سپاس خداوندی را سزا است که به قدرت و توانائی خود (به همه اشیاء) غالب، و بفضل و احسانش (بهر چیز) نزدیک است، بخشنده است هر فائده و سودی را، و دفع کننده هر بلای بزرگ و سخت، بر احسانهای پی در پی و نعمتهای واسعه اش او را حمد می نمایم، و باو ایمان می آوردم (هستی و یکتا بودنش را یقین دارم) که اوّل (و مبدا اشیاء) و (هستی او بر همه) هویدا است.

و از او راه هدایت را می طلبم که (بهمه) نزدیک و راهنما است، و از او یاری می جویم که غالب و توانا است (که هر شرّی را از من دور و هر خیری را بمن برساند) و باو توکّل می نمایم که (مرا) کافی و یاور است.

و گواهی می دهم که محمّد صلّی اللّه علیه و آله بنده و فرستاده او است، فرستاده است او را برای انجام امر و فرمانش، و تبلیغ حجّت و دلیلش، و ترساندن (معصیت کاران را) از عذابش پیش از روز رستخیز.

بندگان خدا شما را سفارش میکنم بتقوی و ترس از (عذاب) خدائی که برای (رهنمایی) شما (در قرآن کریم) مثلها زده (و حکایات بیان فرموده تا از غفلت بیرون آئید)

و اجلهای شما را معلوم نموده، و لباسها (ی آدمیّت) بشما پوشانیده (تا بر سائر مخلوقات برتری داشته باشید) و در معیشت شما توسعه داده (وسائل راحتی را فراهم نموده)

و به کردار شما (از نیک و بد و بزرگ و کوچک) احاطه دارد، و جزای آنرا در کمین نهاده، و نعمتهای بسیار و صله بیشمار بشما بخشیده،

و بوسیله حجّتهای آشکار (پیغمبران و کتب آسمانی) شما را (از عذاب) ترسانیده، و شما را (در امتحان و آزمایش) بشمار آورده (علم او به جزئیّ و کلّی گفتار و کردار شما احاطه دارد) و مدّت عمر و زندگانی شما را در دار آزمایش و سرای عبرت تعیین نموده، و شما در دنیا امتحان می شوید (تا نیکو کارانتان از بد کرداران تمییز داده شوند) و (در قیامت) بحساب آنچه که در دنیا گفته و انجام داده اید رسیدگی می کنند.

(بدنیا دل نبندید که) سر چشمه دنیا تیره و گل آلود است (و در نظر دنیا پرستان) منظره آن شگفت آور است، و در مورد امتحان و آزمایش هلاک و تباه می سازد، و فریبنده ای است که نیست میشود، و روشنی است که پنهان می گردد، و سایه ای است که زائل میشود، و تکیه گاهی است که رو به خرابی می رود (ثبات و قراری برای آن نیست).

تا هر گاه کسیکه (از روی) غریزه عقل) از آن دوری میکرد و بآن دل نمی بست، بآن انس گرفت و مطمئنّ گردید، مانند اسب یا شتر، دنیا بپای خود باو لگد افکند (تا او را بر زمین زند) و به دامهایش (که در راه گسترده) او را شکار کند، و به تیرهایش (که در کمان نهاده) او را هلاک سازد، و ریسمانهای مرگ (بیماریهای گوناگون و سختیها) را به گردن مرد (شجاع و دلیر) می اندازند، و او را به خوابگاه تنگ (قبر) و باز گشتگاه ترسناک (آخرت) و دیدن جایگاه همیشگی (بهشت یا دوزخ) و جزای کردار (نیک یابد) می کشاند.

و همین طور است رفتار دنیا با کسانیکه در آینده می آیند، و جانشین پیشینیان هستند: مرگ از هلاک کردن (آنها و بیچاره و کردنشان) باز نمی ایستد، و بازماندگان، از ارتکاب گناه دست باز نداشته پشیمان نمی شوند، و از رفتار گذشتگان پیروی می نمایند، و پی در پی (می آیند و) می گذرند تا پایان فناء و نیستی منتهی میشود (همه بمیرند).

