[hadith]و من کتاب له (علیه السلام) إلی عبد الله بن عباس و هو عامله علی البصرة:

وَ اعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبطُ إِبْلِیسَ وَ مَغْرِسُ الْفِتَنِ، فَحَادثْ أَهْلَهَا بالْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبهِمْ. وَ قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُکَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُک عَلَیْهِمْ، وَ إِنَّ بَنِی تَمِیمٍ لَمْ یَغِبْ لَهُمْ نَجْمٌ إِلَّا طَلَعَ لَهُمْ آخَرُ وَ إِنَّهُمْ لَمْ یُسْبَقُوا بوَغْمٍ فِی جَاهِلِیَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ

،

وَ إِنَّ لَهُمْ بنَا رَحِماً مَاسَّةً وَ قَرَابَةً خَاصَّةً، نَحْنُ مَأْجُورُونَ عَلَی صِلَتِهَا وَ مَأْزُورُونَ عَلَی قَطِیعَتِهَا. فَارْبَعْ أَبَا الْعَبَّاس رَحِمَکَ اللَّهُ فِیمَا جَرَی عَلَی [یَدکَ وَ لِسَانِکَ] لِسَانِکَ وَ یَدکَ مِنْ خَیْرٍ وَ شَرٍّ، فَإِنَّا شَرِیکَانِ فِی ذَلِکَ؛ وَ کُنْ عِنْدَ صَالِحِ ظَنِّی بکَ، وَ لَا یَفِیلَنَّ رَأْیِی فِیکَ، وَ السَّلَامُ.[/hadith]

ترجمه (محمد دشتی):

(نامه به فرماندار بصره عبد اللّه بن عباس در سال 36 هجری پس از جنگ جمل).

روش برخورد با مردم، (اخلاق اجتماعی):

بدان، که بصره امروز جایگاه شیطان، و کشتزار فتنه هاست. با مردم آن به نیکی رفتار کن، و گره وحشت را از دل های آنان بگشای.

بد رفتاری تو را با قبیله «بنی تمیم» و خشونت با آنها را به من گزارش دادند، همانا «بنی تمیم» مردانی نیرومندند که هر گاه دلاوری از آنها غروب کرد، سلحشور دیگری جای آن درخشید، و در نبرد، در جاهلیّت و اسلام، کسی از آنها پیشی نگرفت. و همانا آنها با ما پیوند خویشاوندی، و قرابت و نزدیکی دارند، که صله رحم و پیوند با آنان پاداش، و گسستن پیوند با آنان کیفر الهی دارد.

پس مدارا کن ای ابو العباس امید است آنچه از دست و زبان تو از خوب و یا بد، جاری می شود، خدا تو را بیامرزد، چرا که من و تو در اینگونه از رفتارها شریکیم. سعی کن تا خوش بینی من نسبت به شما استوار باشد، و نظرم دگرگون نشود، با درود.

واژگان (عمران علی‌زاده):

  • مَهبط: محل فرو آمدن

    • مَغرِس: محل کاشت

    • حادث: رسیدگی کن، تجدید محبت و پیمان کن

    • تَنَمُّر: بد اخلاقی کردن، سخت گیری نمودن

    • وَغم: جنگ، کینه، قصاص و انتقام

    • مَأزور: گناه زده، گناهکار

    • إربَع: بایست، توجه کن

    • یَفِیل: رأیش ضعیف می شود