. یک وقتی از بنده - سالهای اوایل - میپرسیدند که آقا، شما در مقابل این حرف چه جوابی دارید؟ میگفتم ما جواب نداریم؛ ما ادعا داریم و مدعی اینها هستیم؛ در قضیهی زن مدعی هستیم؛ در قضیهی حقوق بشر مدعی هستیم؛ در قضایای حقوق اساسی انسانها مدعی هستیم. ما مدعی اینها هستیم؛ ما در مقام پاسخگویی نیستیم. چرا باید سوال بکنند تا کسی مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آنها بیجا میکنند سؤال و ادعا میکنند. این روحیه، روحیهی خوبی است؛ روحیهی انقلاب این است؛ این است که حقیقت را روشن و درخشان میکند.
گفتمان عمومی دولت اینهاست؛ به طور خلاصه: زندهکردن و بازسازی برخی خصوصیات جوهری انقلاب و منطق امام؛ و مقابلهی با کسانی که میخواستند این ارزشها و این مفاهیم اساسی را منسوخ کنند، یا از بین ببرند، یا ادعا میکردند که منسوخ شده و از بین رفته؛ این چیز باارزشی است. این خصوصیت دوم و امتیاز دومی است که در این دولت هست.
امتیاز سوم هم روحیهی مردمی و خاکی این دولت است؛ این هم خیلی باارزش است؛ این را قدر بدانید. شما امتیازتان به تشخص ظاهری و شکل و قیافه نیست؛ امتیازتان به همین است که خودتان را با مردم همسطح کنید، به شکل مردم و در میان مردم باشید، با مردم تماس بگیرید، با آنها انس پیدا کنید، از آنها بشنوید. این امتیاز بزرگی است و در شما هست؛ آن را حفظ کنید و نگه دارید.
سادهزیستی - بخصوص در خود آقای رئیسجمهور - خوب و برجسته است و چیز باارزشی است؛ در مسئولین هم - کما بیش؛ یک جایی کمتر، یک جایی بیشتر - بحمدالله هست. سادهزیستی چیز بسیار باارزشی است. ما اگر بخواهیم تجمل و اشرافیگری و اسراف و زیادهروی را - که واقعاً بلای بزرگی است - از جامعهمان ریشهکن کنیم، با حرف و گفتن نمیشود؛ که از یک طرف بگوئیم و از طرف دیگر مردم نگاه کنند و ببینند عملمان جور دیگر است! باید عمل کنیم. عمل ما بایستی مؤید و دلیل و شاهد بر حرفهای ما باشد تا اینکه اثر بکند. این خوشبختانه هست. فاصلهتان را با طبقات ضعیف کم کردهاید و کم نگه دارید و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنید. این سهتا خصوصیت و امتیاز است.
«من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق». این وظیفهی بنده هم هست، وظیفهی همه هم هست. اگر چنانچه این خصوصیات را در مجموعهی دولت کنونی قدردانی نکنیم و تشکر نکنیم، طبعاً خدا را خوش نمیآید. خدای متعال دوست دارد که از کارهای خوب افراد تشکر بشود، قدردانی بشود و سپاسگزاری بشود. وظیفهی بنده هم این است که قدردانی کنم و به خاطر همین خصوصیات، از دولت حمایت کنم. البته حمایت از دولت، مخصوص این دولت نیست؛ بنده همیشه از دولتها حمایت کردهام؛ امام هم (رضوان الله تعالی علیه) در هر برههای، از دولتها و رؤسای قوهی مجریه و مسئولین دولتی حمایت میکردند. دلیلش هم واضح است. چون عمدهی بار ادارهی مدیریت کشور بر عهدهی قوهی مجریه است و نظام باید از قوهی مجریه، از رئیسجمهور، از مسئولین و از وزرا، حمایت کند. امام هم حمایت میکردند؛ بنده هم در دورههای گذشته همیشه حمایت میکردم. منتها خب، این خصوصیاتی که عرض کردیم، موجب بشود که انسان گرمتر حمایت کند و در این قدردانی و حمایت، دلگرمتر اقدام کند.
