(این خطبه را در سال 40 هجری زمانی ایراد فرمود که گزارش های پیاپی از شکست یاران امام علیه السّلام به کوفه می رسید و عبید اللّه بن عباس و سعید بن نمران، فرمانداران امام در یمن از بسر بن ابی ارطاة، شکست خورده به کوفه برگشتند. امام برای سرزنش یاران جهت کندی و رکود در جهاد، و مخالفت از دستورهای رهبری، خطبه را ایراد فرمود که آخرین سخنرانی امام است):

علل شکست ملّت ها (علل شکست کوفیان، و پیروزی شامیان):

اکنون جز شهر کوفه در دست من باقی نمانده است، که آن را بگشایم یا ببندم ای کوفه اگر فقط تو برای من باشی، آنهم برابر این همه مصیبت ها و طوفان ها چهره ات زشت باد. آنگاه به گفته شاعر مثال آورد: (به جان پدرت سوگند ای عمرو، که سهم اندکی از ظرف و پیمانه داشتم).

سپس ادامه داد: به من خبر رسیده که بسر بن ارطاة بر یمن تسلّط یافته، سوگند به خدا می دانستم که مردم شام به زودی بر شما غلبه خواهند کرد. زیرا آنها در یاری کردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرّقید شما امام خود را در حق نافرمانی کرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند.

آنها نسبت به رهبر خود امانت دار و شما خیانتکارید، آنها در شهرهای خود به اصلاح و آبادانی مشغولند و شما به فساد و خرابی، (آنقدر فرومایه اید) اگر من کاسه چوبی آب را به یکی از شماها امانت دهم می ترسم که بند آن را بدزدید.

نفرین به امّت خیانتکار:

خدایا، من این مردم را با پند و تذکّرهای مداوم خسته کردم و آنها نیز مرا خسته نمودند، آنها از من به ستوه آمده، و من از آنان به ستوه آمده، دل شکسته ام، به جای آنان افرادی بهتر به من مرحمت فرما، و به جای من بدتر از من بر آنها مسلّط کن. خدایا، دل های آنان را، آنچنان که نمک در آب حل می شود، آب کن. به خدا سوگند، دوست داشتم، به جای شما کوفیان، هزار سوار از بنی فراس بن غنم می داشتم که: «اگر آنان را می خواندی، سوارانی از ایشان نزد تو می آمدند مبارز و تازنده چون ابر تابستانی». آنگاه امام از منبر فرود آمد.

می گویم: «ارمیه» جمع «رمیّ» به معنای ابر است، و «حمیم» گرمای تابستان، که شاعر ابر تابستانی را یاد کرده است از آن رو که سبکبار و زود گذر است، و بارانی ندارد زیرا ابرهای سنگین به جهت تراکم بخار و پر آب بودنشان به کندی حرکت می کنند که چنین ابرهایی بیشتر در فصل زمستان یافت می شود. در اینجا شاعر، سواران قبیله را به جهت شتاب آنان در پذیرفتن دعوت به هنگام فریاد رسی، به ابر تابستانی تشبیه کرده است که گفت: «هنا لک لو دعوت، أتاک منهم».