چه خواهی کرد آن گاه که لباسهای (پر زرق و برق) این دنیا را که در آن فرو رفته ای از تنت برگیرند، دنیایی که با زینتهایش خود را جلوه داده و با لذت هایش (تو را) فریب داده است؟! این دنیا تو را فرا خواند و اجابتش نمودی و زمامت را به دست گرفت و به دنبالش رفتی، فرمانت داد اطاعتش کردی. (ولی بدان) این دنیای فریبنده به زودی تو را وارد میدان نبردی می کند که هیچ سپری در آنجا تو را نجات نخواهد داد. حال که چنین است از این امر (حکومت) کناره گیر و آماده حساب الهی شو و دامن را در برابر حوادثی که بر تو نازل می شود در هم پیچ و به حاشیه نشینان فرومایه گوش فرا نده. هرگاه به این دستور و رهنمود عمل نکنی به تو اعلام می کنم که خود را در غفلت فرو برده ای، زیرا فزونی نعمت تو را به طغیان وا داشته (به همین دلیل) شیطان بر تو مسلّط شده و به آرزوی خود درباره تو رسیده و همچون روح و خون در سراسر وجودت جریان یافته است.
ای معاویه! چه زمانی شما حاکمان و مدبران رعیّت و والیان امر امّت اسلامی بوده اید، آن هم بدون پیشی گرفتن در اسلام و شرافت والای معنوی; پناه به خدا می بریم از اینکه ریشه های شقاوت گذشته آثار پایدار بگذارد و تو را برحذر می دارم از اینکه در طریق غفلت ناشی از آمال و آرزوهای دراز همچنان به راه خود ادامه دهی. تو را برحذر می دارم از اینکه آشکار و نهانت یکسان نباشد (در ظاهر دم از اسلام بزنی ولی در باطن در افکار جاهلیّت غوطه ور باشی).
تو مرا به جنگ دعوت کردی (اگر راست می گویی) مردم را کنار بگذار و خودت تنها به میدان بیا و هر دو لشکر را از جنگ معاف کن تا بدانی چه کسی گناهان بر قلبش زنگار نهاده و چه کسی پرده بر دیده او افتاده است؟! من ابوالحسن هستم، قاتل جد و برادر و دایی تو در روز بدر، و بر مغز آنها کوبیدم و همان شمشیر اکنون با من است و با همان قلب (و همان جرأت و شهامت) با دشمنم روبه رو می شوم من نه بدعتی در دین گذاشته ام نه پیامبر جدیدی انتخاب کرده ام من بر همان طریقی هستم که شما پس از آنکه با اکراه آن را پذیرفتید با میل خود ترکش کردید!
تو گمان کردی برای انتقام خون عثمان آمده ای، در حالی که خوب می دانی خون او کجا (و به دست چه کسی) ریخته شد و اگر به راستی طالب خون او هستی، از همان جا که میدانی آن را طلب کن، گویا تو را می بینم که از رویارویی در جنگ ضجه و ناله می کنی همچون شتران سنگین بار، و گویا تو را مشاهده می کنم که با جمعیّت خود بر اثر ضربات پی در پی و فرمان حتمی شکست و کشتگانی که پشت سر هم روی زمین می افتند، ناله و فریاد بر آورده ای و مرا به کتاب خدا دعوت می کنی و این در حالی است که جمعیّت تو به آن کافر و منکرند یا بیعت خود را شکسته اند.