البته این به معنای چشم بستن بر ضعفهای دولت هم نیست. بالاخره شما هم بشرید، نقص دارید، ضعفهایی هم دارید؛ کارهایی را میخواستهاید انجام بدهید، ولی انجام نگرفته؛ کارهایی را به فکر نبودهاید و به ذهنتان نبوده، باید متوجه آنها بشوید و انجام بدهید؛ که در جلسات خصوصی با آقای رئیسجمهور و با بعضی از مسئولین دیگر و در بسیاری از جلسات عمومی - مثل همین دیدارهای دولت و غیره - هم گفته شده. البته آن حمایت هم بجای خودش محفوظ است و هست.
چند نکته را عرض بکنیم. یکی راجع به مطالباتی است که ما همواره در جلسات دولت مطرح کردهایم. من میخواهم بر آن مطالبات تأکید کنم. در جلسات سالهای گذشته اینها را گفتهایم که مهم هم هست و چیزهایی است که ما انتظار داریم شما مسئولان تراز اول کشور و قوهی مجریه به اینها توجه کنید.
یکی مسألهی رعایت قوانین است. قانون را اهمیت بدهید. قانون - وقتی که با ساز و کار قانون اساسی پیش رفت - حتمیت و جزمیت پیدا میکند. ممکن است همان مجلس یا دولت یا دیگران مقدماتی فراهم کنند که آن قانون عوض بشود - با طرحهایی که در مجلس میآید، با لوایحی که دولت میدهد، با تصمیمسازیهایی که در بخشهای مختلف انجام میگیرد - عیبی ندارد؛ اگر قانون نقص دارد، ضعف دارد و غلط است، عوض بشود؛ اما تا مادامی که قانون، قانون است، حتماً بایستی به آن عمل بشود و به آن اهمیت داده بشود. من این را تأکید میکنم. در بخشهای مختلف همینجور است. ممکن است یک چیزی را شما معتقد باشید که روال قانونیاش درست طی نشده، یا متصدی این کار قوهی مجریه نیست؛ وقتی که قانون مجلس - با همان ساز و کار قانون اساسی - به دولت ابلاغ شد، قوهی مجریه باید آن را قانون بداند. حالا اگر چنانچه ضعف یا چیز دیگری وجود دارد، عواملِ دیگری وجود دارد که اگر قانون مشکلاتی دارد، بایستی آن را از بین ببرند؛ چه در خود مجلس، چه در شورای نگهبان و از این قبیل. به قانون اهمیت بدهید.
نظارت بر زیرمجموعه هم خیلی مهم است. من اصرار و تأکید دارم که شما دوستان عزیز - که مسئولان بالا و مدیران ارشد هستید - مسألهی نظارت بر زیرمجموعهی خودتان را بسیار اهمیت بدهید. چشمهای بینا و بصیر و باز شماست که وقتی در دائرهی مسئولیتتان میچرخد، میتواند صحت کار و پیشرفت کار را تضمین کند. اگر چنانچه شما غفلت کردید، ممکن است در همان بخشی که غفلت کردهاید نابسامانی انجام بگیرد. مجموعههای انسانی مثل ماشین نیستند که انسان یک دکمهای را بزند و این ماشین به خودی خود شروع کند به کار کردن. مجموعههای انسانی مجموعههایی از ارادهها، فکرها، نظرها، سلیقهها و خواهشهای نفسانی صحیح و غلط هستند. خب، این چیزی را که شما تصمیم گرفتید، تدبیر کردید و بناست در مجموعهی شما انجام بگیرد، ممکن است یکجا با یک مانعی از همین خواهشها و فکرها و سلیقهها و ارادههای گوناگون برخورد بکند و متوقف بشود. مثل یک جریان آبی که به یک سنگی برخورد میکند؛ یک جریان باریک، به یک ریگ هم برخورد کند برمیگردد. خب، باید این مانع را برطرف کنید. این نمیشود مگر با نظارت. نظارت، بسیار مهم است.
