از دعاهای آن حضرت (ع) که فراوان می خواند:

ستایش باد خداوندی را که شبم را به روز آورد و من نه مرده ام و نه بیمارم و نه رگهایم دچار اضطراب و آفتی است و نه به بدی کردارم مورد مؤاخذتم. نه بی فرزندم نه از دین برگشته ام و نه منکر پروردگارم هستم و نه از ایمانم نگرانم و نه عقلم آشفته است و نه به عذاب امتهای پیشین معذّبم.

شب را به روز می آورم، در حالی که، بنده ای بی اختیارم و بر خود ستم کرده ام. تو توانی بر من حجت آوری و من نتوانم در برابر تو عذری آورم. نتوانم گرفت جز آنکه تو مرا عطا کنی و نتوانم خویش را از بد نگه دارم مگر آنکه، تو مرا نگه داری.

بار خدایا، پناه می برم به تو، از این که در عین بی نیازیت نیازمند و تهی دست مانم یا در عین راهنماییت گمراه گردم یا در عین توانمندیت بر من ستمی رود. یا در عین آنکه همه کارها به دست توست، خوار و بی ارج گردم.

بار خدایا، جان مرا نخستین نعمت گرانبهایی قرار ده که از نعمتهای گرانبهای من می ستانی و نخستین ودیعه ای از ودایع خود که از من بازپس می گیری.

بار خدایا، به تو پناه می بریم از این که بخواهیم از سخن تو سر بر تابیم، یا کیش تو را وانهیم و به کیش دیگر گراییم، یا خواهشهای نفسانی پیش از فرا رسیدن هدایتی که از سوی تو آمده بر ما چیره گردد.