متن پرسش

سلام علیکم؛ در آیه شریفه «الذی خلق فسوی، والذی قدر فهدی» آیا این چهار مرحله و به ترتیب است؟ بین فسوی و قدر چه تفاوتی است؟

پاسخ اجمالی

فرق بین «تسویه» و «تقدیر» این است که تسویه به معنای یکسان و هماهنگ نمودن اعضا، اجزا و قوای هر موجودی است؛ یعنی روی هم نهادن آن اجزا به نحوی است که هر جزئی در جایی قرار گیرد که جایی بهتر از آن برایش تصور نشود، و علاوه بر آن جایی قرار گیرد که اثر مطلوب را از هر جای دیگری بهتر بدهد. و تقدیر به معنای اندازه مخصوص و حدود معین است.

در ارتباط با ترتیب مراحل چهارگانه - خلقت، تسویه، تقدیر، و هدایت - که در آیه بیان شده باید گفت؛ ترتیب همانی است که قرآن بیان کرده است؛ یعنی ابتدا خلق و آفرینش، پس از آن تسویه و اعتدال، سپس حد و اندازه و پس از آن هدایت می‌باشد.

پاسخ تفصیلی

خدای متعال در آیات ابتدایی سوره اعلی چهار مرحله از آفرینش انسان را بیان می‌کند. به جهت اهمیت این مسئله نخست خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی»؛[1] منزّه شمار نام پروردگار بلند مرتبه‌‏ات را.

در معنای تسبیح نام پروردگار مفسران می‌گویند:

الف. در این آیه خدای متعال به رسولش(ص) دستور می‌دهد اسم پروردگار خویش را تقدیس و تنزیه کند. از این‌که نفرمود پروردگارت را تنزیه کن، بلکه فرمود اسم پروردگارت را تنزیه کن - و ظاهر لفظ "اسم" کلمه‌‏ای است که بر مسمی دلالت کند- و کلمه هم جایش در زبان است، فهمیده می‌شود، منظور این است که هر وقت نام پروردگارت را به زبان می‌آوری نام چیز دیگر از قبیل آلهه، شرکا و شفعا که خدا از آن منزه است با آن کلمه به زبان نیار، و نسبت ربوبیت به آنها مده؛ یعنی اموری که از شئون ربوبیت است و مختص به خدای تعالی است؛ مانند خلقت، ایجاد، رزق، مرگ، زندگی و... به غیر خدا نسبت مده. و یا معنایش این است که چیزهایی که لایق ساحت مقدس خدای تعالی نیست؛ نظیر عجز، جهل، ظلم، غفلت و... از هر صفت نقص و عیب را به خدا منسوب مکن.

خلاصه این‌که تنزیه نام خدا این است که وقتی سخن از خدا می‌‏رود باید کلام از بیان اموری که مناسب با ذکر او نیست خالی باشد، این تنزیه خدا در مرحله زبان و سخن است که باید با تنزیه او در مرحله عمل موافق باشد، و لازمه این تنزیه، توحید کامل و نفی شرک جلی است، و شرک جلی درست عکس توحید است، و شخص مشرک نه تنها خدای تعالی را منزه از نواقص مذکور نمی‌داند، بلکه از شنیدن نام خدا به تنهایی ناراحت می‌شود؛ به دلیل آیاتی مانند:

«و چون خدا به تنهایی نامش برده می‌شود آنهایی که به آخرت ایمان ندارند دل‌هایشان متنفر می‌شود، و چون نام خدایانی که به جای خدای تعالی می‌‏پرستند برده شود بشاش و خشنود می‌گردند».[2] «و چون نام پروردگارت به تنهایی در قرآن برده می‌شود از شدت تنفر پشت می‌کنند و می‌روند».[3]

کلمه «اعلی» به معنای قادر و توانایی است که هیچ قادری تواناتر از او نیست، و غالب و چیره بر هر کس می‌باشد.[4] این کلمه صفت «ربک» است، نه صفت «اسم»، و همین صفت حکم آیه را تعلیل می‌کند، و می‌فهماند که چرا گفتیم نام پروردگارت را منزه بدار، برای این‌که او از هر علوی که تصور شود عالی‌تر است.[5]

البته بعضی گفته‌‏اند اعلی صفت اسم است، و معنایش این است که تسبیح و تنزیه کن به یاد نام اعلای خدایت، و نام‌های نیکوی خدا تمامش اعلی است.[6]

ب. از ابن عباس نقل شده است، معنای «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی» این است که باید "سبحان ربی الاعلی" بگویی. البته این نسبت را هم به وی داده‌‏اند که معنایش این است که نماز بخوان.[7]

ج. بعضی گفته‌‌اند: مراد از کلمه «اسم»، مسمی؛ یعنی خود خدای تعالی است، و معنای آیه این است که خدا را از هر فعل و صفتی که لایق به ساحت قدس او نیست منزه بدار.[8]

خدای متعال پس از آن‌که به پیامبرش فرمود تسبیح کن نام پرودگارت را، آن‌گاه به بیان مظاهر تدبیر الهی(خلقت، تسویه، تقدیر، هدایت و ...) می‌پردازد.