خود آقای رئیسجمهور هم همین جور. البته نظارت رئیسجمهور نسبت به وزرا، با استقلال وزرا در کارشان نباید تنافی پیدا کند. چون وزرا مسئولیت قانونی دارند و از مجلس رأی اعتماد گرفتهاند و باید استقلال داشته باشند. لیکن این نظارت حتی در مورد وزرا هم وجود دارد. استقلال عمل آنها محفوظ، اما نظارت رئیسجمهور هم با شدت تمام بایستی انجام بگیرد. یکی هم این است.
یکی مسألهی پیگیری مصوبات است؛ بخصوص مصوبات سفرها و وعدههایی که داده میشود. شما به جایی مسافرت میکنید؛ مثلاً گفته میشود دولت صد یا دویست مصوبه برای آنجا داشت؛ باید به طور جد دنبال کنید که اینها تحقق پیدا بکند. خب، میدانید که بنده در زمینهی آمارگیری و آماردهی زیرمجموعهها به مسئولان بالا، تجربهی طولانیای دارم - هم در دورهی ریاست جمهوری، هم بعد از آن - زیاد اتفاق افتاده که میآیند و گزارش میدهند که آقا! این کار شد، این کار شد، این کار شد! وقتی انسان نزدیک میرود، میبیند که گزارش دروغ نیست، اما درست هم نیست. یک نکتهای در این هست؛ به شما دروغ نگفتهاند، اما آنی که شما میخواهید، اتفاق نیفتاده و انجام نگرفته است! پس مواظبت کنید که آن چیزی که شما میخواهید، انجام بگیرد. گزارشهای مکتوبی که همراه با آمار و ارقام به ما میدهند، ممکن است در آنها چنین اختلالی وجود داشته باشد. لذا باید خیلی بادقت و احتیاط و وسواس، این مصوبات - بخصوص وعدههایی که به مردم داده میشود - تعقیب بشود و پیگیری بشود.
همان طور که عرض کردم، شما دولتی هستید مردمی؛ یعنی مردم وقتی حرف شما و صدای شما را میشنوند، کأنّه از جنس خودشان یک حرفی میشنوند؛ چون از موضع بالا و متکبرانه با مردم حرف نمیزنید؛ خب، طبعاً توقعاتشان زیاد میشود. پس این خوب است؛ اما توقعات را هم زیاد میکند. اگر چنانچه یک جائی بر خلاف این توقعات رفتار شد، در ایمان و اعتقاد مردم اختلال به وجود میآید و این جایز نیست؛ نباید بگذارید چنین اتفاقی بیفتد. آنچه که وعده میدهید انجام بگیرد. اگر نمیشود، همان وعدهای که دادهاید، صاف بیائید به مردم بگوئید نمیشود.
در همان اوائل ریاست جمهوری آقای دکتر احمدینژاد، به ایشان گفتم که این مورد - یک مورد خاصی است که نمیخواهم اسم بیاورم و قبل از دولت ایشان تصمیمگیری شده بود - ممکن است برایتان مشکلات درست کند، بیائید صاف و روشن به مردم و به همان مسئولین بگوئید آقا، این کار را ما نمیتوانیم انجام بدهیم! از شما قبول میکنند. البته ایشان مصلحت ندانستند و آن کار را نکردند؛ بنده هم الزامی و اجباری نگفته بودم، پیشنهاد کردم. من عقیدهام این است اگر چنانچه یک کاری را نمیتوانید انجام بدهید - مثلاً به فلان استان رفتید و فلان وعده را دادید؛ حالا میبینید مشکلات و تورم ایجاد میکند یا ممکن است کارهای دیگری را لنگ کند - خیلی خب، صاف بروید بگوئید: آقا! ما این را تصمیم گرفتیم، حالا متأسفانه نمیشود انجام بدهیم. این بهتر است از اینکه کار انجام نگیرد. این هم یکی.
تعامل با دو قوهی دیگر هم یکی از این توصیههاست. تعامل با مجلس و تعامل با قوهی قضائیه، کار لازمی است؛ این را مطلقاً نباید ندیده گرفت. البته ممکن است در این راه تلخیها و مشکلاتی وجود داشته باشد؛ ولی باید تحمل کرد؛ بهتر است.
