آزادی را از دیدگاه یک تکلیف باید نگاه کنیم. اینجور نیست که بگوئیم خیلی خوب، آزادی چیز خوبی است، اما من این چیز خوب را نمیخواهم. نخیر، نمیشود، باید انسان به دنبال آزادی باشد؛ هم آزادی خود، و هم آزادی دیگران؛ نباید اجازه بدهد که کسی در استضعاف و ذلت و محکومیت باقی بماند. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حرّا».(1) قرآن هم فرموده است: «ما لکم لا تقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین»؛(2) یعنی شما موظفید آزادی دیگران را هم تأمین کنید، ولو با قتال؛ که حالا اینها دیگر بحثهای گوناگون است.
آزادی از منظر تکلیف یعنی تأمین آزادی برای خود و دیگران
مطالب مرتبط
بیانات
بیانات در چهارمین نشست اندیشههای راهبردیبسماللّهالرّحمنالرّحیماولاً خیلی خوشحالم و حقیقتاً خیلی متشکرم از یکایک حضار، بخصوص برادران و خواهرانی که زحمت کشیده بودند، تحقیق کردند، مقاله تنظیم کردند، بعد کوشش کردند آن مقاله را خلاصه کردند - پیدا بود دیگر، مقالهها کاملاً خلاصه شده بود - که
روایت
(نامه به فرزندش امام حسن علیه السّلام وقتی از جنگ صفین باز می گشت و به سرزمین «حاضرین» رسیده بود در سال 38 هجری).**انسان و حوادث روزگار**از پدری فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگی را پشت سر نهاده -که در سپری شدن دنیا چاره ای ندارد- مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا، به فرزندی آزمند چیزی که به دست نمی آید، رونده راهی که به نیستی ختم می شود، در دنیا هدف بیماری ها، در گرو روزگار، و در تیررس مصائب، گرفتار دنیا، سودا کننده دنیای فریب کار، وام دار نابودی ها، اسیر مرگ، هم سوگند رنجها، هم نشین اندوه ها، آماج بلاها، به خاک در افتاده خواهش ها، و جانشین گذشتگان است. پس از ستایش پروردگار