متن پرسش

لطفاً تفسیر آیات 37 - 39 سوره هود را بیان فرمایید و این‌که آیا حضرت نوح(ع)، بعداً اشراف و سران قوم را استهزا و مسخره کردند؟

پاسخ اجمالی

این آیات، به طور خلاصه به داستان ساختن کشتی توسط حضرت نوح(ع) اشاره می‌کند. قوم نوح(ع) به‌جای این‌که یک لحظه با مسئله دعوت نوح به طور جدی برخورد کنند و حداقل احتمال دهند که ممکن است این همه اصرار نوح(ع) و دعوت‌های مکررش از وحی الهی سرچشمه گرفته، و شاید مسئله طوفان و عذاب، حتمی باشد، به استهزاء و مسخره ادامه دادند و هر زمان که گروهی از قومش از کنار او می‌گذشتند و او و یارانش را سر گرم تلاش برای آماده ساختن چوب‌ها و میخ‌ها و وسائل کشتی سازی می‌دیدند مسخره می‌کردند و می‌خندیدند.

استهزا و مسخره کردن دیگران اگرچه مورد نهی تعالیم دینی است، اما این در جایی است که انسان ابتدا شروع به این‌کار کند، ولی اگر جنبه مجازات و تلافی باشد، آن هم در جایی که فایده‌‏ای عقلایی از قبیل پیشبرد هدف و اتمام حجت بر آن مترتب شود، زشت و ناپسند نیست. چنان‌که در قرآن کریم در باره منافقان آمده است که در برابر استهزای آنان نسبت به مؤمنان، خداوند نیز آنان را مسخره می‌کند.

پاسخ تفصیلی

آیات 37 تا 39 سوره هود، به طور خلاصه به داستان ساختن کشتی توسط حضرت نوح(ع) اشاره می‌کند. هنگامی که نوح پیامبر از هدایت قومش ناامید شد و فرمان الهی در مورد عذاب آنها صادر گردید، از جانب خداوند به حضرت نوح(ع) خطاب می‌رسد در حضور ما و طبق فرمان ما کشتی بساز: «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا».

منظور از کلمه «اعیننا» (در برابر دیدگان ما) اشاره به این است که تمام تلاش‌ها و کوشش‌های تو در این زمینه در حضور ما است. بنابراین، با فکر راحت به کار خویش ادامه بده. طبیعی است این احساس که خداوند حاضر و ناظر است و محافظ و مراقب می‌باشد به انسان هم توان و نیرو می‌بخشد، و هم احساس مسئولیت بیشتر! و از کلمه «وحینا» چنین بر می‌آید که نوح چگونگی ساختن کشتی را نیز از فرمان خدا می‌آموخت؛ زیرا نوح پیش خود نمی‌دانست ابعاد عظمت طوفان آینده چه اندازه است تا کشتی خود را متناسب با آن بسازد، و این وحی الهی بود که او را در انتخاب بهترین کیفیت‌ها یاری می‌کرد.

در ضمن به نوح(ع) هشدار می‌دهد که از این به بعد درباره ستمگران شفاعت و تقاضای عفو مکن؛ چرا که آنها محکوم به عذاب‌اند و مسلّماً غرق خواهند شد: «وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ». این جمله به خوبی می‌فهماند که شفاعت درباره همه انسان‌ها ممکن نیست، بلکه شرایطی دارد که اگر در کسی موجود نباشد، پیامبر خدا هم حق شفاعت و تقاضای عفو را در مورد او ندارد.

قوم نوح(ع) به‌جای این‌که یک لحظه با مسئله دعوت نوح به طور جدی برخورد کنند و حداقل احتمال دهند که ممکن است این همه اصرار نوح(ع) و دعوت‌های مکررش از وحی الهی سرچشمه گرفته، و شاید مسئله طوفان و عذاب، حتمی باشد، باز همان‌طور که عادت همه افراد مستکبر و مغرور است به استهزاء و مسخره ادامه دادند و هر زمان که گروهی از قومش از کنار او می‌گذشتند و او و یارانش را سر گرم تلاش برای آماده ساختن چوب‌ها و میخ‌ها و وسائل کشتی سازی می‌دیدند مسخره می‌کردند و می‌خندیدند و می‌گذشتند: «وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ».

«ملاء» در این جمله، به معنای جماعتی است که مورد اعتنای مردم باشند؛[1] یعنی سران و اشراف، اشراف از خود راضی همه‌جا مستضعفان را به مسخره می‌گیرند و آنها را موجوداتی پست و در خور تحقیر می‌پندارند؛ چرا که مستضعفان زر و زور ندارند. نه تنها آنها را مسخره می‌کنند، بلکه افکارشان هر قدر بلند باشد و مکتبشان هر اندازه ریشه‌دار باشد و اعمالشان هر چند کاملاً حساب شده باشد، به پندار آنها در خور تحقیر است و به همین دلیل پند و اندرز و هشدار و اعلام خطر در آنها اثر نمی‌کند.

می‌گویند هر کدام از اشراف قوم نوح، نوعی استهزاء که مایه خنده و تفریح بود برای خود انتخاب می‌کردند.

یکی می‌گفت: ای نوح! مثل این‌که دعوای پیامبری نگرفت آخر سر، نجار شدی! ...

دیگری می‌گفت: کشتی می‌سازی بسیار خوب، دریایش را هم بساز! هیچ آدم عاقل دیده‌ای در وسط خشکی، کشتی بسازد؟! ...