مسألهی بعدی، تعامل نظاممند با نخبگان و اهل نظر - حتی مخالفین - است؛ با اینها هم باید تعامل کرد. نخبگان جامعه را نباید فراموش کرد. من اعتقادم این است که بر طبق فرمایش مولای متقیان، آن جایی که بین خواست نخبگان و خواست مردم - عامهی مردم - تعارض وجود دارد، خواست عامهی مردم مقدم است؛ این همانی است که در نامهی معروف حضرت و فرمان معروف حضرت به مالک اشتر، به این معنا تصریح شده؛ اما همیشه از این قبیل نیست. گاهی نخبگان نظرات اصلاحیای دارند که بایستی از اینها استفاده کرد. یعنی همچنانی که گفته میشود که «همه چیز را همگان دانند»، «همه کار را هم همگان توانند»؛ واقعش این جوری است. از نظرات و از نیرو و از کار همهی نیروها استفاده بشود.
یک مسأله، مسألهی اطلاعرسانی است که من بارها گفتهام. البته خوشبختانه حالا میبینم گاهی در آستانهی سفرها، اطلاعرسانیهای خوبی انجام میگیرد؛ لیکن در عین حال کم است. گزارش باید واقعاً هنرمندانه باشد، نه به شکل گزارشهای متعارف و عادی؛ البته این گزارش امروز مستثنی است - به نظر من این گزارش باید عیناً پخش بشود - لیکن در بخشهای مختلف، وزرا برای گزارش، برنامهسازی کنند. گزارش دادن کار آسانی نیست؛ کار بسیار مشکلی است که انسان بخواهد از عملکرد خود گزارشی بدهد که باور مردم و اذعان مردم را همراه داشته باشد. این کار هنرمندانهای است و بایستی انجام شود.
یک سفارش دیگر - که تأکید کردهام، باز هم تأکید میکنم - مسألهی علم و فناوری است. که خب، خوشبختانه این معاونت خوبی که تشکیل شد، خیلی کمک میکند و باز هم همچنان به این مسأله توجه شود؛ این پایه است و جزو آن چیزهای ریشهای و جزو کارهای اساسی در کشور است. اگر ما بتوانیم این پایه را بالا ببریم، خیلی چیزها را میشود بر این پایه بنا کرد.
یکی هم توجه به مقولهی فرهنگ است که خیلی مهم است. البته خب، کارهایی شده؛ گزارشی هم که دادند، اشارهای به این معنا داشت؛ بنده هم در جریان بسیاری از کارها هستم؛ اما در عین حالا مقولهی فرهنگ، بسیار مقولهی مهمی است؛ همان طور که بارها گفتیم مثل هوایی است که انسان در آن تنفس میکند. همه - بزرگ، کوچک، بالا، پائین، قشرهای مختلف، مسئول، غیرمسئول - در فضا تنفس میکنند. این فضا را درست کنید، تا همه سالم تنفس کنند.
به انتقادها هم توجه کنید؛ البته بعد هم عرض خواهم کرد. انتقاد با تخریب فرق دارد. متأسفانه خیلیها تخریب میکنند، ولی اسمش را میگذارند انتقاد. آن جایی که واقعاً انتقاد است و کسانی با نظر خیرخواهانه، نقاط مثبتِ کاری را توجه میکنند و نقاط اشکالش را هم ذکر میکنند، اینها را با سعهی صدر گوش بدهید؛ نه این که همه جا قبول کنید - چون ممکن است آن منتقد اشتباه کرده باشد - اما گوش کنید تا آن جائی که واقعاً درست است از شما فوت نشود. اینها چیزهایی است که قبلها عرض کردهایم؛ حالا هم تأکید میکنیم. به بعضیها توجه شده، بعضی را هم باید بیشتر توجه بکنید.