پس هر گاه (بر اثر مرگ خلائق) رشته کارها از هم گسیخت و روزگار سپری گردید و انگیختن مردم نزدیک شد (قیامت بر پا گردید) خداوند آنان را از میان قبرها و آشیانه پرندگان (اگر آنها را خورده باشند) و لانه درندگان (اگر ایشان را طعمه خود کرده باشند) و میدانهای جنگ (اگر کشته شده باشند) بیرون می آورد، در حالتی که آماده انجام امر و فرمان حقّ تعالی بوده بسوی معاد و جای بازگشت که خداوند برای آنها قرار داده بسرعت و تندی می روند، گروهی ساکت و خاموش و ایستاده در صفّ می باشند (که بر نشستن و سخن گفتن توانائی ندارند) بینائی خداوند به همه آنان احاطه دارد (گفتار و کردار هیچیک از آنها در دنیا بر خداوند پوشیده نیست) و (چون برای حساب خوانده شوند) منادی صدای خود را بهمه می شنواند، لباس خضوع و فروتنی و فرمانبرداری و ذلّت و خواری (بر اثر هول و ترس آنروز) بر آنها پوشیده شود.

در آنروز مکر و حیله (که در دنیا برای نجات از گرفتاریها بکار برده می شد) بکار نیاید، و آرزو و بریده گردد، و (از ترس عذاب) دلها افسرده و غمگین باشد، و صداها با خشوع و فروتنی مخفی و آهسته گردد، و دهان پر از عرق میشود (مانند لجام که بدهان اسب باشد) و ترس (از کیفر گناهان) بی اندازه است و از هیبت صدای منادی برای تمییز حقّ از باطل و جزای خیر و شرّ و عقاب و کیفر و بخشیدن ثواب و پاداش، گوشها به لرزه در آید.

(مردمانی که در رفتار دنیا را با آنها و چگونگی معاد و باز گشتشان را در قیامت بیان کردیم) بندگانی هستند که به قدرت (خداوند) خلق شده اند، و به اجبار پرورش یافته و دچار مرگ گردیده و در قبرها رفته و ریزه ریزه شده و به تنهایی (بدون اهل و مال) انگیخته و به جزا (ی گفتار و کردار نیک یابد) رسیده و از روی حساب و وارسی (نیکوکار از بد کردار) تمییز داده شده اند (پس سزاوار است که از خواب غفلت بیدار شده معصیت و نافرمانی نکنید که بعد از مردن پشیمانی سودی ندارد)،

(زیرا مردم در دنیا) برای رهائی از گمراهی مهلت داده شده اند و (بوسیله پیغمبران) براه راست هدایت گردیده اند و فرصت بآنها داده شده مانند فرصتی که می دهند بکسیکه رضاء و خوشنودی ناراضی از خود را جلب نماید، و تاریکی های شبهات (نادانی و گمراهی بواسطه نعمت عقل و تبلیغ انبیاء) از آنان برداشته شده است،

و (در دنیا) بحال خود وا گذاشته شده اند برای آماده شدن مانند آماده کردن و لاغر نمودن اسبهای نیکو را برای پیشی گرفتن در میدان مسابقه و برای فکر و اندیشه در بدست آوردن حقّ و حقیقت و برای شتاب نکردن جوینده در فرا گرفتن نور علم و دانش، در مدّت زندگانی تا رسیدن اجل که فرصتی در دست است.

ای عجب و شگفت از این مثلهای صائب و راست (که خطاء و اشتباهی در آنها نیست) و از این پندهای شفاء دهنده (بیماریهای نادانی و گمراهی) اگر برخورد به دلهای پاکیزه و گوشهای شنوا و اندیشه های ثابت و عقلهای استوار (که صلاح و فساد را تشخیص می دهد).

