از سخنان آن حضرت علیه السلام است هنگامی که شنید گروهی از اصحابش در روزهای جنگ صفّین به لشگر شام دشنام می دهند:
من نمی پسندم که شما (بمردم شام) دشنام دهید (این جمله دلالت ندارد که دشنام دادن بآنها حرمت داشته باشد چون شکّ نیست که دشنام بغیر مؤمن یعنی کافر و فاسق و دشمن آل محمّد علیهم السّلام جائز است و بیزاری از ایشان واجب، ولی مقصود از فرمایش امام علیه السّلام اینست که چون منظور آن حضرت از این جنگ و زد و خورد بدست آوردن ریاست و سلطنت نبوده بلکه برای هدایت و راهنمائی مردم و اعلاء کلمه اسلام است، پس دشنام سبب زیاد شدن دشمنی و کینه می گردد، و آنها هم به نادانی به آن حضرت و لشگرش دشنام خواهند داد، و دشنام به ولی خدا، دشنام به پیغمبر است و دشنام به پیغمبر و دشنام بخدا و موجب دخول آتش است، خلاصه طعن و دشنام به دشمنان خدا و رسول و اوصیاء آن حضرت علیهم السّلام شرعا جائز و مستحبّ است و بیزاری از آنها واجب است، چنانکه در سخن نوزدهم امام علیه السّلام به اشعث ابن قیس که از منافقین و در میان لشگر آن حضرت بود لعن فرموده دشنام داد، ولی در صورت خوف ضرر جانی و مالی و توانا نبودن بر دفاع خودداری و دوری از ایشان نیز واجب می باشد، و از اینرو در قرآن کریم سوره 6 آیه 108 می فرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بغَیْرِ عِلْمٍ» یعنی به آنان که غیر خدا را می پرستند دشنام ندهید که ایشان هم از روی جور و دشمنی بدون آنکه بفهمند بخدا دشنام می دهند. (پس امام علیه السّلام می فرماید:) و لیکن اگر کردار آنها را بیان کرده حالشان (ظلم و ستم و پیروی از هوا و خواهش نفس و منحرف شدن آنان از راه حقّ و از این گونه سخنان) را یاد آوری نمائید در گفتار (از دشنام دادن) بهتر و در مقام عذر (برای کسیکه اعتراض نماید که چرا با آنها جنگیده زد و خورد می نمایید) بلیغتر و رساتر است،
و بهتر آنست که بجای دشنام دادن بآنان بگوئید: بار خدایا خونهای ما و ایشان را از ریختن حفظ فرما، و میان ما و آنها را اصلاح نما، و آنان را از گمراهیشان برهان تا کسیکه نادان بحقّ است آنرا بشناسد، و آنکه حریص و شیفته گمراهی و دشمنی است از آن باز ایستد.