آنچه که در مورد سال آخر این دوره باید به شما عرض بکنم، چند نکته است. یکی اینکه در این سال آخر با روحیهی سال اول کار کنید. البته احساس میکنم همین جور است؛ اما در عین حال تأکید میکنم. فکر نکنید که امسال، سال آخر دولت است؛ نه. مثل کسی که پنج سال دیگر بناست کار بکند، کار بکنید؛ یعنی تصور کنید که این یک سال به اضافهی چهار سال دیگر در ید مدیریت شماست. با این دید نگاه کنید و کار کنید و برنامهریزی کنید و اقدام کنید. این یک.
دوم این که اولویت را به کارهایی بدهید که نیمهکاره مانده؛ شکوفایی این است. ما گفتیم نوآوری و شکوفایی. نوآوری به معنای هی پروژهی جدید ایجاد کردن نیست. نوآوری یعنی نوآوری در فکر، در اندیشه، راههای نو را پیدا کردن و آنها را به عنوان برنامه و راهنمای کار در اختیار دولت - چه این دولت، چه هر دولت دیگری تا بیست سال آینده - قرار دادن؛ معنای نوآوری این است که شیوههای نو را پیدا کنیم. بخشی از شکوفایی هم این است که کارهایی را که شما تا حالا کردهاید، بتواند طعم خودش را به کام مردم بنشاند. پس اولویت را به کارهایی بدهید که نیمهکاره مانده؛ چه آنهایی که در دولت شما شروع شده، چه آنهایی که در دولتهای قبلی شروع شده. مهم این است که در همین دوره مردم طعم همهی خدمات شما را بچشند.
توصیهی سوم هم که همان مسألهی اطلاعرسانی است که عرض کردیم.
مطلب بسیار مهمی که باز میخواهم عرض بکنم - در ادامه این توصیهها - این است که این دههای که ما در پیش رو داریم، دههی پیشرفت و عدالت است. این دو شعار، شعار دههی آینده است: پیشرفت، عدالت. نه اینکه تا حالا پیشرفت نکردهایم، نه اینکه تا حالا بکلی به عدالت بیاعتنائی شده باشد؛ نه، ما میخواهیم در این دهه یک پیشرفت جهشیِ همهجانبه و یک عدالتگستری وسیعِ همهجانبه اتفاق بیفتد. خوشبختانه زمینههایش هم فراهم است. در این دهه، گفتمان مسئولان کشور بایستی پیشرفت و توسعه باشد؛ پیشرفت و عدالت باشد.
البته خب، بدیهی است که بدون معنویت و بدون عقلانیت، عدالت تحقق پیدا نمیکند؛ این را قبلاً هم عرض کردهایم. اگر معنویت نشد، عدالت تبدیل میشود به ظاهرسازی و ریاکاری؛ اگر عقلانیت نشد، عدالت اصلاً تحقق پیدا نمیکند و آن چیزی که انسان تصور میکند عدالت است، میآید و جای عدالت واقعی را میگیرد. بنابراین معنویت و عقلانیت در تحقق عدالت شرط است.
اما بدون عدالت، پیشرفت مفهومی ندارد و بدون پیشرفت هم عدالت مفهوم درستی پیدا نمیکند؛ باید هم پیشرفت باشد و هم عدالت. اگر بخواهید الگو بشوید و این کشور برای کشورهای اسلامی الگو بشود، بایستی گفتمان حقیقی و هدف والایی که همه برای او کار میکنند، این باشد.
نقشهی راه، سند چشمانداز است. سند چشمانداز را هیچ نبایستی مورد غفلت قرار داد. این حقیقتاً یک سند واقعی و یک نقشهی راهِ حقیقی است. باید دستگاههای نظارتی خودتان را محاسبه کنید. حالا دیگران ممکن است نظارت بکنند، ممکن است نکنند؛ ممکن است نظارتشان درست باشد، ممکن است ناقص باشد؛ اما در درون خود مجموعهی قوهی مجریه - که نقشش در رسیدن به اهداف چشمانداز، بسیار حساس است - دستگاههای نظارتی را فعال کنید، بعد ساز و کارهای نظارتی را بکار بیندازید تا ببینیم برنامهها و سیاستها چقدر جلو رفته؛ یعنی اینجور نباشد که سال دهم سند چشمانداز، نگاه کنیم و ببینیم پیشرفتی پیدا نکردهایم؛ نه، بایستی اینها را مرتباً رصد کنید که معلوم شود چقدر پیش رفتهایم و چقدر به آن اهداف نزدیک شدهایم و چقدر زمینهها فراهم شده است.
