(این خطبه طبق نقل برخی از شارحان در شهر کوفه ایراد شد).

وصف روزگاران بعثت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم:

خدا پیامبر اسلام را هنگامی مبعوث فرمود که از زمان بعثت پیامبران پیشین مدّت ها گذشته، و ملّت ها در خواب عمیقی فرو خفته بودند. فتنه و فساد جهان را فرا گرفته و اعمال زشت رواج یافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه می کشید و دنیا، بی نور و پر از مکر و فریب گشته بود. برگ های درخت زندگی به زردی گراییده و از میوه آن خبری نبود، آب حیات فروخشکیده و نشانه های هدایت کهنه و ویران شده بود. پرچم های هلاکت و گمراهی آشکار و دنیا با قیافه زشتی به مردم می نگریست، و با چهره ای عبوس و غم آلود با اهل دنیا روبرو می گشت. میوه درخت دنیا در جاهلیّت فتنه، و خوراکش مردار بود، در درونش وحشت و اضطراب، و بر بیرون شمشیرهای ستم حکومت داشت.

عبرت آموزی از روزگار جاهلیّت:

ای بندگان خدا عبرت گیرید، و همواره به یاد زندگانی پدران و برادران خود در جاهلیّت باشید، که از این جهان رفتند و در گرو اعمال خود بوده، برابر آن محاسبه می گردند. به جان خودم سوگند پیمانی برای زندگی و مرگ و نجات از مجازات الهی بین شما و آنها بسته نشده است، و هنوز روزگار زیادی نگذشته، و از آن روزگارانی که در پشت پدران خود بودید زیاد دور نیست.

به خدا سوگند، پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چیزی به آنها گوشزد نکرد جز آن که من همان را به شما می گویم، شنوایی امروز شما از شنوایی آنها کمتر نیست، همان چشم ها و قلب هایی که به پدرانتان دادند به شما نیز بخشیدند.

به خدا سوگند، شما پس از آنها مطلبی را ندیده اید که آنها نمی شناختند، و شما به چیزی اختصاص داده نشدید که آنها محروم باشند، راستی حوادثی به شما روی آورده مانند شتری که مهار کردنش مشکل است، و میان بندش سست و سواری بر آن دشوار است. مبادا آنچه که مردم دنیا را فریفت شما را بفریبد که دنیا [دامی است مانند] سایه ای گسترده و کوتاه، [که] تا سر انجامی روشن و معیّن [یعنی مرگ آدمیان را رها نمی کند.]