پس، از خدا بترسید مانند ترسیدن کسیکه پند را شنید و زیر بار رفت و (از روی نادانی) مرتکب گناه شد و اعتراف نمود (توبه و بازگشت کرد) و (از معصیت و نافرمانی) ترسیده عمل نیکو بجا آورد (رضای خدا و رسول را تحصیل کرد) و (از عذاب الهی) حذر نمود و (بطاعت و بندگی) شتافت و (بروز رستخیز) یقین حاصل نموده رفتار خود را (در دنیا) نیکو گردانید و باو اندرز دادند (براه راست و رستگاری رهنمائیش نمودند) پذیرفت، و او را (از سختیهای پس از مرگ) ترسانیدند و ترسید (کاری نکرد که بسختی مبتلی گردد) و (از معصیت و نافرمانی) منعش کردند و (از آن) دوری کرد، و (فرمان خدا را) اجابت نمود، و (از گمراهی) دور شده، و (بعقل خویش) رجوع کرده، و (از گناهانی که مرتکب شده) توبه و بازگشت نمود، و (به پیشوایان) اقتداء کرد، و (عینا از رویّه آنها) متابعت نمود، و راه راست باو نموده شد و آنرا دید (در آن قدم نهاد).

پس شتابان جوینده حقّ گردید، و رستگار شد در حالتی که (از نادانی و گمراهی) گریزان بود، و (برای روز رستخیز) ذخیره (برای هنگام نیازمندی) بدست آورد، و باطن خود را پاک گردانید، و معاد و بازگشت را (به بنای تقوی و پرهیز کاری) آباد کرد، و به توشه (بندگی خدا و خدمت بخلق) برای روز کوچ (از دنیا) و راه (سفر آخرت) و هنگام نیازمندی و جای تنگدستی (قبر و قیامت) پشت خود را قویّ نمود، و برای جایگاه همیشگی (آخرت) آن توشه را پیش از خود فرستاد، پس ای بندگان خدا پرهیزکار شوید و قصد کنید چیزی (عبادت و بندگی) را که برای آن آفریده شده اید، و از منتهی درجه چیزی (عذاب همیشگی) که شما را ترسانیده بترسید، و سزاوار گردید از بهشتی را که برای شما آماده ساخته بطلب وفای وعده از او که وعده او همیشه راست است و بجهة ترس از وحشت قیامت.

(در بیان خلقت بدن انسان و ذکر نعمتهای حقّ تعالی):

خداوند متعال برای بهره بردن شما (از شنوایی) دو گوش (قوّه سامعه) را آفرید تا آنچه را که لازم است (و در زندگانی اجتماع بکار آید) حفظ کنند، و (از دیدار) دو چشم (قوّه باصره) را قرار داد تا از تاریکی رها گردیده بینا شوند، و هر عضو (ظاهری) را محتوی اعضاء (باطنه) گردانید (هر عضوی در بر دارد اعضائی را مثل دست که دارای رگ و خون و استخوان و مانند آنها است) و آن اعضاء را در ترکیب صورت و دوامشان در جاهای مناسب قرار داد با بدنهائی که به ترکیبهای سودمند خود قائم و برقرارند،

و با دلهایی که (بعقل و تدبیر) روزی آن بدنها را می طلبند (یا روزیهای خود «علوم و معارف» را جلب می نمایند) در حالتی که از منّتهای نعمت بیکران او برخوردار بوده موجبات منّتهای او بر شما هویدا است و با وسائلی که مانع (بیماریها) است بنعمت عافیت و تندرستی از او متنعّم می باشید،

و (نیز از نعمت یهایی که بشما عطاء فرموده آنست که) مدّت عمر و زندگی را از شما پنهان داشته (نمی دانید کی می میرید و این ندانستن برای انتظام امور دنیویّ بسیار سودمند است) و از آثار گذشتگان پیش از شما برای شما عبرتها باقی گذاشت از لذّت و بهره ای که از دنیا بردند و از طول مدّت و فراخی که قبل از گلوگیر شدن ریسمان مرگ بآنها نصیب شده بود، پیش از رسیدن به آرزوها مرگ آنها را شتابان دریافت و میان آنان و آرزوها (شان را) جدائی انداخت، و در هنگام تندرستی توشه ای (برای آخرت) تهیه نکردند، و در اوّل زمان (جوانی و توانائی) عبرت نگرفتند (و زندگی خود را بیهوده بسر بردند).