یک نکتهی دیگر مسئلهی سیاستهای اصل ۴۴ است. خب، همه اعتراف دارند که سیاستهای اصل ۴۴ اگر اجرائی بشود، یک تحول در پیشرفت کشور - در زمینههای اقتصادی و به تبع او در زمینههای دیگر - بوجود میآید. این هم مسئلهی بسیار مهمی است. خب، حالا آمارهای خوبی داده شد؛ کارهای خوبی هم انجام گرفته. قبل از آن که این قانون اخیر هم تصویب بشود، دولت اقداماتی در این زمینه انجام داده بود، لیکن حالا خوشبختانه قانون هم تصویب شده و در اختیار شماست؛ قوی و کاملاً جدی این سیاستها را دنبال کنید.
این مسئلهی طرح تحول هم که اخیراً دولت مطرح کرده، این هم از همان کارهای بزرگ و از همان کارهایی است که جرئتِ اقدام به آن کار، خودش باارزش است. خب، همه این سرفصلها را قبول کردهاند و قبول دارند. همین مسئلهی هدفمند کردن یارانهها، واقعاً چیز خیلی مهمی است؛ در دولتهای قبل هم مطرح بوده - بارها صحبت شده بود و گفته شده بود - منتها پیشرفت نمیکرد. یا مشکلاتی که در قضیهی بانکها و مالیات و بیمه و گمرک و سایر چیزهایی که در بخشهای مختلف این طرح تحول وجود دارد، کارهای بسیار بزرگ و مهمی است؛ حتماً هم باید انجام بگیرد. من توصیه میکنم در این کار حزم به خرج بدهید؛ یعنی مطلقاً نگذارید در این قضیهی بزرگ، شتابزدگی به وجود بیاید. این کار، کار مهم و کار بزرگی است؛ اگر انشاءالله بتوانید این را خوب انجام بدهید، یک قدم بلند برای پیشرفت کشور برداشتهاید؛ البته اگر خوب انجام نگیرد، آن وقت خطرها و ضررهایی هم دارد. یعنی مراقبت بکنید که هیچ عجله و شتابزدگی نباشد. توقف و ترسیدن از ورود در این میدان را به هیچ وجه توصیه نمیکنم؛ اما نگاه کردنِ جلوی پا، نگاه کردن به چشماندازهای دوردست و تبعاتی که ممکن است به وجود بیاید و راه جلوگیری از آن تبعات را توصیه میکنم.
فرض کنید ممکن است یک بخشی از این طرح تحول، مثلاً تورمزا باشد. خب، فکر کنید برای مقابلهی با این تورم چه کار باید بکنید. چه اقدامی باید انجام بدهید که این یا پیش نیاید و تورم ایجاد نشود؛ یا اگر ایجاد میشود، کمتر ایجاد بشود تا این کار اقتصادی و این جراحیِ بزرگ، به خوبی و به سلامت انجام بگیرد. خب، در کشور ما واقعاً مسئلهی تورم، مسئلهای است. یعنی شما این همه خدمت کردهاید و این همه زحمت کشیدهاید که بایستی در وضع زندگی مردم اثرات خودش را بگذارد. الان هم تورم هست - البته همین طور که اشاره کردند، تورم جهانی هم هست - منتها بخشی از آن مربوط به تورم جهانی است، بخشی از آن مسلّم مربوط به خشکسالی است، بخشی از آن مربوط به سرمای سخت زمستان گذشته است، اما بخشی از آن هم احتمالاً چیزهای قابل اجتنابی است. پس بایستی عوامل قابل اجتناب را شناسایی و از آنها اجتناب کنید.