  1. «الَّذی خَلَقَ فَسَوَّی»، خلقت هر چیزی به معنای ایجاد و گردآوری اجزای آن است.[9] «تسویه» به معنای اعتدال،[10] یکسان و هماهنگ نمودن اعضا و اجزا و قوای هر موجودی در حد خود، و تنظیم حرکات و فواصل و نسبت‌‏ها است؛[11] یعنی روی هم نهادن آن اجزا به نحوی است که هر جزئی در جایی قرار گیرد که جایی بهتر از آن برایش تصور نشود، و علاوه بر آن جایی قرار گیرد که اثر مطلوب را از هر جای دیگری بهتر بدهد، مثلا در مورد انسان چشم را در جایی و گوش را در جایی و هر عضو دیگر را در جایی قرار دهد که بهتر از آن تصور نشود، و حقش ادا شود.[12]

و این دو کلمه(خلقت و تسویه) هر چند در آیه شریفه مطلق آمده، لیکن تنها شامل مخلوقاتی می‌شود که یا در آن ترکیب باشد، و یا شائبه‌ای از ترکیب داشته باشد، و آیه مورد بحث تا چهار آیه بعد در مقام توصیف تدبیر الهی است، و این خود برهانی است بر ربوبیت مطلقه او.[13]

  1. «وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدی‏»، یعنی آنچه را خلق کرده با اندازه مخصوص و حدود معین خلق کرده،[14] هم در ذاتش و هم در صفاتش و هم در کارش، و نیز آن‌را با ابزاری مجهز کرده که با آن اندازه‌‏ها متناسب باشد، و به وسیله همان ابزار او را به سوی آنچه تقدیر کرده هدایت فرمود. پس هر موجودی به سوی آنچه برایش مقدر شده و با هدایتی ربانی و تکوینی در حرکت است؛[15] مانند طفل که از همان اولین روز تولدش راه پستان مادر را می‌شناسد، و جوجه کبوتر می‌داند که باید منقار در دهان مادر و پدرش کند، و هر حیوان نری به سوی ماده‌‏اش هدایت، و هر ذی نفعی به سوی نفع خود هدایت شده است.[16] و مانند هدایت انسان به سوی سعادت و شقاوت.[17] بر همین قیاس هر موجودی به سوی کمال وجودیش هدایت شده است.[18]

بر این اساس و با توجه به آنچه را که بیان شد، پاسخ این پرسش نیز روشن شد که، اولا: بین تسویه و تقدیر تفاوت وجود دارد؛ چرا که تسویه به معنای یکسان و هماهنگ نمودن اعضا و اجزا و قوای هر موجودی است؛ یعنی روی هم نهادن آن اجزا به نحوی که هر جزئی در جایی قرار گیرد که جایی بهتر از آن برایش تصور نشود، و علاوه بر آن، جایی قرار گیرد که اثر مطلوب را از هر جای دیگری بهتر بدهد. اما تقدیر به معنای اندازه مخصوص و حدود معین است.

ثانیا: هر یک از مراحل چهارگانه - خلقت، تسویه، تقدیر، هدایت - به ترتیب آنچه را که در آیه بیان شده است می‌باشد؛ یعنی ابتدا خلق و آفرینش، پس از آن تسویه و اعتدال، سپس حد و اندازه و پس از آن هدایت.


پاورقی

[1]. اعلی، 1.

[2]. زمر، 45.

[3]. اسراء، 46.

[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏10، ص 719، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[5]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 264، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[6]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏10، ص 719.

[7]. همان.

[8]. همان.

[9]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 265.

[10]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 30، ص 97، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.

[11]. طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج ‏4، ص 8، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.

[12]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 265.

[13]. همان.

[14]. «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بقَدَرٍ مَعْلُومٍ»، حجر، 21. برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: پاسخ، 53661.

[15]. «ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ»، و سپس راه سعادتش را آسان و فراهم کرد. عبس، 20.

. [16]«وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها»؛ هر کسی را جانبی است که بدان روی می‌آورد. بقره، 148.

[17]. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏30، ص 97.

[18]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏20، ص 265؛ ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، المیزان، ج ‏20، ص 440- 442، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.