آیا کسیکه در عنفوان جوانی و توانائی است انتظار می برد غیر پیری و خمیدگی را و آیا کسیکه تندرست است غیر بیماریهای گوناگون را چشم براه است و آیا کسیکه باقی و برقرار است جز فناء و نیستی را منتظر است (خوشبخت کسیکه تا توانا و تندرست است فرصت را غنیمت شمرده در کار بشتابد)؟

با اینکه نزدیک است دوری و جدائی (از دنیا) و انتقال و کوچ کردن (بآخرت) و لرزیدن از اضطراب و نگرانی درد مصیبت و سختی (جان کندن) و آب دهان فرو دادن از بسیاری غمّ و اندوه و چشم به اطراف داشتن برای درخواست فریاد رسی و یاری جستن از خدمتگزاران (یا فرزند زادگان) و خویشان و دوستان و همسران، پس آیا خویشان (سختیهای مرگ را) دفع میکنند و آیا شیون آنها سودی دارد در حالتی که در گورستان به گرو داده شده و در خوابگاه تنگ (قبر) تنها مانده است، گزنده ها (مار و کژ دم و کرم و دیگر حیوانات) پوست تنش را پاره پاره کردند و سختیها تازگی او را پوسانید و از بین برد، و بادهای سخت آثارش را محو کرد، و مصائب دوران نشانه های او را نابود نمود (پس در میان قبر اثری و در میان مردم خبری از او باقی نماند) و جسدها پس از طراوت و تازگی تغییر یافت و استخوانها بعد از توانائی پوسیده شد، و جانها در گرو بارهای گران (گناه) بماند، و به اخبار غیب و نادیده (قبر و قیامت و حساب و بهشت و دوزخ که در باره آن حیران و سرگردان بودند) یقین حاصل نمودند (و در آن هنگام) زیاد کردن کردار نیکو را از ایشان نمی طلبند و از بدی خطاهاشان رضاء و خوشنودی بدست نمی آورند (زیرا دنیا جای عمل است و آخرت دار جزاء، پس آنجا نمی گویند به کردار نیک بیفزا تا از تقصیر تو در گذریم و یا چون بسبب معصیت و نافرمانی از تو رنجیده ایم ما را خوشنود نما).

آیا شما پسران این مردم و پدران و برادران و خویشان ایشان نیستید که از رویّه ایشان پیروی کرده بر مرکب آنان سوار شده در راهی که رفته اند قدم می نهید؟ پس دلها سخت است برای بدست آوردن نصیب و بهره خود و غافلست از هدایت و رستگاری، و در غیر مسیر خویش (در راه معصیت و نافرمانی) راه می پیماید، گویا مقصود (توجّه تکالیف الهیّه) بغیر ایشان است و گویا هدایت و رستگاری آنان در گرد آوردن (متاع) دنیا است (نه برای تحصیل زاد و توشه آخرت).

و بدانید که عبور شما بر صراط (پل دوزخ) است که قدمها از لغزش بر آن لرزان و شخص دچار هول و ترس بسیار گردد.