یک مسئله هم - که مسئلهی آخر باشد که عرض میکنیم - مسئلهی انتقاد و تخریب است. مرز انتقاد و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقیِ تخریب از آن داشته باشیم. خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است. معنای انتقاد آن ارزشیابیِ منصفانهای است که یک آدم کارشناس میکند؛ نقادی همین است دیگر. وقتی شما طلا را میبرید پیش یک زرگر که نقادی کند، او میگوید که آقا! این عیارش بیست است؛ یعنی عیار بیست را قبول میکند؛ حالا از بیست و چهار عیار - که طلای خالص است - چهار عیار کم است. این شد نقادی. البته زرگر هم هست و وسیلهی نقادی را هم دارد. اما اگر چنانچه طلا را بردید مثلاً پیش یک آهنگر و او یک نگاهی کرد و آن را انداخت و گفت: آقا! اینکه چیزی نیست! این اسمش نقادی نیست. اولاً اصل طلا بودن این، انکار شده. خب، بالاخره مرد حسابی! حالا عیار بیست و چهار ندارد، عیار بیست که دارد؛ این را قبول کن! ثانیاً: شما که اهل این کار و آشنای این کار نیستی!
آدم متأسفانه میبیند چیزهایی که به نام انتقاد از دولت و نقادی دولت، امروز گفته میشود، شکل همین تخریب را دارد: یعنی انکار امتیازات، قبول نکردن برجستگیها و کارهای خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتی بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند دیگر؛ ضعفها را بگویند، قوّتها را بگویند. جمعبندیِ کار یک دولت، آن وقتی است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوی همدیگر قرار بدهند؛ آن وقت میشود جمعبندی کرد. نه اینکه بیایند یکسره بنا کنند به بدگویی کردن و انکار کردن همهی خصوصیات. بنده سهتا نقطهی اصلی را - حالا بیش از این نقاط وجود دارد - در اول عرایضم گفتم. خب این سه چیز را بگویند - آنچه که در زمینهی روحیهی دولت و گفتمان اساسیِ دولت هست، آنچه در زمینهی نوع عملکرد دولت هست، آنی که در زمینهی خلقیات دولتیِ مجموعهی دستاندرکار هست - بعد بگویند بله، آنجا هم فلان کار ضعف دارد؛ این اشکالی ندارد. این را با گوش جان بایستی شنید و پذیرفت. اما اینها نباید با بیملاحظهگی، ندیده گرفتن و بیاعتنایی کردن و حتّی بعضی از نقاط قوّت را به عنوان نقطهی ضعف معرفی کردن، همراه باشد.
ما امروز در مقابلهی با استکبار، در سیاست خارجی زبانمان زبانِ طلبگاری، عزت، اقتدار معنوی و اقتدار ملی است؛ آن وقت بعضی بیایند همین را به عنوان نقطهی ضعف وانمود کنند که نه آقا! شما کاری کردهاید که فلان دولتها از شما خوششان نیاید. خب، معلوم است که خوششان نمیآید. فلان دولتها آن وقتی خوششان میآید که انسان تملق آنها را بگوید و حرفهای آنها را به عنوان حرفهای برتر ذکر بکند؛ خودش را کوچک کند و از حرفهای خودش و حرفهای انقلاب عقبنشینی کند؛ آن وقت آنها خیلی خوششان میآید! انتقاد خوب است، تخریب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخریب خیانت است؛ نه خیانت به دولت، بلکه خیانت به نظام و خیانت به کشور است. نباید تخریب بکنند، انتقاد بکنند.
