از خطبه های دیگر (آن حضرت علیه السّلام) است (در حمد و ثنای الهیّ و وصف حضرت رسول «صلّی اللّه علیه و آله):

قسمت أول خطبه :

سپاس خداوندی را سزا است که اوّل (و مبدا همه اشیاء) است، پس چیزی پیش از او نبوده، و آخر (و مرجع همه مخلوقات) است، پس چیزی بعد از او نمی باشد،

و (بسبب آیات و نشانه ها) ظاهر و هویداست، پس چیزی آشکارتر از او نیست و (کنه ذات او) مخفی و پنهان است، پس چیزی ناپیداتر از او نیست (و به عبارت دیگر:) ظاهر و توانا است، پس چیزی فوق او نیست (همه اشیاء مقهور قدرت و توانائی او هستند) و باطن و دانا بجزئیّات اشیاء است، پس چیزی از او (به اشیاء) نزدیکتر نیست.

قسمتی از این خطبه در وصف رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله می باشد:

قرار گاه او (مکه معظّمه که در آنجا به رسالت مبعوث گردید) بهترین قرارگاه، و جای نموّ او (مدینه طیّبه که در آنجا احکام الهیّ را منتشر نمود) شریفترین جا است (و آن بزرگوار) در کانهای کرامت و بزرگواری (اصلاب شامخه و ارحام مطهّره) و آرامگاههای سلامت (که از هر عیب و نقص ظاهریّ و باطنیّ منزّه و مبرّی بوده روییده شده است)

دلهای نیکوکاران شیفته او گشت، و زمام چشمها (ی خردمندان) بسوی او خیره شد (تا ببینند در ضلالت و گمراهی جهل و نادانی که سر تا سر جهان را فرا گرفته چه میکند، دیدند)

خداوند بوسیله آن حضرت کینه های دیرینه را نابود ساخت (از میان مردم برداشت) و آتش دشمنیها را خاموش نمود، و میان برادران ایمانی را (مانند امیرالمؤمنین و سلمان) الفت و دوستی انداخت، و میان خویشان (مانند حمزه و ابی لهب بسبب اسلام و کفر) جدائی افکند، و بواسطه ظهور و پیدایش آن بزرگوار ذلّت و بیچارگی مؤمنین را به عزّت و سروری و برتری و بزرگی و کفّار را به نکبت و بد بختی مبدّل نمود،

سخن او بیان و خاموشیش زبان بود (چون سخنی می فرمود احکام الهیّ را بیان میکرد، و چون گفتار و کرداری دیده خاموش می ماند دلیل بر صحّت و درستی و مباح بودن آن بود).