از سخنان آن حضرت علیه السّلام است در چگونگی بیعت مردم با آن بزرگوار و پیش از این (در سخن پنجاه و سوّم و صد و سی و هفتم) مانند آن بالفاظ دیگر گذشت:

(برای بیعت با من) دستم را گشودید و من بهم نهادم، و آنرا کشیدید و من باز داشتم، پس از آن بر من ازدحام نمودید چون ازدحام شتران تشنه هنگامیکه به آبشخورهاشان وارد میشوند،

تا اینکه بند کفش (از پاها) گسیخت، و عباء (از دوش) افتاد، و ناتوان زیر پا ماند، و شادی مردم بر اثر بیعتشان با من بجائی رسید که بچّه ها خوشنود گشتند، و پیر ناتوان و بیمار گرفتار سختی و رنج و دختر نار پستان بی نقاب برای دیدار آن آمدند (پس نباید با چنین بیعتی که از روی کمال میل و رغبت انجام گرفته بطوریکه از بسیاری شادی همه از خود بی خود شدند مخالفت نموده پیروی بیعت کنندگان نکرده یا آنرا نقض نمایند).