البته شما در شنیدن انتقادها سعهی صدر داشته باشید. یعنی واقعاً اگر انتقادی منصفانه است، با روی باز بپذیرید. حتّی من میخواهم به شما توصیه کنم که تخریبها را هم تحمل کنید. بالاخره سال آخر، علیه غالب دولتها این چیزها هست؛ البته علیه این دولت بیشتر هست. دو جریان الان علیه این دولت وجود دارد: یک جریان، جریان داخلی است؛ یک جریان هم جریان خارجی است که او مهمتر است. الان شما اگر رسانههای دنیا و حرفهای محافل خبری دنیا و محافل سیاسی دنیا را نگاه کنید، میبینید همهشان - واقعاً مثل جنگ احزاب - دست به دست هم دادهاند و دارند فشار میآورند که این دولت را بکوبند. هدف واقعیشان هم این دولت - یعنی آقای احمدینژاد و شماها - نیست؛ البته آماج این دعواها شمائید؛ اما هدف واقعی، انقلاب است؛ هدف واقعی، نظام است. شماها هم چون حرف نظام را میزنید، طبعاً آماج این تهاجمها قرار میگیرید؛ این خطی است که الان در بیرون وجود دارد. همه جورش را هم ما میبینیم. حالا بعضی از انواع این تهاجمات را عامهی مردم میبینند، بعضیها را خیلی از خواص هم نمیبینند؛ اما ما میبینیم. ما از خبرهایی که به ما میرسد و از نوع تحرک و تعاملی که وجود دارد و از حرفهایی که زده میشود، میفهمیم که چطور مجموعهی دولت آماج حملات است. علتش هم همین است که گفتمان این دولت، گفتمان انقلاب است و در جهت انقلاب حرکت میکند. این خط خارجی است.
انگیزههای خط تخریب داخلی هم یک طیف وسیعی است و نمیشود انسان همه را به یک چوب براند: بعضیها واقعاً خبری ندارند - یعنی مغرض نیستند؛ اطلاعاتشان کم است و بر اثر بیاطلاعی چیزی میگویند - بعضیها غرضهای شخصی و غرضهای سطحی دارند؛ بعضیها غرضهاشان غرضهای عمقی است؛ یعنی با نظام مسئله دارند، کینهی امام در دلشان است و حرفهای امام را یا از اول قبول نداشتند یا حالا قبول ندارند - آنهایی که از آن حرفها رو برگرداندند و پشیمانشدهها و برگشتهها - اینها یک طیف وسیعی از انگیزههاست، لیکن بالاخره محصول و جمعبندیاش همین تهاجمها و پنجهزدنها و لجن پراکنیهاست که وجود دارد.
یک توصیهی دیگر این است که بهانه هم دست دیگران ندهید. من میبینم متأسفانه گاهی بهانههایی هم از طرف خود شما داده میشود که این را هم بایستی توجه کنید که بهانه هم دست دیگران ندهید؛ مراقبت کنید؛ حزم کنید. و گفت: «اتّقوا من مواضع التّهم». گفتند یک شیخی در یک مدرسهی دینی به طلبهای گفت که گفتهاند فلان طلبه، فلان مراودهی غلط را دارد. طلبه هم گفت: اتّقوا من مواضع التّهم، آشیخ تو هم! خلاصه اینکه مواظب باشید، مراقبت کنید؛ «اتّقوا من مواضع التّهم»؛ برای خودتان و برای دولت مسئله درست نکنیدو برای جنجالآفرینیها - که کسانی دنبالش هستند - بهانه ندهید.
امیدواریم انشاءالله خداوند متعال از ما و از شما راضی باشد و به ما کمک کند و انشاءالله قلب مقدس ولیعصر از ما خشنود باشد؛ خدمتگزار این نظام باشیم؛ خدمتگزار دین باشیم؛ خدمتگزار مردم باشیم و پیش خدای متعال روسفید باشیم. این چند صباح عمر به سرعت میگذرد؛ یادتان هست جلسهی اولی که با شما نشستیم، به این مضمون عرض کردیم که این جلسهی اول ما با دولت است، اما به سرعت به جلسهی آخر میرسیم؛ و میبینید چطور عمر سریع میگذرد و به سرعت انسان زمان را میگذراند و این طومار عمر، درنوردیده میشود؛ خدا کند آن وقتی که این طومار باز میشود، در پیشگاه خدای متعال و پیشگاه اولیائش و پیشگاه همهی مردم عالم در قیامت، شرمنده نباشیم؛ انشاءالله.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته