-
تاریخ: 1377/10/18
بیانات در خطبههای نمازجمعه
تفاوت عمدهی امیرالمؤمنین در دوران حکومت خود با پیامبر اکرم در دوران حکومت و حیات مبارکش، این بود که در زمان پیامبر، صفوفِ مشخّص وجود داشت: صف ایمان و کفر. منافقین میماندند که دائماً آیات قرآن، افراد را از منافقین که در داخل جامعه بودند بر حذر میداشت؛ انگشت اشاره را به سوی آنها دراز میکرد؛ مؤمنین را در مقابل آنها تقویت میکرد؛ روحیهی آنها را تضعیف میکرد؛ یعنی در نظام اسلامی در زمان پیامبر، همهچیز آشکار بود. صفوف مشخّص در مقابل هم بودند: یک نفر طرفدار کفر و طاغوت و جاهلیّت بود؛ یک نفر هم طرفدار ایمان و اسلام و توحید و معنویت. البته آنجا هم همهگونه مردمی بودند - آن زمان هم همهگونه آدمی بود - لیکن صفوف مشخّص بود. در زمان امیرالمؤمنین، اشکال کار این بود که صفوف، مشخّص نبود؛ بهخاطر اینکه همان گروه دوم - یعنی «ناکثین» - چهرههای موجّهی بودند. هرکسی در مقابله با شخصیتی مثل جناب زبیر، یا جناب طلحه، دچار تردید میشد. این زبیر کسی بود که در زمان پیامبر، جزو شخصیتها و برجستهها و پسر عمّهی پیامبر و نزدیک به آن حضرت بود. حتّی بعد از دوران پیامبر هم جزو کسانی بود که برای دفاع از امیرالمؤمنین، به سقیفه اعتراض کرد. بله؛ «حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است»! خدا عاقبت همهمان را به خیر کند. گاهی اوقات دنیا طلبی، اوضاع گوناگون و جلوههای دنیا، آنچنان اثرهایی میگذارد، آن چنان تغییرهایی در برخی از شخصیتها بهوجود میآورد که انسان نسبت به خواص هم گاهی اوقات دچار اشکال میشود؛ چه برسد برای مردم عامی. بنابراین، آن روز واقعاً سخت بود. آنهایی که دور و برِ امیرالمؤمنین بودند و ایستادند و جنگیدند، خیلی بصیرت بهخرج دادند. بنده بارها از امیرالمؤمنین نقل کردهام که فرمود: «لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصّبر». در درجهی اوّل، بصیرت لازم است. معلوم است که با وجود چنین درگیریهایی، مشکلات امیرالمؤمنین چگونه بود. یا آن کجرفتارهایی که با تکیه بر ادّعای اسلام، با امیرالمؤمنین میجنگیدند و حرفهای غلط میزدند. در صدر اسلام، افکار غلط خیلی مطرح میشد؛ اما آیهی قرآن نازل میشد و صریحاً آن افکار را رد میکرد؛ چه در دوران مکه و چه در دوران مدینه. شما ببینید سورهی بقره که یک سورهی مدنی است، وقتی انسان نگاه میکند، میبیند عمدتاً شرح چالشها و درگیریهای گوناگون پیامبر با منافقین و با یهود است؛ به جزئیات هم میپردازد؛ حتی روشهایی که یهود مدینه در آن روز برای اذیّت روانی پیامبر بهکار میبردند، آنها را هم در قرآن ذکر میکند؛ «لاتقولوا راعنا» و از این قبیل. و باز سورهی مبارکهی اعراف - که سورهای مکّی است - فصل مشبعی را ذکر میکند و با خرافات میجنگد. این مسألهی حرام و حلال کردن گوشتها و انواع گوشتها که اینها را نسبت به محرّمات واقعی، محرّمات دروغین و محرّمات پوچ تلقّی میکردند: «قل انّما حرّم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن». حرام اینهاست، نه آنهایی که شما رفتید «سائبه» و «بحیره» و فلان و فلان را برای خودتان حرام درست کردید. قرآن با این گونه افکار صریحاً مبارزه میکرد؛ اما در زمان امیرالمؤمنین، همان مخالفان هم از قرآن استفاده میکردند؛ همانها هم از آیات قرآن بهره میبردند. لذا کار امیرالمؤمنین به مراتب از این جهت دشوارتر بود. امیرالمؤمنین دوران حکومت کوتاه خود را با این سختیها گذراند.