او را بر آنچه بوده سپاس می گوییم، و برای آنچه بود، در کار خویش از او یاری می جوییم، و از او می خواهیم تا دینمان را به سلامت دارد، آن چنانکه از او می خواهیم تا تن هامان درست ماند.

آیا نشانه ها که از گذشتگان به جای مانده شما را از دوستی دنیا باز نمی دارد و اگر خردمندید مرگ پدرانتان که در گذشته اند، جای بینایی و پند گرفتن ندارد. نمی بینید گذشتگان شما باز نمی آیند، و ماندگان نمی پایند؟ نمی بینید مردم دنیا روز را به شب و شب را به روز می آرند و هر یک حالتی دارند: مرده ای است که بر او مویند. زنده ای که تسلیتش گویند. افتاده ای بیمار، بیمار پرسی تیمار خوار. و دیگری که جان می دهد، و دنیا جویی که مرگ به دنبالش می دود، و غافلی به خود وانگذاشته و ماندگان پی گذشتگان را داشته.

هان بر هم زننده لذّتها، تیره کننده شهوتها، و برنده آرزوها را به یاد آرید آن گاه که به کارهای زشت شتاب می آرید، و از خدا یاری خواهید بر گزاردن واجب او -چنانکه شاید-،

و نعمت و احسان او که به شمار نیاید.

بندگان خدا، شما را سفارش می کنم این دنیا را که وانهنده شماست واگذارید، هر چند وانهادن آن را دوست نمی دارید. دنیایی که تن ها را کهنه می کند، هر چند نو شدن آن را خوش دارید.

مثل شما و دنیا، چون گروهی همسفر است که به راهی می روند، و تا درنگرند آن را می سپرند، و یا قصد رسیدن به نشانی کرده اند، و گویی بدان رسیده اند. چه کوتاه است فرصت کسی که تازد تا راهی که در پیش دارد به سر رسد، و یا آنکه روزی فرصت دارد نه بیش -و مرگش از در رسد-، و خواهانی شتابان در پی او افتاده، و او را می راند تا در دنیا نماند.

پس در عزّت و ناز دنیا بر یکدیگر پیشدستی مکنید، و به آرایش و آسایش آن شادمان مشوید، و از زیان و سختی آن ناشکیبا مباشید. که عزّت و نازش پایان یافتنی است، و آرایش و آسایش آن سپری شدنی، و زیان و سختی آن تمام شدنی، و هر مدّتی از آن سرآمدنی و هر زنده آن مردنی.