پس ای بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندی که فکر و اندیشه (روز رستخیز) دل او را مشغول ساخته و خوف و ترس (از عذاب الهی) بدنش را رنجور نموده و عبادت و بندگی شب خواب اندک او را هم از دستش گرفته و امید (به رحمت پروردگار) او را در وسط روزها (هنگام شدّت حرارت و گرمی) تشنه نگاه داشته (شب را بیدار است و روز را روزه دار) و بی علاقه گی بدنیا خواهشهای نفس را از او باز داشته، و ذکر خدا به زبانش جاری است (همیشه بیاد خدا است) و ترس (از معصیت و نافرمانی) را برای در امان بودن (روز رستخیز) مقدّم داشته (در دنیا گناهی ننموده تا در قیامت بعذاب مبتلی نگردد) و از گفتار و کرداری که او را از راه راست و آشکار باز دارد چشم پوشیده و برای رسیدن براه راست روشن (رضاء و خوشنودی خدا) که مطلوبست در راستترین راهها سیر کرده، و فریب خوردن (از دنیا) که بسیار مانع (از رستگاری) است او را (از عبادت و بندگی) باز نداشته و مشتبهات بر او پنهان نیست (در هیچ امری نادان نباشد) مظفّر و خرسند است به شادی مژده (ببهشت) و به آسایش و خوشی بسیار در آسوده ترین خوابگاه خود (قبر) و ایمن تر روزش (قیامت).

از گذرگاه دنیا گذشته و ستوده شده و توشه آخرت را پیش فرستاده و خوشبخت گردیده و از ترس (خدا در راه حقّ) شتاب کرد، و در دنیا که مهلتش دادند (برای عبادت و بندگی) سرعت نمود، و در طلب خوشنودی پروردگار شوق داشت، و برای گریختن (از عذاب الهی براه حقّ) رفت، و در امروز (دنیا) مراقب فردایش (آخرت) بود و آنچه که در پیش داشت (حالات قبر و برزخ و قیامت) پیش از رحلت دید، پس بهشت بجهت ثواب و بخشش (برای نیکوکاران) کافی است (کاری کنید که جایگاه همیشگی شما آنجا باشد) و دوزخ بجهت عذاب و سختی (برای گناه کاران) بس است (کاری کنید که در آنجا قرار نگیرید) و کافی است که خداوند (از بد کاران) انتقام کشد و (به نیکوکاران) مدد و یاری دهد، و بس است که قرآن (در روز رستاخیز با کسانیکه از آن پیروی نکرده اند) احتجاج نموده دشمن گردد.

وصیّت و سفارش من بشما پرهیزکاری است و ترس از خدا که بوسیله آنچه ترسانده (عذاب و سختیهای قیامت) جای عذر باقی نگذاشته و بآنچه (قرآن کریم) واضح و آشکار نموده حجّت تمام کرده است، و شما را از دشمنی (: شیطان) ترسانیده (در قرآن کریم سوره 2 آیه 168 «وَ لا تَتَّبعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ» یعنی جای پاهای شیطان گام ننهید و از او پیروی نکنید، زیرا او برای شما دشمن آشکار است) که نفوذ میکند در سینه ها پنهانی و بصورت خیر خواهی (برای گمراه نمودن) در گوشها سخن می گوید، پس (پیرو خود را) گمراه کرده تباه می سازد، و (او را) وعده داده (و به هوسهای بیجا) آرزومند می گرداند، و جرمهای بد را (در نظر او) آرایش می دهد، و گناهان بزرگ هلاک کننده را آسان جلوه می دهد، تا آنکه بتدریج پیرو خویش را فریب داده مانند رهن و گرو در قید و بند اطاعت خود در آورد (چنانکه رهن و گرو به ازاء مالی است که تا داده نشود گرو مستردّ نگردد، پیرو شیطان تا به دستوراتش رفتار ننماید دست از او بر نمی دارد آنگاه) آنچه (از خواهشها) که زینت و آرایش داده بود انکار میکند، و آنچه (گناهانی) که آسان وا نموده بود بزرگ می شمرد، و از آنچه که (پیروان خود را) ایمن کرده بود می ترساند (این سخن اشاره است بآنچه خداوند در قرآن کریم سوره 8 آیه 48 از او حکایت فرموده: «وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاس، وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ، فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ، وَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکُمْ، إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ، إِنِّی أَخافُ اللَّهَ، وَ اللَّهُ شَدیدُ الْعِقاب» یعنی آنگاه که شیطان کردار مشرکین قریش را برای رفتن بجنگ پیغمبر اکرم زینت و خوبی آنرا در نظر آنها جلوه داد و گفت: امروز از جهت توانائی و انبوهی لشگر هیچکس بر شما غالب نخواهد شد و من فریاد رس شما هستم، پس آنگاه که آنان لشگر اسلام را در بدر دیده بهم نزدیک شدند، شیطان برد و پاشنه پا یعنی بطور قهقری باز گشته گفت: من از شما بیزارم، من می بینم فرشتگان برای یاری مسلمین می آیند و شما نمی بینید، من از خدا می ترسم و عذاب خدا سخت است).

