من [در باب مسئله نامه به جوانان غربی] یک طرحی برای تدوین یک کتاب به ذهنم رسید برای پاسخ به این سؤال که خب «شما که میگویید اسلام را بشناسیم، مستقیم به اسلام مراجعه کنیم، خیلی خب، حالا آن اسلامتان کجا است؟ به ما معرّفی کنید». فقط متن قرآن را به آنها بدهیم؟ این کافی است؛ یا نه، لازم است کار انجام بگیرد؟ من یک طرحی هم به ذهنم رسید، حالا اگر بعداً مجال شد با بعضی از دوستانی که اهل این کارند، ممکن است در میان بگذاریم؛ یک سرفصلهایی هست. حالا مثلاً فرض کنید دوستان اینجا اشاره کردند در مورد مسئلهی توحید؛ خیلی خب، توحید یک مقوله است امّا معلوم نیست تأثیر آگاه شدن و عمقیابی کردن جامعهی جوانِ مثلاً کشور فرانسه یا انگلیس یا کجا در مورد توحید، کاراییِ آشنایی آنها با نظر اسلام در مورد حمایت از حیوانات را مثلاً داشته باشد. اتّفاقاً حالا این مثال حمایت از حیوانات که ناگهان به ذهن من آمد، این خیلی باب وسیعی دارد در روایات ما -حالا محیطزیست خیلی تکرار میشود و گفته میشود و گاهی هم اهداف سیاسی، دنبالش در دنیا مطرح میشود- اگرچنانچه شما یک جزوه یا یک مثلاً فرض کنید نماهنگ یا یک پوستر یا یک مقاله -هرچه، [یک] وسیلهی تبیین- دربارهی حمایت از حیوانات مثلاً تهیه کنید، این دلهای بیشتری را متوجّه به اسلام میکند تا آن جزوهی عمیقی که در باب مثلاً توحید شما ممکن است [چاپ کنید]. از اینها نباید غفلت کرد؛ یعنی تنوّع موضوعها [مهم است].
یا در مورد علائق اجتماعی؛ حالا اشاره کردند به این نوشتهای که یک خانم فرانسوی نوشته که من فلانکس را آدم متعصّب مثلاً آنجوری میدانستم، حالا میبینم که نه مثلاً [آنجوری نیست]. دربارهی تعصّب، به قول امیرالمؤمنین: شیطان «عَدُوُّ اللهِ اِمامُ المُتَعَصِّبین»؛(1) رئیس متعصّبهای عالم وجود، شیطان است؛ از همه متعصّبتر است. امروز هم شیطان اکبر که امام فرمودند آمریکا است، اینها رئیس متعصّبینند. شما ببینید چقدر «ارزشهای آمریکایی» میگویند! این ارزشهای آمریکایی خیال نکنید یک چیزهای لطیف مثلاً معنوی است؛ نه، ارزشهای آمریکایی همین چیزهایی است که کلان آن در سیاستهای آمریکا در دنیا نشان داده میشود؛ یعنی حتّی در آن سیاستهای حمایتیشان؛ مثلاً فرض کنید اصل چهارم ترومن -آنهایی که حالا یادشان است، آن قدیمیها، مثل ما- که به معنای کمک بود؛ امّا کمکِ با هدف دیگری بود. یا آزادی؛ آزادی که گفته میشود، همانی است که در این فیلمهای کابویی، فیلمهای چاقوکشی و وسترنها و مانند اینها مشاهده میکنید که برای اینکه مثلاً چهار نفر حمله کردهاند به گاوها و پنج گاو را [کشتهاند]، این چهارنفر را میکشند؛ اگر چنانچه پشتسر این چهار نفر، چهل نفر دیگر هم بیایند، [آن] چهلنفر را هم قتلعام میکنند! یعنی میگوید [چون] در محیط من است، زندگی من است، مِلک من است، متعلّق به من است، بنابراین من حق دارم؛ آمدی، حمله کردی [لذا کشته میشوی]؛ آزادی یعنی این! واقعاً امامالمتعصّبین اینها هستند، ارزشهای آمریکایی که روی آنها تکیه میکنند و اصرار دارند [اینها است]. تبیین ارزشهای آمریکایی نشاندهندهی این است که اینها رئیسالمتعصّبین هستند. خود غربیها همینجور، رئیسالمتعصّبین هستند؛ تعصّب در آنها خیلی بیشتر است. تعصّب به معنای پایبندی بیمنطق است. «عُصبه» یا «عَصَبه»، یعنی پایبندی به خویشاوندان یا به گروه و جناح -حالا از هر مادّهای که گرفتیم- این، معنای تعصّب است؛ اینها بیشتر به این پایبندند تا ماها. ماها اتّفاقاً در این زمینهها یک مقداری بیش از اندازه مثلاً سهلاندیشی و سهلانگاری هم میکنیم. خب اینها تبیین بشود. خلاصه کنم: انتخاب و گزینش سرفصلها و عناوینی که میتواند انسان در مورد آنها نظر اسلام را بگوید، یا صریحاً یا تلویحاً، مقایسه بشود با نظرات دیگری که امروز در دنیای متمدّن و در این تمدّن مادّی وجود دارد. اینها آن دنبالهی کار است که بایستی انشاءالله انجام بگیرد و پیش برود.