بعضی دیگر شاید می‌گفتند: کشتی به این بزرگی برای چه می‌خواهی، لااقل کوچک‌تر بساز که اگر بخواهی به سوی دریا بکشی برای تو ممکن باشد! می‌گفتند و می‌خندیدند و می‌گذشتند و این موضوع در خانه‌ها و مرکز کارشان به اصطلاح سوژه بحث‌ها بود، و با یکدیگر درباره نوح و کم فکری پیروانش سخن می‌گفتند!: پیر مرد را تماشا کن آخر عمری به چه روزی افتاده است؟ حالا می‌فهمیم که اگر به سخنان او ایمان نیاوردیم حق با ما بود...! اما نوح با استقامت فوق العاده‌ای که زاییده ایمان است با جدیت فراوان به کار خود ادامه می‌داد، و بی‌اعتنا به گفته‌های بی‌اساس آنان به سرعت پیشروی می‌کرد، و روز به روز اسکلت کشتی آماده‌تر و مهیاتر می‌شد، فقط گاهی سر بلند می‌کرد و این جمله کوتاه و پر معنا را به آنها می‌گفت: «اگر امروز شما ما را مسخره می‌کنید ما هم همین‌گونه در آینده نزدیکی شما را مسخره خواهیم کرد: «قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ».

آن روز که شما در میان طوفان سرگردان خواهید شد و سراسیمه به هر سو می‌دوید و هیچ پناه‌گاهی نخواهید داشت و از میان امواج فریاد می‌کشید و التماس می‌کنید که ما را نجات ده، آری آن روز مؤمنان بر افکار شما و غفلت و جهل و بی‌خبریتان می‌خندند. در آن روز خواهید دانست چه کسی عذاب خوار کننده به سراغ او خواهد آمد و مجازات جاودان دامنش را خواهد گرفت.[2]

خلاصه این‌که خداوند در این آیات خطاب به نوح(ع) می‌‌فرماید کشتی را زیر نظر و مراقبت کامل ما و طبق تعلیمی که به تو می‌دهیم بساز، و از من مخواه که عذاب را از این ستمکاران برگردانم که قضا و حکم غرق شدن علیه آنان صادر شده و این قضا حتمی بوده و به هیچ وجه برگشت ندارد. مسخره کردن قوم نوح(ع)، به این نحوه بوده که هر گروه و دسته از سران و اشراف بر او گذشته و مسخره‌اش می‌کردند. و آن‌حضرت کشتی را پیش روی مردم می‌ساخت، و محل کارش سر راه عموم مردم بوده است.[3]

در ارتباط با این آیه سؤالی به ذهن می‌آید، و آن این است که اگر مسخره کردن کار ناپسندی است؛ چرا نوح (ع) به کفار فرمود ما نیز شما را مسخره می‌کنیم، و اگر بد نیست؛ چرا آیه کفار را در مسخره کردن نوح و یارانش سرزنش می‌کند؟!

پاسخ این پرسش این است که اولاً: آنچه از استهزا و مسخره کردن زشت است، ابتدای به این‌کار است، اما اگر جنبه مجازات و تلافی باشد، آن هم در جایی که فایده‌ای عقلایی؛ مانند پیشبرد هدف و اتمام حجت بر آن مترتب شود زشت نیست؛ به همین جهت قرآن کریم در جای دیگر نسبت استهزا و سخریه را به خود خدای تعالی داد است: «فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»؛[4] خداوند به استهزا می‌گیرد کسانی را که بر مؤمنانی که به رغبت صدقه می‌دهند و بیش از استطاعت خویش چیزی نمی‌یابند، عیب می‌گیرند و مسخره‌شان می‌کنند. و ایشان را عذابی دردآور است.

یا در مورد منافقان که می‌گفتند: «إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزؤُنَ»، خداوند فرمود: «اللهُ یَسْتَهْزئُ بهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ»؛[5] خداوند آنان را استهزا می‌کند و آنها را در طغیانشان نگه می‌دارد، تا سرگردان شوند.

ثانیاً: در آیه مورد بحث که با آوردن جمله «کَما تَسْخَرُونَ» مقابله به مثل در سخریه را معتبر فرموده است.[6]

ثالثاً: درست است که مسخره کردن افرادی که به بلا و سختی دچار شده‌اند، اگر چه از طریق مقابله به مثل باشد، ناپسند است، ولی این در صورتی است که آن شخص مؤمن و لازم الاحترام باشد، اما اگر شخص کافر لجوج و عنود باشد و مصیبت او از باب بلای الهی و عذاب استیصال باشد، مسخره کردن او نه تنها ناپسند نیست، بلکه کار خوبی خواهد بود، و این عذاب دیگری است که بر عذاب او افزوده می‌شود. نظیر مسخره کردن اهل بهشت، اهل جهنم را که این خود عذاب دیگر است و بر عذاب‌های آنان افزوده می‌شود. به طوری که در قرآن کریم آمده، مؤمنان در روز قیامت بر کافران خواهند خندید و آنها را مسخره خواهند کرد: «فَالْیَوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْحَکُون»؛[7] ولی امروز مؤمنان به کفار می‌خندند.[8]

اما این‌که آیا وعده حضرت نوح(ع) به کافران که شما را مسخره خواهیم، در این دنیا نیز محقق شده و نوح و پیروانش بعد از وقوع طوفان به مسخره کردن کافران پرداخته باشند، گرچه امکانش وجود دارد، اما گزارشی در این مورد در دسترس نیست و ممکن است که این وعده مرتبط با روز قیامت باشد.


پاورقی

[1]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 223، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق.

[2]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏9، ص 90- 92، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1374ش.

[3]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 223 - 225.

[4]. توبه، 79.

[5]. بقره، 13، 14.

[6]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 225؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏10، ص 338 - 339، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.

[7]. مطففین، 34.

[8]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏5، ص 219، قم، هجرت، چاپ اول، بی‌تا.