(و حالات او را در دنیا و قبر شرح داده و مردم را به عبرت گرفتن از گذشتگان یاد آوری و آنها را به توبه ترغیب می فرماید): (شما را از فریب شیطان آگاه ساختم، اکنون) آیا شما را به چگونگی خلقت انسان یاد آوری نمایم که خداوند او را در تاریکی رحمها (بچه دانها) و پرده ها که (برای او) مانند غلاف بود بیافرید (رحمها اشاره است به رحم و شکم و مشیمة که پرده ایست بچه با آن بدنیا می آید)

از نطفه ریخته شده و خون بسته گردیده ناقص، پس در شکم بچه شد بعد کودک شیر خواره و از شیر گرفته تا بسنّ احتلام رسید، پس او را قلب حفظ کنند (عقل) و زبان گویا و چشم بینا بخشید برای اینکه بفهمد و (از گذشتگان) عبرت گیرد و از معصیت و نافرمانی خودداری و دوری نماید، تا اینکه بحدّ کمال رسیده قدّ راست کرد و کبر و غرور بر او مستولی شده فرار کرد (از خدا و رسول پیروی ننمود) و گمراه شده (در راه غیر مستقیم قدم نهاده از گفتار و کردار ناپسندیده) بی باک بود، بطوریکه هوا و هوس خود را در دلو بزرگ (از چاه ضلالت و گمراهی بیرون) می کشد (مانند کسیکه از بالای چاه بوسیله دلو آب بیرون می آورد) برای رسیدن به خوشیها و حاجتهای دنیای خود سعی و کوشش بسیار دارد.

و باور ندارد که ناکامی و بلائی باو رخ نماید و از هیچ گناهی باک ندارد، پس در غفلت و نادانی و ضلالت و گمراهی مرد بعد از آنکه در لغزش و خطای خویش اندک زمانی (در دنیا) زیسته بود و در مقابل نعمت هایی که خداوند باو بخشیده (برای آخرت) عوض و سودی نبرد، و آنچه بر او واجب بود بجا نیاورد، پس در اواخر سرکشی و پیروی از هوای نفس و هنگام خوشحالی اندوههای مرگ او را فرا گرفت و با دردهای سخت و بیماریهای گوناگون که بحران آن در شب است حیران و سرگردان روز را بشب می آمد و شب را تا بروز بیدار بود، در حالتی که برادر غم خوار و پدر مهربان و همسری که از بی صبری وای وای می گفت و دختر (یا مادر) که از اضطراب و نگرانی به سینه می زد، در اطراف او بودند و آن مرد در بیهوشی جان کندن که او را بخود مشغول داشت در غمّ و اندوه بسیار و ناله دردناک و جان دادن با سختی و رفتن از دنیا از روی رنج مبتلی بود.

پس (از مردن) در کفنها پیچیده میشود در حالت نومیدی و (بسوی قبر) کشیده در حالتی که فرمانبردار و آرام است (چون کاری از او بر نمی آید) بعد او را روی تخته های تابوت می اندازند وا مانده و از حال رفته مانند شتر از سفر باز گشته و رنجور که از جهت بیماری لاغر گردیده است، (پس از آن) فرزندان خدمتگزار و برادران گرد آمده او را به دوش می کشند (و می برند) تا خانه غربت و بی کسی (قبر) جائیکه دیگر ملاقات نخواهد شد و چون تشییع کننده ها و مصیبت دیده ها (از گورستان) باز گردند او را در قبر می نشانند در حالتی که از وحشت و ترس سؤال (نکیر و منکر) و لغزش در امتحان آهسته سخن می گوید (زیرا از ترس بر بلند سخن گفتن توانائی ندارد، یا آنکه از هول امتحان و سؤال، با خدا راز می گوید که پروردگارا مرا بدنیا باز گردان تا کار نیکو انجام دهم).

و بزرگترین بلیّه در آنجا آب گرم نازل شده و وارد کردن به دوزخ و هیجان و شدّت صدای آتش است، در عذاب سستی نیست تا او را راحتی دهد و نه آسایشی که رنج را بر طرف سازد و نه قوّت و طاقتی دارد که از آن مانع گردد و نه مرگی که او را (از این سختی) برهاند، و نه چشم بر هم زدن و خواب اندکی که اندوهش را بزداید، بین انواع مرگها (دردهای سخت) و عذابهای پی در پی مبتلی است، ما (از این عذابها) بخدا پناه می بریم (و رهائی از آن گرفتاریها را از او درخواست می نماییم).

بندگان خدا، کجا هستند کسانیکه خداوند بآنها عمر و زندگی عطاء فرمود و به نعمتهای خود آنان را متنعّم نمود، و آنچه باید بدانند بآنها آموخت بطوریکه فهمیدند، و بآنان مهلت داد و ایشان در بازی و بیهودگی فرصت را از دست دادند، و در تندرستی و رفاه بودند (عطاهای خدا را) فراموش کردند آنها را مدّتی دراز مهلت دادند و بایشان احسان و نیکوئی کرده از عذاب دردناک ترسانیدندشان، و به نعمتهای بزرگ وعده داده شدند (و آنان از خواب غفلت بیدار نگشتند) از گناهانی که (ارتکاب آنها) هلاک و تباه می سازد و از عیبهایی که (خدا را) بغضب و خشم می آورد دوری کنید (تا رستگار گردید).

ای دارندگان دیده های بینا و گوشهای شنوا و تن درست و کالای دنیا (مال و اولاد) آیا هیچ جای گریز یا رهائی یا پناه گاه یا تکیه گاه یا جای فرار و باز گشتی (از عذاب الهی) هست یا نیست چگونه (از فرمان خدا) باز گشته به کجا باز گردیده بچه چیز فریفته می شوید.

بهره هر یک از شما از زمین باندازه درازی و پهنای قامت او است با رخسار خاک آلوده (آنگاه که زیر خاک پنهان گردد، پس این همه رنج و کوشش برای بدست آوردن خانه ها و آبادیها چه سودی دارد) اکنون ای بندگان خدا فرصت را غنیمت شمرید تا وقتی که ریسمان (مرگ) رها است و گلوی شما را نگرفته و روح در بدن شما می باشد در حینی که موقع هدایت و رستگاری است و بدنها راحت و اجتماع فراوان و مهلت زندگانی و اراده و اختیار بر قرار و موقع توبه و بازگشت و مجال انجام حاجت و نیازمندی باقی است، پیش از رفتن فرصت و قرار در جای تنگ (قبر) و ترس از نابودی و بیرون شدن جان از بدن و رسیدن غائب نادیده (مرگ) که در انتظار آن می باشند و گرفتار (عذاب) خدای غالب و توانا گردیدن.

(سیّد رضیّ فرماید:) در خبر وارد شده است چون امام علیه السّلام این خطبه را بیان فرمود بدنها به لرزه در آمد و چشمها گریان گردید و دلها مضطرب و نگران شد. و جماعتی این خطبه را خطبه غرّاء (نورانی و برجسته) می نامند.